Search
Displaying 91 - 100 of 152 results
-
شادی در نجات خدا
در یک خانوادۀ متوسط به دنیا آمدم و دوران کودکی را با ناسازگاریها گذراندم و در نوجوانی به اتفاق دوستانم گروهی را تشکیل دادیم به نام "پسران وحشی" و بچهها اسم من را "استاد" گذاشته بودند.از نظر اخلاقی خیلی عصبی بودم طوری که...
-
تأملی در بحران افغانستان
افغانها به مسیح ایمان میآورند. آنها چه در غرب و چه در آسیا مسیح را بعنوان نجاتدهنده در قلب خود میپذیرند.
-
شفای روابط
روزها به همین صورت گذشت تا اینکه در سن خیلی کم به من گفتند که باید ازدواج کنم. من از ازدواج هیچ چیز نمیدانستم و با یک دیدگاه کاملاً کودکانه برای ازدواج آماده میشدم.
-
تنشی عجیب
با نگاهی به رویدادهای زمان تولد عیسی، به سلسله وقایع ضد و نقیضی برمیخوریم که به موازات هم در جریانند و بدون شک با تصویری که معمولاً از تولد یک نوزاد در ذهن داریم مغایرت دارند. از یک سو به وقایعی پرجلال …
-
راحت در روز تنگی
من در افغانستان به دنیا آمدم. از همان روزهای آغازین زندگیام با مشکلات زیادی روبهرو شدم. زمانی که یک ماه بیشتر نداشتم به ایران مهاجرت کردیم و دیگر به افغانستان نرفتیم. زندگی خیلی سختی را در ایران شروع کردیم و از لحاظ مالی تحت فشار بودیم و زندگی فقیرانهای داشتیم
-
اتحاد و یکدلی
در سراسر کتابمقدس مشاهده میکنیم که نقشۀ خدا این نیست که شخص بعد از دریافت نجات، در تنهایی زندگی کند، بلکه خدا میخواهد که قومی برای خود تشکیل دهد. به همین جهت، ...
-
کوتاه و خواندنی ۲
بشر تا زمانی که زندگی را بهعنوان چیزی مقدس باور نداشته باشد و به همنوعان خود به چشم برادر نگاه نکند، زندگی دیگران را تباه خواهد کرد...
-
خدا پدری مهربان
آرزو داشتم که پدرم مرا دوست داشته باشد و مثل خیلی از پدرها که دخترشان را در آغوش میگیرند من را در آغوش بگیرد و در کنارم باشد.
-
هایدی بیکر: واعظی برای فقرا
هایدی بیکر واعظی غیرمتعارف است. او گاه در خطابههایش بر زمین میخوابد و یا ناگاه به زبانها صحبت میکند. گاه در میان موعظهاش رویایی میبیند و یا نبوتهای عجیب و غریب میکند. شاید برخی صحّت گفتهها و خدماتش را زیر سؤال ببرند. به همین دلیل اولین سؤالی که در رویارویی با این واعظ غیرمتعارف باید از خود بپرسیم این است که چقدر میتوان به او اعتماد کرد؟
-
چون جلال و شکوه مسیح را دیدم جانم رستگار شد
من در یک خانوادۀ غیرمسیحی بدنیا آمدم. پس از اخذ دیپلم فنی، عشق عجیبی در عمق وجودم بود که در میان مردم زحمتکش فقیر در روستاهای آذربایجان خدمت کنم. تحصیلات و دورههای فنی را پشت سرگذاشته و در سال ۱۳۵۷شمسی با یک دورۀ فشرده۶ ماهه