You are here

چگونه با پرخاشگریِ فرزندان برخورد کنیم؟

زمان تقریبی مطالعه:

۹ دقیقه

 
از معلمی که در مقطع راهنمایی تدریس می‌کرد پرسیدند کودکانی که در مدرسه رفتاری پرخاشگرانه بروز می‌دهند دارای چه خصوصیاتی هستند. او گفت: "این قبیل کودکان دیگران را تهدید می‌کنند، هیچ احترامی برای مقامات و قوانین قائل نیستند، هر کاری که دل‌شان بخواهد انجام می‌دهند، خیلی زود عصبانی می‌شوند و فکر می‌کنند همیشه حق با آن‌ها است."

چنین توصیفی ممکن است قدری اغراق‌آمیز جلوه کند و شاید میزان پرخاشگری کودک در خانه تا این حد نباشد، هرچند شما والدین خود به‌خوبی می‌دانید که چه رفتارهایی آزاردهنده است. این گونه رفتارها می‌تواند حالات مختلفی را در بر گیرد: از مشاجرات لفظی در خانواده و زیر پا گذاشتن قوانین خانوادگی گرفته تا ارتکاب جنایت. ولی چطور می‌توان با این حالات مقابله کرد؟ والدین مسیحی باید در برابر پرخاشگری‌های فرزندان‌شان چه عکس‌العملی از خود نشان دهند؟

اصولاً باید گفت که نمی‌توان به‌خوبی با این مسئله برخورد کرد مگر اینکه نخست با ریشه‌ها و عواملی که در پس رفتار پرخاشگرانه نهفته است آشنا شویم.

شناخت ماهیت پرخاشگری

عوامل مؤثر در بروز پرخاشگری را می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد:

دلایل زیستی، دلایل شناختی، دلایل روحانی و دلایل اجتماعی.

دلایل زیستی

این گونه عوامل به واکنش‌هایی که درون بدن ما صورت می‌گیرد مربوط می‌شوند. به‌عنوان مثال احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودکانی که دچار آسیب مغزی شده‌اند بسیار بیشتر است. این گونه آسیب‌های مغزی ممکن است به‌دلایل مختلفی ایجاد شده باشد، مثلاً به‌هنگام به‌دنیا آمدن نوزاد، کمبود ویتامین و یا جراحت‌های مغزی ناشی از وارد آمدن ضربه‌ای محکم به سر. تشخیص این حالات باید به‌وسیلۀ پزشک صورت گیرد.

تجربه نشان داده است که کمبود خواب، گرسنگی و غذاهایی که مواد افزودنی مضری برای کودکان دارند نیز منجر به بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودک می‌شوند.

دلایل شناختی

این گروه عوامل مربوط می‌شوند به خلق و خوی، افکار و باورهای شخصی فرد. همۀ ما از لحاظ خلق و خو فراز و نشیب‌هایی را پشت سر گذرانده‌ایم، هرچند ممکن است برخی بگویند که خلق و خوی مسیحیان باید بیشتر سیر صعودی داشته باشد تا نزولی. وقتی کسی از لحاظ احساسی ناراحت است، به‌دلایلی زودرنج نیز می‌شود. طرز فکر و باورهای ما می‌تواند بر روی خلق و خو و احساسات ما تأثیر بگذارد. به‌عنوان مثال، دختر هشت ساله‌ای را در نظر بگیرید که از مدرسه به خانه می‌آید، ولی به‌جای اینکه مثل همیشه با احترام با اطرافیانش رفتار کند، با داد و پرخاش جواب آن‌ها را می‌دهد.

علت ظاهراً این بوده که وقتی به مدرسه می‌رفته، یکی از نزدیک‌ترین دوستانش را به‌همراه تعداد دیگری از بچه‌ها در آن سوی خیابان دیده بود. ولی وقتی تلاش کرده بود که با دوستش ارتباط چشمی برقرار کند، هیچ واکنشی از او ندیده بود، و بنابراین چنین برداشت کرد که دیگر مورد توجه و محبت دوستش نیست. این فکر، بر روی خلق و خوی او تأثیر منفی گذاشته و او را ناراحت کرده است، و از این رو در برابر اعضای خانواده که خبری از این ماجرا ندارند واکنشی تند و عصبی از خود نشان می‌دهد. اعضای خانواده هم به‌نوبۀ خود با او برخورد تندی می‌کنند و سرش داد ‌می‌کشند، و بدین ترتیب مشاجره‌ای بزرگ درمی‌گیرد. حال آنکه ممکن است دوست این دختر اصلاً او را ندیده باشد، اما دختر هشت سالۀ مثال ما، این واقعه را به‌صورت منفی تفسیر می‌کند. شاید اگر یکی از اعضای خانواده متوجه طبیعی نبودن رفتار این کودک شوند علّت را از او جویا شوند و در آن صورت هیچ‌وقت چنین مشاجره‌ای رخ ندهد. بنابراین چگونگی تفسیر وقایع زندگی‌مان رابطۀ مستقیمی با نحوۀ بروز احساسات ما دارد.

دلایل روحانی

کتاب‌مقدس در مورد وجود ارواح شریر به ما هشدار می‌‌دهد. احتمالاً برخی از شما نیز شخصاً در مورد فعالیت‌های شیاطین تجربیاتی داشته‌اید- خواه از طریق دعا کردن برای کسی که در اسارت روح‌های شریر بوده، و یا خود زمانی در اسارت نیروهای شیطانی بوده‌اید و حال شفا یافته‌اید. در انجیل مرقس ۵:‏۱-۲۰ در مورد مردی می‌خوانیم که چون در اسارت چندین روح شریر بسر می‌برد، با خود و با دیگران رفتاری تند و وحشیانه داشت.

او شبانه‌روز در رنج بود، مدام خود را با سنگ زخمی می‌کرد و نعره می‌کشید. در دنیای متمدن امروز در توجیه رفتار چنین شخصی احتمالاً می‌گویند که دچار نوعی بیماری روانی غیرقابل علاج است. او تهدیدی برای جامعه به‌حساب می‌آمد، زیرا مردم از او وحشت داشتند و هیچ یک از مقامات این توانایی را نداشتند که به او کمک کنند یا او را از جامعه دور نگاه دارند. اما خدا را شکر که این مرد در نهایت به‌واسطۀ اقتدار مسیح نجات یافت. کسانی که خود را به عیسی مسیح سپرده‌اند نیز این قدرت را دارند که زندگی‌ مردم را دگرگون کنند. (مرقس ۱۶:‏۱۴-۱۸).

دلایل اجتماعی

تمام مواردی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، عواملی هستند که در درون خود فرد وجود دارند و او را به بروز رفتاری پرخاشگرانه سوق می‌دهند. اما پرخاشگری می‌تواند ناشی از عواملی که در محیط پیرامون فرد وجود دارد نیز باشد؛ مانند روابط او با دیگران. کتاب‌مقدس می‌گوید:

«ای پدران، فرزندان خود را خشمگین مسازید، بلکه آن‌ها را با تعلیم و تربیت خداوند بزرگ کنید» (افسسیان ۶:‌۴)

و «ای پدران فرزندان خویش را تلخکام مسازید، مبادا دلسرد شوند» (کولسیان ۳:‌۲۱).

این آیات نشان می‌دهد که خود والدین نیز ممکن است باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان‌شان باشند. ولی چنین چیزی چطور ممکن است؟ ریشۀ این مسئله را باید در به‌کارگیری روش‌های نامناسب تربیتی جستجو کرد. تحقیقات نشان می‌دهد که احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودکانی که والدین یا سرپرست اصلی‌شان با آن‌ها برخورد بدی داشته است بسیار بالا است. این رفتارها می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

● عصبانیت و خشونت دائمی والدین در خانه

● عدم تعیین حد و حدودی مشخص در محیط خانه

● ارتباط نادرست والدین با فرزندان‌شان و سعی در اِعمال سلطه بر آن‌ها

● فقدان محیطی که بچه‌ها بتوانند در آن به‌خوبی رشد کنند و شکوفا شوند

● داشتن توقعات بی‌جا از فرزند

● لوس کردن فرزند

وقتی به‌عوامل ایجاد پرخاشگری در کودکان پی می‌بریم، می‌توانیم با آگاهی بیشتری به این مسئله رسیدگی نماییم. پر واضح است که پیشگیری بسی بهتر از درمان می‌باشد. بنابراین بد نیست در اینجا به برخی روش‌های پیشگیرانه و نیز به بعضی از روش‌های درمان این معضل اشاره کنیم.

روش‌های پیشگیری

والدینی که فرزندان خود را به‌خوبی می‌شناسند، می‌توانند تشخیص دهند که فرزندانشان بیشتر تحت چه شرایطی پرخاشگر می‌شوند. برای نمونه، کودکی که در بدو ورود به خانه کج‌خلقی می‌‌کند شاید گرسنه و خسته است. برای اینکه از بدتر شدن شرایط جلوگیری شود، باید وقتی بچه‌ها به خانه می‌رسند، غذایشان را هرچه سریع‌تر آماده کرد. بدین‌ترتیب می‌توانید شب را با آرامش بیشتری سپری کنید.

بچه‌ها هنگام خستگی، بیش از سایر مواقع رفتاری عصبی از خود نشان می‌دهند. در نتیجه خیلی مهم است که کودک‌ را به یک سیستم خواب منظم عادت داد. نیاز کودک به خواب بسته به سن او فرق می‌کند. به‌طور میانگین، بچه‌ها از سنین ۵ تا ۱۸ سالگی چرخه‌ای را طی می‌کنند که خوابشان از ۱۲ ساعت به ۸ ساعت در شب می‌رسد. ساعت خواب بچه‌ها باید بر اساس ساعت بیدار شدن‌‌شان تنظیم شود. برای مثال، بچۀ پنج ساله‌ای که باید ساعت ۸ صبح بیدار شود، بهتر است که ساعت ۸ شب بخوابد.

تغذیۀ نامناسب نیز ممکن است در روند تکامل مغز کودک اخلال ایجاد کند. برای جلوگیری از ناهنجاری‌های رفتاری در کودکان، بهتر است که از همان دورۀ طفولیت به فرزندان‌مان غذاهایی بدهیم که از لحاظ مواد غذایی غنی و مقوّی باشد. در اروپا شرکت‌های تولیدکنندۀ مواد غذایی آماده، همه ساله از طریق فروش این‌گونه محصولات غذایی سود سرشاری به جیب می‌زنند.

این شرکت‌ها سخت در تلاش‌اند به ما بقبولانند که فرزندان‌مان این گونه غذاهای آماده را دوست دارند. و حال آنکه محدود کردن تغذیۀ فرزندان‌مان به غذاهای حاضری به‌هیچ وجه کار درستی نیست، زیرا بسیاری از این غذاهای آماده، فاقد مواد مغذی هستند. بچه‌ها به غذاهای تازه‌ای از قبیل گوشت تازه، سبزیجات تازه، و میوه احتیاج دارند. نکتۀ مهم دیگری که باید به آن توجه داشت این است که برخی مواد افزودنی مجاز حتی ممکن است باعث عصبی شدن کودکان گردد.

این مواد را می‌توان در برخی از نوشیدنی‌ها، شیرینی‌ها و ساندویچ‌هایی که به آن‌ها مواد رنگی می‌زنند یافت. این قبیل مواد افزودنی که نام آن‌ها در پشت بسته‌های مواد غذایی مربوطه قید می‌شود عبارتند از:

بنزوات سدیم E211 در نوشیدنی، Sunset Yellow E110, Carmoisine E122 Ribena و Ponceau 4R E124 که در تهیۀ اسمارتیزها و پاستیل‌های میوه‌ای از آن‌ها استفاده می‌شود.

یکی از روش‌های یادگیری کودکان، مشاهدۀ محیط پیرامون‌شان است. بعضی از والدین شاید لازم باشد قبل از پرداختن به مسئلۀ پرخاشگری فرزندانشان، اول رفتارهای پرخاشگرانۀ خودشان را اصلاح کنند. در شمارۀ قبلی مجلۀ "کلمه" آموختیم که طرز تربیت کودکان در دوران طفولیت‌شان تعیین‌کنندۀ طرز رفتار آن‌ها در دوران بلوغ است. در رشتۀ روانشناسی این نظریه وجود دارد که بروز رفتار پرخاشگرانه در برخی اشخاص ممکن است به‌علت ناتوانایی آن‌ها در انتقال صحیح افکار و احساسات‌شان به دیگران باشد. برای مثال اغلب ممکن است کودکی از ترس اینکه مبادا دیگران او را نپذیرند، به‌جای رد درخواست‌های‌ نامعقول آن‌ها به آنان پاسخ مثبت دهد.

اصولاً کودکانی که فکر می‌کنند والدینشان قادر به درک آن‌ها نیستند، نگرانی‌های خود را با آنان در میان نمی‌گذارند. و اگر کسی را پیدا نکنند که بتوانند مشکلات و نگرانی‌های‌شان را با وی در میان بگذارند، این فشارِ ابراز نشده را به‌صورت رفتارهای پرخاشگرانه بروز خواهند داد. بنابراین لازم است که والدین با فرزندان‌شان رابطه‌ای دوستانه ایجاد کنند و آن‌ها را به‌طور مقتدرانه اما با محبت تربیت کنند تا فرزندان‌شان در حضور آن‌ها احساس امنیت کنند.

در شمارۀ بعدی "کلمه" مسئلۀ چگونگی ایجاد ارتباط با نوجوانان را به‌طور دقیق‌تر بررسی خواهیم کرد.

روش‌های درمانی

همانطور که قبلاً ذکر شد، کودکانی که نمی‌توانند افکار و احساسات خود را به‌طور مؤثر به دیگران ابراز کنند، وقتی احساس می‌کنند که از سوی دیگران درک نمی‌شوند، ناگزیر به رفتارهای پرخاشگرانه متوسل می‌شوند.

در چنین شرایطی، والدین بهتر است به‌جای مشاجره با فرزندان‌شان، با آن‌ها صحبت کنند و بفهمند آیا رفتار آن‌ها دلیل خاصی دارد یا نه. پرداختن به ریشه و عوامل رفتار کودک می‌تواند بسیار ثمربخش‌تر از برخوردی چه بسا پرخاشگرانه با آنان باشد. کتاب‌مقدس در این باره می‌گوید: «جواب نرم خشم را برمی‌گرداند» (امثال ۱۵:‏۱).

در روانشناسی می‌گویند اگر رفتاری را در کسی تشویق کنیم آن را بیشتر انجام می‌دهد، و برعکس اگر رفتاری را مورد سرزنش قرار دهیم، کمتر انجام می‌شود. بنابراین والدین می‌توانند در پاسخ به رفتارهای مناسب فرزندانشان تا حد امکان آنان را تشویق کنند و به آن‌ها توجه نشان دهند، و برعکس هنگامی که خطایی از آن‌ها سر می‌زند یا پرخاشگری می‌کنند، هیچ توجهی به آن‌ها نشان ندهند.

برای مثال می‌توان به کودک گفت: «وقتی آرام شدی با هم صحبت خواهیم کرد.» و یا اگر دلیل و منطق کارگر نشد، به کودک فرصت دهیم و سعی کنیم او را از آن حالت بیرون بیاوریم. کودکانی که در نتیجۀ رفتار صحیح خود از والدین‌شان توجه بیشتری می‌بینند، سعی خواهند کرد بیش از گذشته رفتار صحیحی در پیش گیرند.

زمانی که هیچ راه حلی پیدا نمی‌شود

اگر همۀ راه‌های بالا را امتحان کردید و هیچ‌یک کارساز نشد، شاید لازم باشد بیشتر در این زمینه مشاوره بگیرید. در بریتانیا، بچه‌ها را در سنین ۸ هفتگی، ۸ ماهگی، ۲ سالگی، ۳و۵ سالگی بررسی می‌کنند تا معلوم شود آیا به مرحلۀ انتقالی رشد رسیده‌اند یا نه. معمولاً در جریان این گونه معاینات و بررسی‌هاست که مشخص می‌شود آیا کودک دچار آسیب مغزی است یا خیر، و چنانچه چنین باشد کودکان را بی‌درنگ به مراکز خدماتی مربوطه ارجاع می‌دهند.

اما مهم‌ترین نکته این است که به‌طور مداوم برای فرزندان‌مان دعا کنیم. اگر دیدید که مشکل ادامه‌دار است و هیچ دلیل روشنی نیز برای آن پیدا نمی‌شود، شاید بهتر باشد به کسی که در این زمینه عطای خاصی دارد رجوع کنید و از او برای مشورت و دعا یاری بطلبید.