Search
Displaying 101 - 110 of 147 results
-
مسیحیت و روانشناسی
بهعنوان مسیحیان، گاه میزان رویارویی ما با پدیدهها و مشکلات بغرنج و پیچیده روانی به مراتب بیشتر بوده و گاه ما باید بهشکل گستردهتری با مسائل و پدیدههای روانشناختی روبرو شویم...
-
محبتی غیر قابل توصیف
در یك روز زیبای تابستان كه بوی عطر سمبلها همۀ خانه را پر كرده بود و آفتاب زیبا و حرارتش همه جا را گرفته بود و باغچۀ زیبای خانهمان پر از گل و غنچه شده بود، دلم ...
-
خلاصهای از شهادت خواهر گرامی آناهید خدابخشیان
از همان دوران کودکی برکت و مسح خاص الهی در زندگی خواهر آناهید وجود داشت و به شهادت والدین و اعضای خانواده، او یک هدیه و نعمت استثنایی و منحصر به فرد الهی برای این خانواده به حساب میآمد...
-
نامههای شما / ۵۰
سلام و درود فراوان بر عزیزانی که هر سه ماه یکبار با کولهباری پر از رحمت و فیض و محبت به منزل ما میآیند و برای ساعتهای زیادی ما را همراهی میکنند.
-
ارزش گنجشکها/عزتنَفْس
یکی از مهمترین عناصر در روند بلوغ انسان، رشد عزت نفس بهصورت صحیح است. برخی از انسانها خود را بزرگتر از آنچه که هستند میپندارند و برخی نیز بهشدت احساس تحقیر میکنند. بهجای هر کدام از این نگرشهای افراطی در مورد خود (خود کمبینی یا خود بزرگبینی) بهتر است همانطور که پولس رسول فرمود «واقعبینانه در مورد خود قضاوت کنیم» (رومیان ۱۲:۳).
-
شیوۀ مسیحی تربیت فرزندان/۲
اجازه دهید شما را به شبی ببرم که فرزند اولمان به دنیا آمد. شوهرم که تازه پدر شده بود و از این بابت بینهایت خوشحال بود و احساس غرور میکرد، لحظاتی پیش اتاق بیمارستان را ترک کرده و به خانه رفته بود، و اکنون من و دختر نوزادم تنها بودیم ...
-
هویت حقیقی در مسیح
من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و سالهای کودکیام به خوبی گذشت. اما وقتی به نوجوانی رسیدم حسی از یافتن حقیقت در من شروع به رشد کرد. در همان زمانها علاقه زیادی به ورزشهای فلسفی پیدا کردم که کونگ فو یکی از آنها بود. با فلسفه بودایی نیز آشنا شدم و به تزکیه نفس، ریاضت و تمرین ذن
-
مصاحبه با کشیش ژرژیک هوسپیان
من متولد سال ۱۹۶۰ برابر با سال ۱۳۳۹ شمسی هستم و در یک خانواده مسیحی در تهران متولد شدم. از کودکی کلام خدا را میخواندم و بههمراه خانواده به جلسات نوبنیاد کلیسای جماعت ربانی که در خانهها تشکیل میشد میرفتیم. در واقع من و برادرم روبیک جز اولین شاگر …
-
آینده چه خواهد شد؟
این سؤالی است که اغلب با آن مواجه هستیم، سؤالی که در شرایط و موقعیتهای مختلف از خود میپرسیم، نه فقط در زمان ناملایماتِ زندگی، بلکه حتی در زمانی که به موفقیت میرسیم این سؤال از اندیشهها میگذرد. وضعیت من چه خواهد شد؟ زندگی من چه خواهد شد؟ سال آینده چه خواهد شد؟
-
داستان زندگی جانپناه
یادم میآید که در خیابانها و کوچهها بهدنبال چوب و مقوا میگشتیم که در بخاری خانه بسوزانیم تا گرم شویم و چون خانۀ ما قدیمی بود یک شب به آتش کشیده شد و ما بدون سر پناه در آن سرمای زمستان بدون خانه ماندیم.