جستجو
نمایش 171 - 180 از 214 نتیجه
-
روزۀ پسندیدۀ خدا چیست؟/۲
تغییر نظر خدا به گناه مربوط نمیشود بلکه به اجرای داوری او در مورد گناهکار مربوط است. در واقع در داستان مردم نینوا و موارد دیگر این خدا نیست که تغییر میکند بلکه انسانی که...
-
عیسی و پادشاهی خدا
موضوعی که عیسی بیش از هر چیز دربارۀ آن سخن میگفت و خدمات خود را در پرتو آن میدید، نزدیک شدن پادشاهی خدا بود. این بود "بشارت" (در یونانی یوانگلیون یا انجیل) بزرگی که محور همۀ تعالیم و خدمات او را تشکیل میداد...
-
خیابانی خطکشی شده
در سال ۱۳۵۳ در خانوادهای مسلمان در شهر شیراز متولد شدم. گرچه پدر و مادرم چندان متعصب نبودند اما همیشه بر صداقت و ایمان به خداوند یکتا تأکید داشتند و ما را در همین مسیر تربیت میکردند. اما خدا برای من نقشۀ عالیتری داشت. او میخواست من با خدای زنده و فیاض آشنا شوم
-
-
رهاشده از پیلۀ اسارتهای جنسی
خیلی از مردم فکر میکنند تصاویر و فیلمهای سکسی صرفاً وسیله امنی است که انسان میتواند از طریق آنها ارضای شهوت بکند بدون اینکه به کسی آسیبی برساند. فکر میکنند این مسئله از آنجا که واقعیت ندارد و چیزی است که...
-
شیوۀ مسیحی تربیت فرزندان/۴
لغت "تأدیب" چه چیزهایی را به ذهن شما میآورد؟ قانون و مقررات؟ یک سلسله محدودیتها؟ تنبیه بدنی؟ متأسفانه این لغت برای برخی حتی ممکن است یادآور خاطرات تلخ دوران کودکی و رفتارهای هولناک و بیرحمانهای باشد که در گذشته از والدین یا معلمین خود دیدهاند...
-
نوبر روح
پولس در رومیان ۸:۱۸-۲۵ "دردهای زمان حاضر" را با "جلالی که در ما آشکار خواهد شد" مقایسه میکند و میگوید این دردها در مقایسه با آن جلال، هیچ است. سپس در توضیح این دردها به سه ناله اشاره میکند. نالۀ نخست، نالۀ تمامی خلقت است ...
-
پرستش، نتیجۀ شناخت است
آیا تا به حال در جمعی قرار گرفتهاید که شرکتکنندگان دربارۀ چیزی زیبا سخن بگویند که برای شما بسیار نامأنوس و ناآشناست؟ مدام از زیباییهای چیزی سخن بر زبان آورند و از لذتی که در آن وجود دارد ولی تمامی آن حرفها برای شما تنها دنیایی ناشناخته باشد و درکش دشوار؟
-
تأملاتِ روحانی/۳۱
زنـــدگی زیبـا شده در نـــام عیسـی مسیـحغنچهها خندان شده در نــام عیســـی مسیحآسمـان پرستــاره، مـاه تابـــــــان میشودتا کــه پیدا شد به عالـــم ور عیســی مسیح
-
دختری تشنۀ خدا
من در یک خانوادۀ مسلمان متولد شدم. خوب بهیاد دارم که در کوچکی مادربزرگم که با ما زندگی میکرد و شخص متدینی بود، هر روز ساعتها به نماز میایستاد و من هم پشت سرِ او میایستادم و نگاهش میکردم ...