نمایش 181 - 190 از 497 نتیجه

  • رهایی از ترس

    وضعیت روحیِ من نیز روز به روز بدتر می‌شد و نسبت به خدا تنفر شدیدی پیدا کرده بودم و هر شب قبل از خواب به خدا ناسزا می‌گفتم چون همیشه احساس می‌کردم که خدا همه جا مرا تعقیب می‌کند و...

  • تأملات روحانی

    تنها بازماندۀ یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیرۀ دورافتاده برده شد. او با بی‌قراری به نزد خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد. پس از دعا نیز ساعت‌ها به اقیانوس چشم می‌دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد. اما هیچ خبری نبود. سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت کلبه‌ای کوچک بسازد تا

  • مسیح در اوج بحران‌های زندگیم

    خواهرمان ماهرخ، مسیح را در اوج بحران‌های خود شناخت و با تسلیم خود به او زندگی پیروزمند مسیح را تجربه کرد. این شهادت‌ها سندی زنده از کار خداوندمان عیسی مسیح است.

  • معرفت کامل خدا

    پولس رسول برای ایمانداران شهر کولُسی‌، چنین دعایی به درگاه خدا کرد: ?از آن جهت‌، ما نیز از روزی که این را شنیدیم‌، باز نمی‌ایستیم از دعا کردن برای شما و ...

  • تأملاتِ روحانی/۱

    لحظه‌ها روال انعکاس‌پذیری خود راکه فراموش کرده بودند... به‌یاد آورده‌اندو پُتک خاطره‌ها بر چوبۀ لجباز تکرارهامنعکس می‌شودو اندوه سراسر وجود را می‌پوشاندو گریستن آرامانهتکرار لحظه‌ها را مشابه‌تر می‌کند

  • انتظاری به وسعت زندگی

    انتظار برای اکثریت انسان‌ها موضوع خوشایندی نیست. عصر امروز عصر سرعت و کاستن از این انتظار است اما در عوض خدای ما خدای منتظری است...

  • پزشک اعظم

    من در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در خانواده‌ای فوق‌العاده مذهبی به‌دنیا آمدم. از وقتی به یاد دارم والدینم تقریباً هر سال به سفر حج می‌رفتند و در طول سال در منزل ‌ما چندین بار مراسم روضه‌خوانی و دعا برگزار می‌شد. فکر می‌کردیم به این ترتیب خدا گناهان‌مان را می‌بخشد و خواسته‌های‌مان را برآورده می‌کند...

  • غُرغُر و شکایت

    غُرغُر و شکایت از آن دسته از بیماری‌های زیرکانۀ زبان است که در نگاه اول کمابیش بی‌آزار یا حداقل کم‌آزار جلوه می‌کند، اما از دامان آن است که تلخی، دلسوزی به‌حال خود، منفی‌بافی، بدبینی، شکاکی، دروغ، ناسپاسی و بسیاری دیگر از ناهنجاری‌های زبان بروز می‌کند ...

  • تماس با منبع نور و حیات

    من در یک خانواده مسلمان و کاملاً مذهبی به دنیا آمدم. یادم است که از بچگی نماز خواندن را یاد گرفتم و کتاب دینی خود یعنی قرآن را به زبان عربی گوش می‌کردم. وقتی به سن جوانی رسیدم به‌طور جدی به این موضوع فکر کردم که چرا من خدای خود را به زبان عربی پرستش می‌کنم

Pages