You are here

پنـاه بر خـدا!

زمان تقریبی مطالعه:

۵ دقیقه

 

چند ماه پیش که تصمیم گرفتیم موضوع اصلی مجله را به معضل قرض اختصاص دهیم و بنده در قسمت سرمقاله اوضاع نابسامان اقتصاد جهان را یادآور شدم، حتی در هولناک‌ترین کابوس‌هایم هم تصور نمی‌کردم که مؤسسات مالی‌ چند صد ساله و بانک‌های معروف و باتجربه‌ای که به‌اصطلاح از همه نوع آب و آتشی عبور کرده بودند و قرن‌ها با موفقیت سر مردم کلاه گذاشته بودند، ناگهان در عرض چند هفته اعلام ورشکستی کنند، ده‌ها هزار نفر از کارمندان‌شان بیکار شوند، و طلبکاران پاشنۀ درهای‌شان را از جا بکَنند! چه کسی تصورش را می‌کرد که بانک سرمایه‌گذاریِ معروفی چون "برادران لیمان" (Lehman Brothers) با آن همه شهرت جهانی و دبدبه و کبکبه، مؤسسه‌ای که نخبگان فارغ‌التحصیل از بهترین دانشگاه‌ها آرزو داشتند به استخدام آن درآیند و در همه جا، از برلین گرفته تا بورکینافاسو شعبه داشت، در عرض چند روز درش تخته شود! پناه بر خدا!

در خلال چند ماهی که از انتشار شماره قبل می‌گذرد، تعداد بسیاری از مردم در نقاط مختلف دنیا بیکار شده‌اند، بر تعداد کسانی که خانه‌های‌شان مصادره شده باز هم افزوده شده است، و سرمایۀ بسیاری از خانواده‌ها که طی سالیان دراز پس‌انداز کرده بودند و تنها امید بازنشستگی‌شان بود، بر باد رفته یا به نصف تقلیل یافته است. ایران خودمان هم از پیامدهای این بحران مصون نبوده است. گرانی، تورم، بیکاری و خلاصه اوضاع نابسامان اقتصادی حاکم بر کشورمان با افت شدیدی که در ماه‌های اخیر در قیمت نفت شاهد بوده‌ایم به احتمال بسیار زیاد باز هم وخیم‌تر خواهد شد و خانواده‌های بیشتری را به زیر خط فقر خواهد فرستاد.

اکنون که سال ۲۰۰۸ را به پایان می‌آوریم، اگر بخواهیم بر سالی که گذشت مروری داشته باشیم باید بگوییم که روی‌هم‌رفته سال سختی بود. سال ۲۰۰۹ نیز آن‌طور که بویش می‌آید چندان تعریفی نخواهد داشت. در انگلیس که ظاهراً هوا حسابی پس است!

در اینگونه مواقع، وقتی در روزنامه و رادیو و تلویزیون و اینترنت مدام خبر وضعیت وخیم اقتصادی را می‌شنوم و نگران می‌شوم که اگر همان اندک سرمایه‌ای که در بازار سهام نگاه داشته‌ام به‌کلی ناپدید شود، آخر ماه حقوقی نباشد یا خانه‌ام مصادره گردد چه خاکی بر سرم بریزم، آیه‌ای از کتاب‌مقدس به یادم می‌آید که وقتی بچه بودم زنده‌یاد پدرم به ما می‌گفت. در آن زمان وضع ما چندان خوب نبود و زندگی بسیار ساده‌ای داشتیم. هر وقت در تنگنا قرار می‌گرفتیم، پدرم ما را جمع می‌کرد و همگی با هم برای رسیدن کار دعا می‌کردیم، و آن وقت ایشان آیه‌ای از کتاب مزامیر را برای‌ ما می‌خواند که در آن مزمورنویس می‌گوید: «من جوان بودم و الآن پیر هستم و مرد صالح را هرگز متروک ندیده‌ام و نه نسلش را که گدای نان بشوند» (۳۷‏:‏۲۵‏)، و به ما اطمینان می‌داد که خدا هیچگاه اجازه نخواهد داد فرزندانش به نان شب خود محتاج شوند.

از این قبیل آیات در کتاب‌مقدس فراوان است، و معمولاً وقتی نگرانی در مورد مسائل مالی به سراغم می‌آید این آیات یکی پس از دیگری به‌خاطرم می‌‌آیند: «نگران فردا نباشید چون پدر آسمانی‌تان تمام احتیاجات شما را می‌داند» (متی ۶:‏۲۵‏-‏‏‏‏‏۳۴‏)، «خداوند شبان من است، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود» (مزمور ۲۳)، «ترسندگان خداوند هرگز به چیزی محتاج نخواهند شد» (مزمور ۳۴:‏۹)، و غیره. جالب اینجاست که وقتی اوضاع بر وفق مراد است و نگرانی خاصی در مورد مسائل اقتصادی ندارم، هیچ وقت چنین آیاتی به ذهنم نمی‌آید! اصولاً ذات انسان به‌گونه‌ای است که اغلب تنها وقتی در تنگنا قرار می‌گیرد و از همه چیز و همه کس قطع امید می‌کند، به فکر خدا می‌افتد و از او یاری می‌خواهد. به‌گمانم یکی از علل وقوع بحران اقتصادی بی‌سابقه‌ای که در حال حاضر گریبانگیر دنیا شده و از سال ۱۹۲۹ به این سو نظیر نداشته است، دقیقاً همین باشد: خدا گاهی اوقات تکیه‌گاه‌های امنی را که برای خود درست کرده‌ایم و توکل‌مان به آنهاست مثل فرش از زیر پای ‌ما می‌کشد تا به ما بفهماند که باید اعتمادمان تنها به او باشد و بس. جالب است بدانید که ریشه اصلی بحران کنونی نیز موضوع "اعتماد" است. آنچه باعث ورشکستگی "برادران لیمان" و دیگر بانک‌ها و مؤسسات مالی معروف شد نه فقدان پول یا نقدیندگی، بلکه عدم "اعتماد" یا در زبان انگلیسی credit (از ریشه لاتین credo به معنی ایمان داشتن) بود. اصطلاح انگلیسیِ credit crunch نیز که این روزها به‌کرّات در مورد بحران کنونی بکار برده می‌شود، از همین جا می‌آید. بانک‌ها و مؤسسات مالی به هم اعتماد ندارند، و بنابراین به یکدیگر پول قرض نمی‌دهند و قرض کردن برای شرکت‌ها و نیز برای من و شما دشوارتر و گران‌تر می‌شود، که نتیجه‌اش رکود اقتصادی است.

و اما از همه جالب‌تر اینجاست که راه حلِ این معضل سالیان دراز است که روشن و واضح بر روی اسکناس‌های دلار آمریکا نوشته شده است. بر روی همه این اسکناس‌ها با حروف درشت چاپ شده است: "اعتماد ما به خداست." این همان اصلی است که خدا می‌خواهد در عمل بکار ببندیم. به‌گمانم درسی که خدا می‌خواهد از خلال این بحران اقتصادی به هر کس که گوش شنوا دارد بیاموزد این است که باید بجای خودِ دلار، به حقیقت مهمی که بر روی آن نوشته شده است توجه کنیم: اینکه به عوض امید بستن به بازار بورس و چشم دوختن به بانک‌های مرکزی و به دولت‌ها، چشمان‌مان باید متوجۀ او باشد.

اکنون که به عید کریسمس و سال نوی میلادی نزدیک می‌شویم، ممکن است نگرانی‌های زیادی در مورد آینده به‌سراغ‌مان بیاید. ممکن است با شنیدن این همه خبرهای ناگوار احساس ناامنی کنیم و با خود بیندیشیم که آیا در آینده قادر به تأمین مایحتاج زندگی خواهیم بود؟ خبر خوش این است که هیچ بحران اقتصادی‌ای در جهان نیست که خدا از آن قوی‌تر نباشد. او احتیاجات ما را می‌داند و می‌خواهد با توکل بر او، نگرانی‌های‌مان را به او بسپاریم.

پس در آستانۀ این سال جدید و در اوج این همه بلبشوی اقتصادی، به‌راستی نیز پناه بر خدا!