جستجو

نمایش 61 - 70 از 314 نتیجه

  • آرامش حقیقی در مسیح

    پدرم بیشتر وقت‌اش را با دوستانش سپری می‌کرد و برای ما خیلی کم وقت می‌گذاشت شاید بهتر باشد بگویم اصلاً وقت نمی‌گذاشت. حتی گاهی اوقات پدرم کاملاً فراموش می‌کرد که ما به کدام مدرسه می‌رویم و در چه مقطعی درس می‌خوانیم.

  • چرا همه شفا نمی‌یابند؟

    ماه گذشته، کلیسای ما در لندن از تجربۀ بسیار سختی گذشت. دختر جوان و تازه ازدواج کردۀ یکی از اعضای خوب کلیسا، به‌طرز غافلگیرکننده و دلخراشی درگذشت ...

  • تشریح مثل‌های عیسی‌ / گمشده‌ها-۱

    در داستان پسر گمشده اغلب نقش پسر بزرگتر نادیده گرفته می‌شود. خدا همانطور که هستیم ما را می‌پذیرد، یعنی با همۀ نواقص‌. پسر کهتر توبه می‌کند، اما پسر بزرگتر از این کار سر باز می‌زند...

  • مصاحبه با کشیش بصیرت بی‌بی‌ میرزانیا

    من دختر بزرگ یک خانواده نه نفره هستم. پنج خواهر و دو برادر دارم. البته برادر بزرگم بیست سال پیش فوت کردند. پدرم درویش بود. ایشان در عین حال که فردی با ایمان و روحانی بودند، افکار بسیار روشنی داشتند و از تحصیلات بالایی برخوردار بودند ...

  • اطاعت و شکایت

    در بخش‌های زیادی از کلام خدا به موضوع شکایت و غُرغُر برخورد می‌کنیم. به‌عنوان مثال در داستان گذر قوم اسرائیل از بیابان به سوی سرزمین موعود، عدم رضایت قوم از خدا و خادمش موسی به‌صورت شکایت، غرغر و مجادله به کرّات خود را بروز می‌داد. خدا نیز از این قوم راضی نبود و فرمود

  • داور ما، نجات‌دهندۀ ماست

    داوری موضوعی است که در طول تدوین کتاب‌مقدس و اعتقادنامه‌های کلیسا و الهیات مسیحی همواره مطرح بوده است. داوری رابطۀ تنگاتنگی با نجات و امید نهایی و وعدۀ تحقق آسمان و زمین جدید دارد ...

  • عدالت کجاست؟

    بعد از زمانی بسیار کوتاه که از طلاق ما می‌گذشت متوجه شدم که همسرم با یکی از رهبران گروهی که در آن فعال بودم در رابطه ‌است و قصد ازدواج بااو را دارد.انگار تمام این اتفاقات اخیر نقشه‌های از پیش تنظیم شده‌ای بودند. ناگاه احساس کردم زیر پایم خالی شد و من ماندم با هزاران سئوالی که هیچ وقت پاسخی برای آن پیدا نکردم.

  • تعـارف

    اصرار بر تقدم بزرگترها یا کسانی که مقام اجتماعی برتری دارند در هنگام ورود به محفل یا منزلی، تنها یک نمونه از تعارف‌های گوناگون کلامی است که ما به آگاه یا ناخودآگاه، به‌جا یا بی‌جا، در مناسبات روزانۀ خود به زبان می‌آوریم

  • دانستم که گناه‌کارم برگرفته از داستان زندگی صادق

    در یکی از شهرهای ایران در خانواده‌ای پر جمعیت، متعصب و مذهبی به دنیا آمدم. خاطرات کودکی من به چند کلمه خلاصه می‌شود، فقر، نا‌امنی، کتک.در محله‌ای عاری از فرهنگ و سرشار از شرارت بزرگ شدم. در مدرسه‌ای درس خواندم که جز فریب چیزی نیا‌موختم.

  • دگرگونی تازه

    بار دیگر بهار فرا می‏رسد و پارسیان آمادۀ تهیۀ مقدمات جشن عید ‏نوروز می‏شوند، جشنی که با دگرگونی طبیعت همراه است، طبیعتی که شکل تازه‌‌ای به‏خود می‏گیرد. برای آنانی که از نیروی تفکر و اندیشۀ قوی برخوردارند …

Pages