چگونه بر ترس و اضطراب غلبه كنیم؟
۶ دقیقه
ترس، اضطراب، پریشانی و تشویش از بلاهایی است كه گریبانگیر انسان امروزی شده است. مسیحیان نیز از گزند این آفت بهدور نیستند. سؤالاتی كه برای یك مسیحی در مواجهه با ترس و اضطراب مطرح میشود، اینست كه ریشه این ترس و اضطراب چیست؟ اگر روحالقدس در قلب ما ساكن است، چرا دچار اضطراب و تشویش میشویم؟ آیا این بهخاطر كمایمانی ماست؟ آیا الزاماً بهخاطر اینست كه گناهی در زندگی ما هست؟ و بالاخره آیا میتوانیم از بند ترس و اضطراب رهایی پیدا كنیم؟
در این زمینه، عیسای مسیح دعوتی منحصربهفرد كرد: «ای تمامی زحمتكشان و گرانباران، نزد من بیایید و من به شما آرامی خواهم داد. یوغ مرا بهگردن گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا من بردبار و فروتن هستم و جانهای شما آرامی خواهد یافت، زیرا یوغ من آسان و بار من سبك است.»
اگر مسیح چنین دعوتی كرده، چرا باز بسیاری از مسیحیان دچار ترس و تشویش هستند؟ مگر مسیح نفرمود كه هر كه نزد او بیاید، آرامی خواهد یافت؟ علت این امر واضح است: مسیح آرامی را به كسانی میدهد كه نه فقط نزد او میآیند، بلكه از او تعلیم نیز مییابند و یوغ او را بهگردن میگیرند. ما یك بار نزد مسیح میآییم، یعنی زمانی كه توبه میكنیم و به او ایمان میآوریم. اما تعلیم گرفتن از او فقط محدود به یك زمان و یك بار نمیشود. تعلیم گرفتن از او امری است دائمی. گاه آرامش خود را از دست میدهیم به این علت كه دائماً از او تعلیم نمیگیریم. ماجرای مرتا و مریم را بهیاد بیاورید. هر دو آنها نزد مسیح آمده بودند و او را دوست داشتند؛ اما یكی مضطرب و پریشان، دیگری آرام و آسوده! اولی مسیح را دوست داشت و برای جلب خرسندی او، خود را در امور بسیار گرفتار كرده بود؛ دومی مسیح را دوست داشت و زیر پایهای او نشسته بود و به او گوش میكرد و تعلیم مییافت و برای همین آرام بود. ما هم مضطرب و پریشان میشویم، چون مسیح را دوست داریم و با او هستیم، اما نزد پایهای او نمینشینیم و از او نمیشنویم! اگر از او دائماً بشنویم و تعلیم بگیریم، یقیناً عوض خواهیم شد.
ریشۀ ترس و اضطراب
نخست باید بدانیم كه ترس چیست. ترس در وجود انسان، یك پدیده طبیعی و خدادادی است، البته ترسی كه در اثر یك عامل واقعی و بیرونی باشد. چنین ترسی معقول و متناسب و مفید است. مثلاً اگر یك حیوان درنده به من حمله كند، عامل ترس در من باعث میشود كه تلاش كنم خود را نجات بدهم. اما ترس و اضطرابی كه ما از آن سخن میگوییم، علتی درونی و غیرواقعی دارد؛ یعنی شخص عاملی واقعی در بیرون از فكر خود سراغ ندارد كه بهخاطر آن مضطرب و پریشان شود؛ او در اثر عاملی تخیلی و ساختگی و واهی مضطرب است. واكنش انسان در مقابل چنین ترسی معقول و متناسب نیست. این حالت را اضطراب مینامند.
اما این نوع اضطراب از كجا بهوجود میآید؟ ریشۀ آن در كجاست؟ چرا بعضی افراد ناخودآگاه احساس ترس و تشویش و اضطراب میكنند؟ روانكاوان ریشۀ بسیاری از اضطرابها را در دوران كودكی جستجو میكنند. بهطور كلی عواملی از این دست میتواند در كودكی كه هنوز قادر به تشخیص و تجزیه و تحلیل علل وقایع نیست، اضطراب و ترس بهوجود آورد: تنها ماندنِ كودك برای ساعات متوالی- اختلافات والدین و احساس عدم امنیت ناشی از آن- مرگ یكی از عزیزان- بیماری طولانی- سختگیری و انتظار بیش از حد والدین- حمایت بیش از حد والدین- ایجاد احساس خطا از طرف والدین- تنبیههای بیجا- تشویقهای بیمورد- بیتوجهی به كودك- ندادنِ فرصت به كودك برای ابراز احساسات- و نظایر اینها.
برای رهایی از اضطراب...
مسیح ما را دعوت میكند تا نه فقط از اضطراب، بلكه از ریشۀ اضطراب هم آزاد بشویم. اگر در خود احساس اضطراب میكنید، دو راه میتوانید در پیش بگیرید: یا غصه بخورید و در عالم خود فرو بروید، یا دعا كنید و مشكل را نزد مسیح بیاورید.
پولس رسول در فیلیپیان ۴:۶-۹ چنین میفرماید: «از هیچ چیز نگران نباشید، بلكه همیشه در هر مورد با دعا و مناجات و سپاسگزاری، تقاضاهای خود را در پیشگاه خدا ابراز نمایید و آرامش الهی كه مافوق فهم بشر است، دلها و افكار شما را در مسیح عیسی حفظ خواهد كرد. در خاتمه ای برادران، در باره هر آنچه راست، شریف، درست، پاك، دوستداشتنی، نیكنام و هر چه عالی و قابل ستایش است، بیندیشید. تمام چیزهایی را كه از من آموختید و بهدست آوردید، یعنی آنچه را از من شنیدید، سرمشق خود ساخته، بهعمل آورید، كه در این صورت، خدایی كه منبع آرامش است، با شما خواهد بود.»
راه حلی كه پولس برای نگرانی یا اضطراب ارائه میدهد اینست كه اول دعا كنیم، دعا در این معنا كه در حضور خدا بمانیم و منتظر شنیدن صدای او باشیم. در اینصورت، آرامشی را مییابیم كه مافوق فهم بشر است. با چنین آرامشی، میتوانیم بهتر ریشه مشكل و اضطراب خود را بیابیم و آن را حل كنیم. ما گاه فكر میكنیم كه همه مشكلات ما را خدا باید حل كند. اما خدا میخواهد ما هم تلاش كنیم. او به ما آرامش میدهد، تا با این آرامش بتوانیم مشكل خود را بیابیم و در حل آن بكوشیم.
در آیه ۸، پولس مؤمنین را تشویق میكند در بارۀ چیزهای خوب فكر كنند. احساس ما رابطهای مستقیم با فكر ما دارد. یكی از علل مهم اضطراب و تشویش اینست كه شخص ابتدا در فكر خود حالتی منفی میگیرد و این حالت منفی بر احساس او تأثیر میگذارد. بهعبارت دیگر، ما اتفاقی را مشاهده میكنیم؛ بعد آن را در فكر خود تعبیر و تفسیر میكنیم؛ و در آخر، این تعبیر ما احساس ما را تحت تأثیر قرار میدهد و ما احساس شادی یا غم میكنیم.
دوستان عزیز، فكر ما زبالهدانی نیست. فكر ما را خدا آفریده؛ ما موظفیم افكار بد و منفی را از خود دور كنیم و به آنچه كه راست و پسندیده است فكر كنیم؛ ما باید افكار خود را تحت كنترل درآوریم؛ ما باید به افكار منفی و نادرست بگوییم "نه!" باید افكار آزاردهنده ناشی از قضاوتهای شتابزده، زودرنجی و كمالگرایی را از خود برانیم.
و بالاخره در آیه ۹، پولس ما را به "عمل كردن" دعوت میكند. میفرماید «آنچه را از من شنیدید، سرمشق خود ساخته، بهعمل آورید، كه در این صورت خدایی كه منبع آرامش است با شما خواهد بود.» ما باید خوب باشیم نه اینكه در باره خوبی حرف بزنیم. باید عمل كنیم. باید آستین بالا بزنیم و در عمل خوب باشیم چرا كه در اینصورت خدایی كه منبع آرامش است با ما خواهد بود.
به این ترتیب، میبینید كه كلام خدا برای رهایی از اضطراب، راه حلی عملی پیش مینهد: با دعایی درست، آرامشی را بیابیم كه فوق از فهم بشر است؛ با اصلاح طرز تفكر و روش فكر كردن، سرچشمۀ احساس بد و احساس اضطراب را بخشكانیم؛ و با عمل كردن، زندگی خود را عملاً در مسیر درست قرار بدهیم. باشد كه خدایی كه منبع آرامش است، با ما باشد و بماند. آمین!