نمایش 131 - 138 از 138 نتیجه

  • دیتریش بونهوفر

    صبح روز یکشنبه ۸ آوریل ۱۹۴۵ دیتریش بونهوفر در حال اداره یک جلسۀ دعا با دیگر زندانیان در شهر کوچک شونبرگ در آلمان بود. هنگامی که آخرین دعای خود را به پایان رساند دو مرد وارد آن سلول شدند. یکی از آنها او را به نام صدا زد و گفت که باید با آنها برود. بونهوفر از جا برخاست و به‌‌همراه آنان سلول زندان را ترک کرد.

  • عبور از درۀ تاریک مرگ

    من در خانواده‌ای کمابیش مذهبی‌ متولد شدم. به‌یاد دارم که پدر و مادرم از همان دوران کودکی سعی می‌کردند ما را با تعالیم مذهبی آشنا کنند، اما من چندان علاقه‌ای نداشتم. خدایی که مذهب به من معرفی می‌کرد برایم نامأنوس و دور از دسترس بود. البته محض احترام به والدین

  • روی دیگر کارت کریسمس

    داستان کریسمس، داستان حقیر شدن خدا است. تا پیش از عیسی، هیچ کس چنین صفتی را در مورد خدایان یا موجودات الهی به‌کار نبرده بود. چنین چیزی ظاهراً تناقض‌ محض است، اما ...

  • سرگذشت زندگی کشیش وارتان آوانسیان

    چندی پیش باخبر شدیم که برادر عزیزمان وارتان آوانسیان، کشیش اسبق کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، برای گذراندن دوره‌ای مسیحی در انگلستان بسر می‌برند. به همین جهت فرصت را مغتنم شمردیم و از ایشان خواستیم شهادت زندگی ایمانی خود را با خوانندگان "کلمه" در میان بگذارند ...

  • بلقیس شیخ

    بلقیس شیخ زنی پاکستانی است که داستانِ ملاقاتِ عجیب خود با مسیح را در کتابِ معروفش "جرأت کردم او را پدر بخوانم" شرح داده است ...

  • هنری مارتین/۳

    باری، هنری مارتین تصمیم گرفت آنچه را از عهدجدید به فارسی و عربی ترجمه کرده بود با خود به ایران و از آنجا به دمشق و بغداد و قلب صحرای عربستان ببرد ...

  • پرواز به سوی نور

    حدوداً پنج ساله بودم که پدر و مادرم به‌من نماز خواندن یاد دادند. آنها افراد مذهبی نبودند اما بسیار به خدا معتقد بودند. می‌توانم بگویم مانند اغلب ایرانیان ...

Pages