You are here

زنان شاهد قیام مسیح

زمان تقریبی مطالعه:

۶ دقیقه

در انتظار، کنار قبری بسته

آیا تا به حال در زندگی خود کنار قبری بسته به‌ انتظار ناممکن‌ها ایستاده‌اید؟ در کتاب‌مقدس به عده‌ای از زنان برمی‌خوریم که در انتظار قبری بسته به فکر چاره‌جویی برای مشکل خود بودند. آنها به این می‌اندیشیدند که چگونه سنگ را به کناری بغلطانند و بدن استاد خویش را تدهین کنند. ناگهان مافوق انتظار خود، قبر را گشوده دیدند و هنگامی که با حیرت به درون آن نگریستند، آن را خالی یافتند. به‌راستی چه کسی توانست سنگ قبر را به کناری زند؟

هنگامی که عیسی مسیح بر روی صلیب جان سپرد، شخصی به‌نام یوسف رامه‌ای نزد پیلاطوس آمده و از او درخواست نمود تا جسد عیسی را تحویل بگیرد و در قبری که هیچ‌کس تا آن زمان در آن دفن نشده بود، مدفون سازد. هنگامی که او برای تدفین بدن مسیح به‌سوی قبر در حرکت بود، عده‌ای از زنان هم به دنبال او راه افتادند تا محل قبر را یاد بگیرند. هدف آنان این بود که پس از گذشت روز سبت بدن او را با عطریات و حنوطی که خریده بودند برای تدفین آماده سازند.

همانطور که در انجیل مرقس ۱۴:‏۵-۵۴ می‌بینیم از زمان دستگیری مسیح همگی شاگردان او به‌جز پطرس فرار کردند و پطرس هم که در تعقیب او بود تا مکان محاکمه، او را سه مرتبه انکار نمود. اما در این میان شاگردان زن عیسی مسیح را می‌بینیم که تا به آخر حتی در پای صلیب مسیح وفادارانه ایستادند و بعد از مرگ او شجاعانه به‌سوی قبر رفتند تا محل دفن استاد خود را یاد بگیرند. آنها هدفی داشتند و هدف خود را جسورانه و بدون هیچ هراسی دنبال نمودند. و این هدف همان آماده‌سازی بدن استاد خویش برای مدفون شدن بود. با تفکر در مورد کار این زنان چه رابطه، انگیزه و هدفی در ذهن ما نسبت به عمل ایشان تداعی می‌شود؟

۱- رابطه

رابطه، رابطه‌ای بود بین یک معلم و شاگرد، معلمی که نه تنها محصلینش از او دوری نورزیدند، بلکه تا پای مرگ او به‌پیش رفتند. این رابطه‌ای بود که بوی خوش عشق خداوندی از آن استشمام می‌شد.

۲- انگیزه

انگیزۀ آنها وفاداری بود، وفاداری نسبت به کسی که به مقام ایشان ارج نهاده بود. چون در آن زمان، جامعه برای زنان هیچ‌گونه مقام و ارزشی قائل نمی‌شد و زنان نه تنها نمی‌توانستند در جامعه سربلند و پیروز گام بردارند بلکه حتی مقام شاگردی هم از ایشان سلب شده بود و هیچ استادی، زنی را در مقام شاگردی نمی‌پذیرفت. اما مسیح ایشان را به مقامی زیبا ترفیع داد.

۳- هدف

اما هدف ایشان ادا کردن آخرین دین‌شان به استاد بود، یعنی آماده‌سازی بدن او با عطریات و حنوط. آنان در آخرین لحظات که باید در قبر برای همیشه بسته می‌شد، خواستند خداوند خود را تنها نگذارند.

همانطور که خواندیم عمل و کار این زنان بزرگ برای شستن و آماده کردن جسد مسیح قابل‌ تحسین است، ایشان هدفی داشتند و هدف خود را شجاعانه و بدون هیچ هراسی دنبال نمودند.

اما سؤال مهم این است که آیا در باور ایشان این سخن مسیح حک نشده بود که بعد از سه روز از مردگان برخواهم خواست و نوبر خوابیدگان خواهم شد؟ آیا هدف آنها، هدفی منطبق بر اراده و خواست خدا بود؟ خدمت و هدف این زنان بزرگ از لحاظ منطق و آداب و رسوم انسانی آن زمان شایسته تحسین بود، اما آنان این سخن مسیح را باور نداشتند که بعد از سه روز از مردگان برخواهم خواست.

در انجیل مرقس ۱۶:‏۲و۳، هنگامی که زنان به‌سوی قبر روانه شده بودند با خود فکر می‌کردند که چگونه سنگ را از جلو قبر بغلطانند؟ این فکر، فکر صحیحی بود، چون اگر سنگ از در قبر کنار نرود چگونه می‌توانند به هدف خود که تدهین بدن مسیح می‌باشد نائل آیند؟ ایشان با این افکار و هدف خود دست به‌کار شدند، غافل از اینکه هدف و نقشۀ خدا چیز دیگری است.

آنان با تعجب نظاره‌گر صحنه‌ای شگفت‌آور بودند، آری سنگ از در قبر به کناری رفته و در آنجا به جای جسد مسیح، جوانی با جامه‌ای سفید نشسته بود. زنان بسیار تعجب نمودند و از همه شگفت‌انگیز‌تر این که جوان به ایشان می‌گوید: «شما در جستجوی عیسی ناصری هستید که بر صلیبش کشیدند. او برخاسته است؛ اینجا نیست. جایی که پیکر او را نهاده بودند بنگرید، حال بروید و به شاگردان او و پطرس بگویید که او قبل از شما به جلیل می‌رود، در آنجا او را خواهید دید، چنانکه پیشتر به شما گفته بود.»

در این‌جا است که تمام هدف و نقشۀ این زنان دلاور و شجاع بالکل تغییر می‌یابد و مأموریتی دیگر به آنان محول می‌شود، مأموریتی که در آیه ۷، آن جوان به ایشان واگذار می‌نماید.

شجاعت و وفاداری این زنان نسبت به استاد و خداوند خود فوق‌العاده می‌باشد، اما زمانی پیش می‌آید که هدف نیک انسان که از افکارش تراوش می‌کند فاقد حاکمیت خداست. در اینجاست که متوجه می‌شویم فکر و نقشۀ او با دید و نقشۀ ما کاملا‌ً متفاوت است.

دید و نقشۀ شاگردان زن عیسی، دفن استاد خویش بود تا بتوانند در آخرین لحظات حتی در زمان مرگ مسیح هم به او وفادارانه خدمت نمایند، اما غافل از اینکه هدف و نقشۀ خدا نه تنها دفن مسیح نبود، بلکه پیروزی و قیام او و پیروزی و قیام تمام ایمانداران بود.

در فراز و نشیب‌های زندگی با موقعیت‌هایی مواجه می‌شویم که همانند این زنان خود را پشت قبری بسته می‌یابیم که سنگی بزرگ جلو آن را مسدود کرده و فکر برداشتن آن سنگ بزرگ آنگونه تفکرات ما را مغشوش نموده که از یاد می‌بریم، قدرت برداشتن آن در توان ما نیست. مسلم این است که اصلاً جای ما، فکر ما، و هدف و نقشۀ خدا برای ما در درون آن قبر تاریک محدود نگردیده است.

ما هم همانند این زنان در بسیاری از مواقع پشت در قبر بسته می‌نشینیم، اشک می‌ریزیم، آه و ناله سر می‌دهیم و اسم عیسی‌ مسیح را صدا می‌زنیم، غافل از اینکه او زنده و در کنار ما است، همانند مریم مجدلیه در انجیل یوحنا ۲۰:‏۱۱-۲۰، که برای استاد مردۀ خویش گریان بود اما او را زنده در کنار خود یافت.

عزیزان، ما سربازان، شیرزنان، و شاگردان مسیح می‌باشیم که ما را خوانده تا برای او زندگی کنیم و برای پیشبرد پادشاهی او بجنگیم، اما باید مواظب بود که خود را در درون قبر مسیح محدود نکنیم و یا حتی به فکر مدفون کردن دوبارۀ او نباشیم. زیرا ما قبری پیش روی خود نداریم، بلکه پیروزی را. خدای ما خدایی است که خود سنگ قبرها را کنار می‌زند. بیایید به‌جای کنار زدن سنگ قبر به مأموریت مسیح بیاندیشیم که بعد از زنده شدنش از مردگان ابتدا آن را به آن زنان محول گرداند و نه به دوازده شاگردش!

خدا روی ما دخترانش حساب زیادی می‌کند، پس با ایمان به اینکه او زنده است، می‌بیند، می‌شنود و عمل می‌کند به‌پیش رویم. به یاد داشته باشیم که عیسی مسیح با زندگی و مرگ خود مقام زن را که زمانی در قید فرهنگ و سنت‌های خشک، اسیر و محدود گشته بود ارزش و احترام والایی بخشید.