You are here

پیـام کریسمس‌

زمان تقریبی مطالعه:

۱۴ دقیقه

کریسمس برای ما چه پیامی دارد؟ در چنین روزهایی مسیحیان در تمام دنیا کریسمس را جشن می‌گیرند و در آن به شادی و سرور می‌پردازند. ولی خیلی از این شادیها چون پیام کریسمس را به فراموشی سپرده‌اند، عمق و معنی خود را از دست داده‌اند. کلیسا برای اینکه بتواند در این ایام از یک شادی واقعی و با معنی برخوردار باشد، و نیز تا بتواند این شادی خود را به گونه‌ای مؤثر به دنیایی که بدان نیاز دارد پیشکش کند، باید دیگر بار به پیام کریسمس گوش فرا دهد.

این پیام را در بخشهای مختلفی از کتاب‌مقدس می‌توان یافت و مورد بررسی و تفکر قرار داد. بی‌شک ابعاد و وجوه مختلف این پیام در قسمتهای مختلف کلام خدا مورد تأکید قرار گرفته که هر یک در جای خود درخور تحقیق و تفکر است‌. یکی از این قسمتها اشعیاء ۷:‏۱۴ می‌باشد. متی در شرح واقعۀ تولد عیسی‌مسیح به صراحت اعلام می‌دارد که در این واقعه آنچه اشعیاء در آیه فوق پیشگویی کرده بود، به‌انجام رسیده‌است (متی‌۱:‏۱۸-۲۳). پس تلاش برای راهیابی به معنی واقعۀ کریسمس از رهگذر این آیه‌، با گواهی خود عهدجدید توافق و همخوانی دارد. در اینجا لازم به تأکید است که نگرش ما به این آیه و برداشتهای نتیجه‌شده از آن از چشم‌انداز بازخوانی و تعبیر(هرمنیوتیک‌) عهدجدیدی صورت پذیرفته است‌. هر چند این تعبیر از محدوده معنی آغازین آیه فوق در چارچوب موقعیت تاریخی آن فراتر می‌رود، ولی با چگونگی بسط و گسترش این معنی در متن خود کتاب اشعیاء، چنانکه خواهیم دید، هم‌آوا است‌.

آحاز، پادشاه یهودا، در صدد است در مقابل حملۀ متفق ارام و اسرائیل دست کمک به‌سوی آشور دراز کند. در این برهۀ حساس‌، اشعیاء نبی از آحاز می‌خواهد که نشانه‌ای از خدا طلب کند، نشانه‌ای که بر این حقیقت صحه بگذارد که خدا خودْ یگانه پناهگاه و مددکار قوم خویش است و اگر بر او توکل کنند، با آنها خواهد بود و آنها را خواهد رهانید. اما آحاز از طلبیدن نشانه سرباز می‌زند. پس اشعیاء از جانب خدا پیامی برای آحاز می‌آورد بدین عبارت که‌: "بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینک باکره حامله شده‌، پسری خواهد زائید و نام او را عمانوئیل خواهد خواند (که معنی‌اش این است‌: خدا با ما)". صرف نظر از اینکه این طفل در موقعیت بلافصل تاریخی به چه کسی اشاره دارد، مسلم آن است که او در ادامۀ پیام وحیانی کتاب اشعیاء، هویتی ایده‌آلی و مسیحایی به خود می‌گیرد. آنچه پس از این می‌آید، تأملاتی است در پیرامون پیام کریسمس چنان که این پیشگویی بیانگر آن است‌.

 

۱- پیام کریسمس، پیام فاعلیت خداست‌.

کریسمس با خود خدا و فعل و عمل او آغاز می‌شـود. چنانکه اشعیـــاء می‌گوید: "خود خداوند به شما آیتی خواهد داد..." این‌، نقطۀ مقابل مذهب است‌. در مذهب‌، خدا مفعولِ فعلِ انسان واقع می‌شود. انسان است که خدا را جستجو می‌کند. انسان است که به خدا عشق می‌ورزد. انسان است که به خدا معرفت حاصل می‌کند. انسان است که می‌کوشد خدا را راضی کند. به عبارتی‌، انسان چه با توسل به عقل و چه از راه احساس و تجربۀ دینی‌، خدای خود را می‌تراشد و سپس می‌کوشد با توسل به مناسک دینی او را خشنود و در واقع تطمیع کند. در نقطۀ مقابل‌، کریسمس صریحاً اعلام می‌دارد که انسان نمی‌تواند با تکیه بر عقل خودبنیاد خویش و یا احساس صرف به شناختی مطمئن از خدا دست پیدا کند. انسان عصیان‌زده و سقوط‌کرده در گناه و دور از خدا، تا وقتی از خویشتن بیاغازد، چه از عقل و چه از احساس خویش‌، ره به خدا نخواهد برد.

درنقطۀ مقابل خدای مذهب‌، خدای کریسمس خدای همیشه فاعل است‌. این خدا، خدایی نیست که فلاسفه بخواهند او را در نظامهای فلسفی خود بگنجانند یا دانشمندان بخواهند زیر میکروسکوپ علم تجربی مشاهده‌اش کنند. این خدا را نمی‌توان از مخفیگاهش بیرون کشید و یا به پاسخ دادن به سؤالات و کنجکاویهای فلسفی و علمی بشر واداشت‌. خدای کریسمس خدایی است که در صحنۀ تاریخ در مقابل انسان قد علم می‌کند و پیش از آنکه انسان بخواهد او را در معرض سؤالات خود قرار دهد، تمام موجودیت و هویت خود او در حضور این خدای همیشه فاعل زیر سؤال قرار می‌گیرد. پیش از آنکه انسان بخواهد این خدا را جستجو کند، اوست که انسان گم‌شده و سرگشته را می‌جوید و می‌یابد. پیش از آنکه انسان بخواهد به او عشق بورزد، اوست که عاشق است و در راه عشق رنج‌کشیدن را برمی‌گزیند و تن به رسوایی و جانبازی می‌دهد. این خدا، خدای برخلاف انتظار است‌! چون او به میان آید، بتهایی که عقل و احساس دینی بشر از او تراشیده‌اند، یکسره فرو می‌شکنند و فرو می‌ریزند.

در کریسمس با چنین خدایی سروکار داریم‌. کریسمس کلیسا را برمی‌انگیزد که نه تنها دیگر بار خود را با عمل خدا در میلاد مسیح روبه رو ببیند، بلکه تا تفکر، زندگی‌، و خدمت خود را مفعولِ این عمل خدا دیده‌، دائماً طالب تداوم این عمل باشد و در مقابل آن سر تسلیم و رضا فرود آورد.

 

۲- پیام کریسمس، پیام تاریخیت خداست‌.

در کریسمس با یک رخداد تاریخی سروکار داریم‌. "باکره ...پسری خواهد زائید". کودکی به دنیا می‌آید. تاریخ از تولدها، زندگی‌ها و مرگ‌ها تشکیل شده است‌. در کریسمس با یکی از این تولدها روبرو هستیم‌. عمل خدا عملی است تاریخی که در صحنه واقعی تاریخ به وقوع می‌پیوندد. در لوقا ۲:‏۱۲، در پیام فرشته به شبانان نیز، که به همین آیت و نشانه کریسمس اشاره دارد، همین تاریخیت خـدا را بـه گونه‌ای ملموس شاهدیم‌:

نشانه این است که "طفلی در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده خواهید یافت‌". عمل خدا در فضا و زمان واقعی به وقوع می‌پیوندد. عمل او در کریسمس عملی نیست که در عالم اندیشه و ایده و یا صرفاً در اعماق تجارب احساسی و دینی ما رخ می‌دهد، بلکه محل وقوع آن اوضاع واقعی و ملموس تاریخی است‌. قنداقه و آخور محل فعل خدا هستند. و این چه عالی است‌! خدا با مخلوق خویش بیگانه نیست‌. هر چند نسبت به خلقت متعال است‌، ولی بین او و خلقت شکافی غیرقابل عبور برای او وجود ندارد. او خدای فیلسوفان نیست که نتواند یا نخواهد در عالم خلقت و صحنۀ تاریخ دست به عمل بزند. نیز خدای اساطیر نیست که عملش ماهیتی صرفاً فراتاریخی داشته باشد. و چون خدای گنوسی‌ها (ناستیک‌ها) نیز چنان پیراسته از آلایش ماده نیست که نتواند یا نخواهد دست به این آلودگی بیالاید. این خدا، در تمام کتاب‌مقدس خدای تاریخ و خدایی تاریخی است‌.

او در زندگی افراد و قومها عمل می‌کند. او به‌خاطر عهد خود با ابراهیم‌، نسل او را به عنوان قوم خود برمی‌گزیند و در تاریخ این قوم بارها دست به عمل می‌زند. رهایی از اسارت مصر، انعقاد پیمان کهن در پای کوه سینا، فتح کنعان‌، بنیانگذاری پادشاهی اسرائیل‌، داوری الهی و گرفتار آمدن قوم به اسارتی دیگر و بالاخره وعده آزادی و سعادت مجدد به دست پادشاه و نجات‌دهندۀ آینده‌، همه و همه نشان از عمل این خدا در تاریخ قومش دارد. همین عمل تاریخی و تاریخ‌ساز خداست که در تولد عیسی به اوج می‌رسد.

در کریسمس‌، کلیسا با خدایی روبرو است که می‌تواند در اوضاع واقعی تاریخی که کلیسا در آن قرار دارد عمل کند. دست او از اوضاع و احوال واقعی که هر یک از ما مؤمنین در آن قرار داریم‌، به هیچ روی کوتاه نیست‌. او خدای قنداقه و آخور است‌. او خدایی است که می‌تواند و می‌خواهد در زندگی واقعی هر یک از ما انسانها دست به عمل بزند.

 

۳- پیام کریسمس، پیام فیض خداست‌.

" باکره حامله شده پسری خواهد زائید...!" در کریسمس با ناتوانی بشر روبرو هستیم‌، با عدم امکان تولد فرزند نجات‌. ولی این ناتوانی و عدم امکان بشری‌، در عین حال امکان و قابلیت پذیرش عمل خدا و قدرت او را در خود دارد. این باکره کسی جز مریم نیست‌، و چنانکه در لوقا ۱:‏۳۴ ملاحظه می‌کنیم‌، مریم در مقابل پیام کریسمس که از فرشته می‌شنود این سؤال را بر لبهای خود دارد که "این چگونه می‌شود؟" این سؤال‌، سؤال شک و تردید نیست‌. بلکه اذعان به عدم امکان طبیعی تولد نجات و نجات‌دهنده است‌. این سؤال بیانگر تنها حالتی است که در آن‌، ایمان واقعی به خدا مجال بروز و بالیدن پیدا می‌کند.

مریم نماد قوم خدا یعنی کلیسا قلمداد شده است‌. کلیسا در مقابل پیام کریسمس‌، سؤال "این چگونه می‌شود؟" را همیشه بر زبان خود دارد و باید داشته باشد. زیرا در این سؤال است که مریم و کلیسا هر دو خود را با پاسخ کریسمس که از زبان فرشته بیان می‌شود روبه رو می‌بینند: "روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند." پیام کریسمس با صدای رسا اعلام می‌کند که بشر قادر به نجات خویش نیست‌. بدون عمل خدا در مسیح‌، امیدی برای او وجود ندارد. تنها اذعان به این ناتوانی و دراز کردن دست ایمان برای پذیرش عمل نجات‌بخش خداست که می‌تواند به رستگاری او بیانجامد.

 

۴- پیام کریسمس، پیام سکونت خدا با ما است‌.

"...و او را عمانوئیل خواهد خواند (که معنیش این است‌: خدا با ما )". خدا در اعمال خود در تاریخ پرده از وجود و شخصیت خود برمی‌دارد. تاریخ عمل خدا، تاریخ انکشاف خدا نیز هست‌. خدا در اعمال خود، خویشتن را در دسترس ما قرار می‌دهد و به ما می‌نمایاند. خدای نامرئی هویدا می‌شود. خدای غیرمادی ملموس می‌شود. اوج این مکاشفه‌، انسان شدن خدا در مسیح است‌. در این رخداد، خدا به میان ما می‌آید و با ما می‌شود. او به‌صورت نوزادی در دست مریم و یوسف قرار می‌گیرد، کاملاً قابل لمس و قابل دسترس‌. خدای همیشه فاعل‌، در فعلِ خود، مفعول بودن را برمی‌گزیند و در دسترس مخلوقات قرار می‌گیرد.

درک درست مفهوم عمانوئیل مستلزم نگاهی به تاریخ رابطه خدا با انسان است‌. کتاب‌مقدس به ما می‌آموزد که خدا انسان را آفرید تا با او مصاحبت و همنشینی داشته باشد. انسان را آفرید تا با او باشد. اما این رابطۀ آغازین به علت گناه قطع شد. تاریخ عمل نجاتبخش خدا، بواقع تاریخ تلاش پی‌گیر خدا برای برقراری این رابطه است‌.

خدا از میان نسل بشر یک نفر، یعنی ابراهیم را برمی‌گزیند و با او عهد می‌بندد که او و نسلش را برکت دهد و از آنها قومی برای خود به‌وجود آورد. آنها قوم او خواهند بود و او خدای ایشان خواهد بود. و این رابطه در سکونت خدا در میان آنها تحقق پیدا می‌کند. هدف خدا از انتخاب این قوم آن بود که از طریق آنها همۀ اقوام و ملتها را برکت دهد. اما تاریخ قوم اسرائیل‌، تاریخ شکسته شدن این عهد توسط آنهاست‌، که عاقبت به مجازات خدا می‌انجامد. حکومت اسرائیل سرنگون می‌شود و قوم به اسارت در بابل گرفتار می‌آید. بدین ترتیب‌، حضور خدا قوم را ترک می‌گوید، و اسرائیل از این حضور به دور می‌افتد.

اما انبیای اسرائیل وعده می‌دهند که خدا دیگر بار به سراغ قوم خود خواهد آمد. او خواهد آمد تا با قومش باشد و آنها را از اسارت و بندگی رهایی دهد. او می‌آید تا آنها را به نوری برای همۀ ملتها بدل سازد. و در این کار رهایی‌بخش‌، پادشاهی برگزیده از نسل داود که بعدها "مسیح‌" لقب می‌یابد نقشی کلیدی ایفا می‌کند. اشعیاء ۷:‏۱۴، که تولد عمانوئیل را نوید می‌دهد، یکی از این پیشگوئیهای مسیحایی است‌. در این نوزاد، به نحوی اسرارآمیز خدا با قوم خود خواهد بود. همین موضوع دوباره در بابهای ۸ و ۹ کتاب اشعیاء مطرح می‌شود. اشعیاء نخست اعلام می‌دارد که مجازات خدا بر قومی که از اعتماد و توکل بر خدای خود سرباز می‌زنند نازل خواهد شد، مجازاتی که به صورت پوشانیده‌شدن روی خداوند از خاندان یعقوب بیان گردیده است (۸:‏۱۷). نتیجه این است که اسرائیل به تنگی و تاریکی غلیظ دچار خواهد شد (۸:‏۲۲).

اما پس از تجربۀ مجازات خدا، اشعیاء نوید می‌دهد که "غیرت یهوه‌" برای رهانیدن قومش به جوش خواهد آمد (۹:‏۷) «قومی که در تاریکی سالک می‌بودند، نور عظیمی خواهند دید و بر ساکنان زمین سایۀ موت نور ساطع خواهد شد»(۹:‏۲). خدا دیگر بار قوم را بسیار خواهد ساخت و به آنها شادمانی خواهد بخشید، مانند شادمانی وقت درو و زمان تقسیم غنیمت‌. زیرا "یوغ بار او را و عصای گردنش یعنی عصای جفاکننده بر وی را" خواهد شکست‌. و این همه به واسطه پادشاهی صورت خواهد پذیرفت که اشعیاء دیگر بار از تولد او خبر می‌دهد، پادشاهی که در او "خدا با ما" خواهد بود (۱۰‏:‏۸).

این موضوع در توصیف تکان‌دهنده‌ای که اشعیاء از این نوزاد به دست می‌دهد آشکار است‌: «زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او مشاور عجیب و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور صلح خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و صلح و سلامتی او را بر کرسی داود و بر مملکت وی انتها نخواهد بود تا آن را به انصاف و عدالت از الآن تا ابدالآباد ثابت و استوار نماید. غیرت یهوه‌، خدای لشکرها، این را به جا خواهد آورد» (۹:‏۶-۷).

برخی از علمای شکاک کتاب‌مقدس کوشیده‌اند تا القاب عجیب این نوزاد را به گونه‌ای تعبیر و تفسیر کنند که دربردارنده الوهیت شخصیت او نباشد. صرف‌نظر از اینکه یهودیان زمان اشعیاء و یا حتی بعد از آن‌، تا چه حد به عمق معنای آنچه در این سطور توصیف گردیده شناخت حاصل کرده بودند، جای تردید نیست که در چارچوب چگونگی بسط و تفصیل زنجیرۀ پیشگوئیهای مسیحایی‌، سخن اشعیاء معنایی جز این ندارد که در این پادشاه به گونه‌ای اسرارآمیز و سرنوشت‌ساز خدا خود به سراغ قومش می‌آید تا با آنها باشد و بماند و تا آنها را برای همیشه از تنگی و تاریکی‌، و ظلم و بندگی رهایی بخشد.

فرصت نیست که چگونگی بسط این موضوع را در مابقی کتاب اشعیاء به تفصیل بررسی کنیم‌. این بخش را با ذکر یک پیشگویی تکان‌دهنده دیگر از این زنجیره که مفهوم "عمانوئیل‌" را روشنتر می‌کند به پایان می‌بریم‌. در باب ۵۹، پس از اینکه اشعیاء نخست گناه قوم را که باعث افتادن جدایی بین آنها و خدا و پوشانیده شدن روی او از آنها شده‌است توصیف می‌کند (۵۹:‏۱-۱۵)، چنین ادامه می‌دهد: «چون خداوند این را دید در نظر او بد آمد که انصاف وجود نداشت‌. و او دید که کسی نبود و تعجب نمود که شفاعت‌کننده‌ای وجود نداشت‌. از این جهت بازوی وی برای او نجات آورد و عدالت وی او را دستگیری نمود. پس عدالت را مثل زره پوشید و خود نجات را بر سر خویش نهاد و جامۀ انتقام را به جای لباس در برکرد و غیرت را مثل ردا پوشید.

بر وفق اعمال ایشان‌، ایشان را جزا خواهد داد. به خصمان خود حدت خشم‌... را خواهد رسانید. و از طرف مغرب از نام یهوه و از طلوع آفتاب از جلال وی خواهند ترسید زیرا که او مثل نهر سرشاری که باد /روح خداوند آن را براند خواهد آمد. و خداوند می‌گوید که نجات‌دهنده‌ای برای صهیون و برای آنانی که در یعقوب از معصیت بازگشت نمایند خواهد آمد». در اینجا خدایی را می‌بینیم که به وضع قوم خود نظر می‌کند و کسی را که بتواند درد آنها را درمان کند نمی‌یابد. پس خود آستین بالا می‌زند و شخصاً وارد کارزار می‌شود (۱۶). اشعیاء او را به سان مردی جنگاور توصیف می‌کند که خود شخصاً سلاح برمی‌گیرد تا برای قوم خود، که برای بشریت‌، نبرد کند. او "عدالت‌" را چون زره می‌پوشد و "نجات‌" را چون خود بر سر می‌نهد و این بار شخصاً به میدان کارزار می‌آید. انجیل یا خبر خوش همین است (مقایسه کنید با اشعیاء ۴۰:‏۱-۵، ۹‏-۱۱، ۵۲:‏۷-۱۰).

همین است "انجیلی‌" که پولس از آن عار ندارد چونکه قوت خداست برای "نجات‌" هر کس که ایمان آورد، چرا که در آن "عدالت‌/ صداقت خدا" آشکار شده است‌. او به عهد خود وفا کرده و این بار شخصاً برای شکست دادن بزرگترین دشمن قوم خود و نسل بشر، یعنی گناه‌، به میدان آمده است‌. پیام کریسمس‌، پیام به‌جوش آمدن غیرت خداست (۱۷) برای نجات بشریت‌. پیام کریسمس‌، پیام آمدن عمانوئیل یعنی "خدا با ما" است‌، پیام نزدیک شدن و در دسترس قرار گرفتن خود خدا. کریسمس یادآور این حقیقت است که کلیسا نه فقط با عمل خدا، بلکه با خود خدا سروکار دارد. در کریسمس‌، خدا با ما است‌. 
۵- پیام کریسمس، پیام قدرت محبت است‌. نشانۀ کریسمس‌، یعنی طفلِ در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده‌، نشانۀ قدرت خدا نیز هست‌. چنانکه دیدیم‌، در پیشگوئیهای کتاب‌مقدس در بارۀ مسیح‌، پادشاه بودن او جای بسیار مهمی دارد. پادشاه صاحب قدرت است و از نظرگاه دنیایی بیگانه از خدا، قدرت مترادف با زور است‌. ولی قدرتی که در مسیح جلوه کرده‌، قدرتِ محبت است‌. مسیح پادشاه صلح است و صلح واقعی را نمی‌توان با زور ایجاد کرد. چنین صلحی ناپایدار خواهد بود، چه در درون خود حاوی تضاد و کشمکش است‌.

خدا در کریسمس با زور به سراغ ما نمی‌آید. او هرگز نمی‌خواهد ما به زور فرمانبردار او باشیم‌. او با محبت به سراغ ما می‌آید، با محبتی که آسیب‌پذیر است‌. طفلِ در قنداقه پیچیده‌، به آسیب‌پذیری اشاره دارد و محبت همیشه آسیب‌پذیر است‌. می‌توان آن را رد کرد و خوار شمرد. می‌توان به ریشخندش گرفت‌. ولی در همین محبت‌، بالاترین قدرت نهفته است‌. کتاب‌مقدس می‌گوید که محبت از مرگ زورآورتر است‌. در کریسمس ما با فروتنی و رنج‌پذیری محبت خدا روبروییم‌. بدین سان‌، نشانۀ کریسمس چیزی جز همان صلیب نیست‌، صلیبی که مسیح بر آن محبت خدا را به عالی‌ترین شکل به نمایش گذاشت‌. ولی برای کسانی که جز زور قدرت دیگری نمی‌شناسند، خدایی که چون طفلی آسیب‌پذیر در آخوری به دنیا می‌آید و بر صلیبی چوبین جان می‌سپارد حماقتی بیش نمی‌تواند باشد.

ولی کلیسایی که بارها به چشم جان به این طفل نگریسته و در او خدای محبت را بازشناخته است‌، کلیسایی که پیام کریسمس را به گوش جان شنیده و بدان دل سپرده است‌، پروای این ندارد. برای او صلیب‌، قدرت و حکمت خداست‌. برای او طفل در قنداقه پیچیده‌، نشان از محبت خدایی دارد که در مقابل ریشخند دنیا، که جز سلطه و زور حقیقت دیگری نمی‌شناسد، در آخوری به دنیا می‌آید تا محبت خود را به انسان پیشکش کند.