Search

Displaying 31 - 40 of 226 results

  • خدا پدری مهربان

    آرزو داشتم که پدرم مرا دوست داشته باشد و مثل خیلی از پدرها که دخترشان را در آغوش می‌گیرند من را در آغوش بگیرد و در کنارم باشد.

  • بیت‌لحم امروزی: نه آرام و نه نورانی!

    سرودِ کریسمسیِ "یک شب مقدس، آرام و نورانی..." را حتماً به‌خاطر دارید. بیت‌لحم معمولاً در ایام کریسمس، بر کارت‌های تبریک و در سرودهای ویژه این ایام، شهر کوچک و آرامی ترسیم می‌شود که فرشتگان در آسمانِ آن در حال پروازند ...

  • شادی در نجات خدا

    در یک خانوادۀ متوسط به دنیا آمدم و دوران کودکی را با ناسازگاری‌ها گذراندم و در نوجوانی به اتفاق دوستانم گروهی را تشکیل دادیم به نام "پسران وحشی" و بچه‌ها اسم من را "استاد" گذاشته بودند.از نظر اخلاقی خیلی عصبی بودم طوری که...

  • برگرفته از داستان زندگی حشمت (پناه زیر سایۀ تو

    در خانواده‌ای متوسط و بسیار مذهبی متولد شدم. خانواده‌ام از هر نظر مرا تحت کنترل داشتند و این رفتارها همیشه مرا رنج می‌داد، چون فکر می‌کردم که آن‌ها به من اطمینان ندارند.اجازه نداشتم تنها به مدرسه و خیابان بروم همیشه برادرم با من همراه بود ...

  • چشمه‌‌ای از دل سنگ

    زندگی برایم معنایی جزء پوچی نداشت و هیچ چیز برایم جالب نبود. احساس بیهودگی شدیدی می‌کردم.آنقدر در غم و افسردگی فرو رفتم که با داشتن ۲ فرزند تصمیم گرفتم باز هم خودکشی کنم و

  • اگر امروز آواز مرا بشنوی

    در یک خانواده معتقد به‌دنیا آمدم. از همان زمانی که خود را شناختم به من یاد دادند که باید از خدا ترسید و برای راضی نگاه داشتن او شریعت را به‌دقت انجام داد ...

  • برگرفته از داستان زندگی کوروش(حکایت ساز)

    من در یک خانوادۀ متوسط و فرهنگی به دنیا آمدم که مرا تحت هیچ چهارچوب مذهبی قرار ندادند. حدوداً ۱۲ ساله بودم که به موسیقی کلاسیک و ساز فلوت علاقمند شدم و موسیقی را به‌عنوان اصل مهم زندگی‌ام پذیرفتم.

  • آزادی از بندهای اسارت

    در یک خانواده نیمه مذهبی به دنیا آمدم. از همان دوران کودکی بسیار سرِ ناسازگاری با خانواده و دوستان داشتم. بر این باور بودم که از جانب اطرافیان توجه چندانی به من نمی‌‌شود. هیچ‌‌وقت شرایط را بر وفق مرادم نمی‌‌دیدم. حس زیاده‌‌خواهی مرا آزار می‌‌داد و خلاء عمیقی در خودم احساس می‌‌کردم.

  • خیابانی خط‌‌کشی شده

    در سال ۱۳۵۳ در خانواده‌ای مسلمان در شهر شیراز متولد شدم. گرچه پدر و مادرم چندان متعصب نبودند اما همیشه بر صداقت و ایمان به خداوند یکتا تأکید داشتند و ما را در همین مسیر تربیت می‌کردند. اما خدا برای من نقشۀ عالی‌تری داشت. او می‌خواست من با خدای زنده و فیاض آشنا شوم

Pages