You are here

آشنایی با سینمای روبر برسون‌

زمان تقریبی مطالعه:

۷ دقیقه

«همه چیز فیض خداوند است‌». این جمله‌ای است که کشیش جوانی که شخصیت اصلی فیلم "خاطرات یک کشیش دهکده‌" است‌، در لحظۀ مرگ بر زبان می‌آورد. این جمله را می‌توان جانمایه و مضمون اصلی آثار کارگردان مشهور فرانسوی "روبر برسون‌" دانست‌. برسون را بدون شک می‌توان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینما دانست که تأثیرات ماندگاری در اقلیم این هنر بر جای گذاشته است و با آثارش غنا و عمق نوینی به این هنر معاصر بخشیده است‌. نوآوری‌ها و بدایع برسون در عرصه هنر سینما یا آنچه که خود آن را "سینماتوگراف‌" می‌خواند و در تقابل با هنر سینما قرار می‌دهد، او را در ردیف کارگردانان طراز اول هنر سینما قرار داده است‌.

اما آنچه که آثار او را برای ما جذاب و دیدنی می‌نماید، سویه مذهبی و روحانی آنها است که در تار و پود همه آثار وی تنیده شده است‌. وی یک کاتولیک مؤمن فرانسوی است که هنر خود را در خدمت بیان اندیشه‌های مسیحی خویش درآورده است و در تمام آثارش سعی در بازنمایی و بیان جهان‌بینی مسیحی و ایمان خود دارد. در همه فیلم‌های وی ما شاهد طرح سؤالاتی بنیادین در مورد ایمان‌، فیض‌، گناه‌، گزینش اخلاقی‌، رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با خویشتن و دیگران هستیم‌. وی سعی می‌کند تا به عمق وجود شخصیت‌هایش راه یابد و جدال و کشمکش درونی آنان را با خویشتن و زخم‌ها و آلام روحی‌شان را باز نمایاند. از دیدگاه برسون همه مشکلات آدمی و رابطه نابهنجار فرد با خویشتن و دیگران‌، ریشه در رابطه نادرست او با خدا و جهان فراسوی جهان طبیعی دارد. مفهوم گناه و گزینش بین نیکی و بدی نیز از درونمایه‌های اصلی آثار برسون هستند.

برسون به جهان درون شخصیت‌های خود نقب می‌زند و ژرفای دردآلود هستی درون آنان را می‌شکافد. او نیز تحت تأثیر این نگرش داستایوفسکی است که «اگر خدا وجود نداشته باشد، آنگاه همه چیز جایز است‌.» از نظر او ایمان به خداوند سرچشمه درک نیکی است‌. اکثر شخصیت‌های برسون گزینش دردآلود بین نیکی و بدی را تجربه می‌کنند و در موقعیت‌های گوناگون یا نیکی را برمی‌گزینند یا تسلیم بدی می‌شوند. برسون در آثارش سعی دارد با ژرفکاوی در ساحت روحانی وجود انسان‌، سرچشمه‌های آلام معنوی او را کشف کند و در واقع سعی در تبارشناسی سرشت سوگناک روان انسانی دارد. اما وی تنها به بازنمایی چنین تصویر دردناکی از روان انسانی بسنده نمی‌کند و نیاز انسان را به تجربه کردن فیض الهی و در نهایت نیاز او را به رستگاری و رهایی به نمایش می‌گذارد.

وی حضور فیض الهی را در همه ابعاد و ساحت‌های هستی مشاهده می‌کند و سعی می‌کند عملکرد رهایشگرانه آن را به اشکال مختلف به بیننده منتقل سازد. در واقع وی عمیقاً تحت تأثیر این سخن پاسکال است که‌: «هیچ چیز در روی زمین نیست که در آن نتوان نشانه‌ای از مصیبت انسانی و فیض الهی یافت‌» (اندیشه‌ها، فراز ۵۶۲).

برسون برای بیان سینمایی (یا سینماتوگرافیک‌) مفاهیم و باورهای فوق، ابزار و روش‌ها و تمهیدات گوناگونی بکار می‌گیرد و با ایجاد تناسبی بی‌بدیل بین تصاویر، سعی در به‌بیان کشیدن و ملموس ساختن جهان درون انسان دارد. در آثار او صوت و تصویر در خدمت به تصویر کشیدن روح انسان هستند و نه نمایش جهان عینی و ملموس‌. در واقع آثار وی شرح تلاطمات جهان درون انسان و سیر رهایش و رستگاری روح هستند. نویسنده فرانسوی‌، "کلود موریاک‌" می‌نویسد: «برسون برای نخستین بار یک فیلم درونی به ما ارائه کرده است». برسون خود در این باره می‌گوید: «درون است که حکم می‌راند. من می‌دانم که شاید این گفته در مورد هنری که یکسره بیرونی است متناقض‌نما باشد... اما تنها آن گره‌های درونی شخصیت‌ها می‌توانند به فیلم حرکت راستین آن را ببخشند.»

از برسون آثار بسیاری به یادگار مانده است که از مشهورترین آنها می‌توان به "خاطرات یک کشیش دهکده" (۱۹۵۰)، "باد هر جا که بخواهد می‌وزد" (۱۹۵۶)، "جیب‌بر" (۱۹۵۹)، "محاکمه ژاندارک‌" (۱۹۶۲)، "ناگهان بالتازار" (۱۹۶۶)، "موشت" (۱۹۶۷)، "شاید شیطان" (۱۹۷۷) و "پول" (۱۹۸۳) اشاره نمود.

فیلم "خاطرات یک کشیش دهکده" بر اساس رمانی به همین نام‌، اثر نویسنده مشهور فرانسوی‌، ژرژ برنانوس ساخته شده است‌. این فیلم زندگی کشیشی جوان را به تصویر می‌کشد که برای خدمت روحانی وارد دهکده‌ای کوچک به نام آمبریکور می‌شود اما از همان ابتدا با برخورد ناپذیرا و خصمانه اهالی دهکده روبرو می‌شود که به او بی‌اعتمادند و رفتار ساده و قیافه کودکانه او را دوست ندارند. فیلم به شرح آشنایی وی با زندگی درونی برخی از اهالی روستا می‌پردازد و احساس تنهایی فزاینده‌اش را به نمایش می‌گذارد. در عین حال وی با مصائب و مشکلات خانواده ثروتمندی در روستا از نزدیک آشنا می‌شود. کشیش جوان از درد شدید معده رنج می‌برد و در نهایت درمی‌یابد که مبتلا به سرطان معده است‌. در طول فیلم‌، کشیش جوان در تنهایی عمیق و دردهای جانفرسایش سعی در محبت کردن دیگران و درک آنان دارد.

در یکی از صحنه‌های پایانی فیلم که به "صحنه جلجتا" مشهور است و یکی از سکانس‌های مشهور آثار برسون و همچنین از سکانس‌های ماندگار تاریخ سینما است‌، کشیش جوان که بیماری‌اش به اوج رسیده‌، در کشتزاری دچار درد شدید معده می‌شود. او در کشتزار تنها است‌، باران به تندی می‌بارد و وی در حالی که به شدت درد می‌کشد، به درختی تکیه می‌زند که اشاره‌ای نمادین به صلیب مسیح است‌. آنگاه بر زمین می‌افتد، به زحمت برمی‌خیزد و خون استفراغ می‌کند و خون صورت و جامه‌اش را رنگین می‌سازد. این صحنه شباهت کشیش جوان را به مسیح بیش از پیش می‌نمایاند و یادآور مصلوب شدن مسیح در جلجتا است‌.

تمامی این فیلم به رابطه انسان و خدا می‌پردازد و در جای جای آن گناه و وضعیت مصیبت‌بار آدمی و عملکرد فیض الهی‌، به‌عنوان تنها چاره این وضعیت آشکار می‌شود. منتقد مشهور فرانسوی‌، "آندره بازن" در مورد این فیلم چنین می‌نویسد: «برای نخستین بار سینما به ما نه فقط فیلمی از یک حادثه راستین و حرکت‌های راستین حس - بر مبنای زندگی درونی - ارائه کرده‌، بلکه ما با یک غمنامه اساساً نوین که به شیوه‌ای خاص دینی است‌، روبرو می‌شویم‌. یک پدیدارشناسی ایمان و آمرزش خدایی‌.»

فیلم "دادرسی ژاندارک‌" یکی دیگر از آثار مشهور برسون است که در آن وی با دستمایه قرار دادن زندگی ژاندارک و رخدادهای تاریخی همبسته با آن‌، دل‌مشغولی‌های دائمی خویش را دگرباره در کالبد فیلمی تاریخی به تصویر می‌کشد.

شخصیت ژاندارک بیشتر از شخصیت کشیش جوان دهکده به مسیح شباهت دارد. به ژاندارک نیز خیانت می‌شود و وی به بهایی ارزان به دشمنانش فروخته می‌شود. او نیز در دادگاه بیدادگرانه محکوم به مرگ می‌شود، دوستان وی او را ترک می‌کنند و در نهایت شکنجه شده و به قتل می‌رسد. در این فیلم برسون سعی در نشان دادن ایمان ساده ژاندارک و ارتباط بی‌واسطه او با عالم روحانی دارد. ژاندارک به‌گونه‌ای می‌زید، و از فرشتگان و صداهایی که می‌شنود، سخن می‌گوید که گویی این تجارب برای وی واقعیاتی مسلم و بدیهی همچون وقایع روزمره‌اند.

در همه آثار برسون رحمت الهی و حضور ناپیدای قدرت خدا، که گره‌های ناگشوده را می‌گشاید و موانع را از میان برمی‌دارد، دیده می‌شود. در فیلم "باد هر جا که بخواهد می‌وزد" که نام دیگر آن "یک محکوم به مرگ می‌گریزد" است‌، در همه مراحلی که زندانی اسیر در محبس اشغالگران آلمانی‌، نقشه فرار از زندان را طرح می‌کند و سپس آن را به عمل درمی‌آورد. حضور دستی ناپیدا و نامرئی را در فضای فیلم احساس می‌کنیم که روند حوادث را به‌گونه‌ای هدایت می‌کند که در نهایت‌، علی‌رغم همه موانع کوچک و بزرگ‌، زندانی از زندان می‌گریزد.

در فیلم "جیب‌بر" برسون به کنکاشی درونی در شخصیت فردی می‌پردازد که از راه جیب‌بری زندگی می‌کند. برسون جدال درونی شخصیت این فرد را در گزینش نیکی و بدی به تصویر می‌کشد و تسلیم شدن او در برابر بدی و آنگاه پدیدار شدن بارقه‌هایی از فیض و بازگشت به طریقی نوین برای زندگی‌اش را به نمایش می‌گذارد.

در فیلم‌های برسون فضایی رمزآمیز و رازآلود بر کل اثر حاکم است‌. برسون می‌گوید: «باید به راز با توجه دقت نمود. ما در راز و رمز زندگی می‌کنیم و باید این راز را روی پرده بیاوریم.» در آثار او همچنین گاه فضایی تراژیک بر کل فیلم حاکم می‌شود. اما تراژدی در آثار وی نه رخدادهایی بیرونی بل بیشتر رخدادهایی درونی هستند و این نه حوادث بلکه افکار هستند که تراژیکند. در واقع گزینش شر و بدی توسط شخصیت‌های آثار اوست که تراژدی می‌آفریند. از سوی دیگر وی جنبه غیر ارادی گناه را نیز به نمایش می‌گذارد و اسارت آدمیان را در چنبره نیرویی که بر آنان حکم می‌راند، به تصویر می‌کشد.

آثار برسون در عین حال که از شاهکارهای هنر سینما محسوب می‌شوند، در عین حال گنجینه‌هایی ارزشمند در زمینه هنر مذهبی و به‌ویژه سینمای مذهبی هستند. برسون با خلق آثاری ارزشمند موفق شده است تا دنیای پیچیده درون انسان و بعد روحانی آن و عملکرد فیض الهی و رستگاری را به تصویر بکشد و نگرشی مسیحی از انسان و جهان را به نمایش بگذارد. البته درک آثار برسون آسان نیست و مفاهیم فوق به‌گونه‌ای در آثار او منعکس شده‌اند که دریافت آنها برای بیننده‌ای که با زبان سینمایی پیچیده و منحصر به‌فرد او آشنا نیست‌، دشوار می‌نماید. اما رنج شناخت آثار وی را بر خود هموار کردن‌، نوید برخورداری از تجربه سینمایی نوینی را با خود دارد که ما را در برابر بیانی بدیع از ایمان مسیحی در قالب هنر سینما قرار می‌دهد. دیدن آثار این فیلمساز برجسته مسیحی را به خوانندگان عزیز توصیه می‌کنیم‌.