You are here

توبه یعنی چه‌؟

زمان تقریبی مطالعه:

۵ دقیقه

توبه یعنی چه‌؟ چرا برای بعضی توبه کردن کاری است دشوار یا غیرممکن‌؟ چطور است که بعضی از ایمانداران‌، بعد از توبه باز همان گناهان را انجام می‌دهند؟ آیا یک ایماندار هم لازم دارد توبه کند؟ برای اینکه به این سؤالات پاسخ درست بدهیم‌، باید تعلیم کلام خدا را در خصوص توبه دقیق‌تر بررسی کنیم‌.

پیام خداوند ما عیسی مسیح از همان آغاز بسیار روشن بود:‌ «توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است‌!» (متی ۴:‏۱۷). بعد از صعود مسیح به آسمان‌، پطرس به مردمی که در روز پنطیکاست به سخنان او گوش می‌دادند، فرمود:‌ "توبه کنید!" (اعمال ۲:‏۳۸).

توبه دروازۀ ورود به ملکوت خداست‌. توبه نخستین قدم در جادۀ روحانیت است‌. توبه فصل اول کتاب حیات جاودانی است‌.

باز شدن چشم‌!

خداوند ما عیسی مسیح در حکایت "پسر گمشده‌"، معنی توبه را به‌گونه‌ای بسیار دقیق و روان‌شناسانه برای ما شکافت (لوقا ۱۵). در این حکایت می‌بینیم که پسر گمشده در اثر فشارها و مصائب زندگی‌، متوجه وضع وخیم خود می‌شود. مسیح فرمود:‌ «آخر به خود آمد!» (آیه ۱۷). نخستین قدم در فرایندِ بازگشتِ پسر گمشده بسوی پدر، همین بود:‌ او به خود آمد. به کلامی دیگر، چشمان او به روی وضعیت واقعی خود باز شد.

او خود را آنطور که بود دید!

این اساس و پایه روحانیت واقعی است‌. مشکل ما انسانها، چه ایماندار و چه بی‌ایمان این است که متوجه وضعیت خود نیستیم‌. خیلی از اوقات‌، ما خود را آنطور که هستیم نمی‌بینیم‌. ما خود را آنگونه می‌بینیم که دوست داریم ببینیم‌. ما تصویر ایده‌آلی از خویشتن می‌سازیم و تمام عمر، خود را با آن فریب می‌دهیم‌. کاش که همۀ ما بتوانیم مثل پسر گمشده وضعیت واقعی خود را ببینیم‌.

مسیحیت تغییر دین نیست‌!

ما ایمانداران وقتی می‌خواهیم کسی را بسوی مسیح رهبری کنیم‌، با یک مسأله حساس و حیاتی روبرو هستیم‌:‌ آیا او را مسیحی می‌کنیم یا کمکش می‌کنیم تا وضعیت خود را آنطور که هست ببیند؟ یکی از علل ضعف مسیحیان این است که از این "اساس و پایۀ محکم روحانیت‌" برخوردار نیستند. پایۀ زندگی روحانی ما سست است‌. مسیحیت یعنی هشیاری و آگاهی دائمی نسبت به خویشتن‌. مسیحیت یعنی دیدنِ فقر روحانی خود! مسیحیت یعنی باز بودنِ دائمی چشم‌!

خودکاوی‌

چه آنانی که می‌خواهند برای نخستین بار توبه کنند، و چه آنانی که قبلاً توبه کرده و اکنون ایماندار هستند، باید همواره چشمان خود را به روی وضعیت خود باز نگاه دارند. مسیحیت تغییر دین نیست‌؛ مسیحیت یک زندگی هشیارانه و آگاهانه است‌؛ شخص مسیحی باید دائماً زندگی خود را تفتیش کند. او باید در نور زندگی کند (اول یوحنا ۱:‏۷). در نور، همه چیز آشکار است‌؛ همه چیز دیده می‌شود. یک مسیحی باید دائماً از طریق خودکاوی‌، بکوشد اشتباهات و کوتاهی‌های خود را بیابد و آنها را اصلاح کند و در راه اعتلای کنش و منش خود تلاش کند .

تغییر فکر

پسر گمشده بعد از آنکه به خودآگاهی رسید، به خود گفت‌:‌ «برخاسته‌، نزد پدر خود می‌روم و بدو خواهم گفت‌...» (آیه ۱۸). به‌عبارت دیگر، وقتی پسر گمشده وضعیت خود را آنطور که بود دید، طرز فکر خود را تغییر داد.

تغییر دیدگاه و نگرش‌، تغییر طرز فکر، نتیجۀ منطقی بازشدنِ چشم می‌باشد. اگر کسی چهرۀ ناآراستۀ خود را در آینه ببیند و هیچ فکری برای آراستنِ خود نکند، قطعاً شخص نامتعادلی است‌. هر گاه وضع واقعی خود را دیدیم‌، باید چاره‌ای بیندیشیم‌. باید نگرش و فکر خود را تغییر دهیم‌.

هر تغییری در انسان‌، ابتدا از فکر شروع می‌شود. فکر شخص را عوض کنید تا رفتارش هم عوض شود. اینجاست که می‌بینیم عقاید و باورهای انسان چه نقش مهمی را در رفتار او ایجاد می‌کند. اینجاست که متوجه می‌شویم چرا پیروان ادیان مختلف منش و کرداری متفاوت دارند. مکتبی که به پیروانش محبت و گذشت و فروتنی و بزرگواری و راستی را تعلیم می‌دهد، در واقع بینش و نگرش و طرز فکر پیروان خود را به آنگونه شکل می‌دهد. اگر می‌خواهید رفتارتان در یک مورد خاص تغییر کند، ابتدا نظر و دیدگاهتان را در خصوص آن مورد تغییر دهید.

عملی ساختنِ طرز فکر جدید

بعد از آنکه طرز فکر و نگرش انسان تغییر یافت‌، باید این تغییر را در عمل پیاده کند. پسر گمشده «در ساعت برخاسته‌، بسوی پدر خود متوجه شد...» (آیه ۲۰). انسان توبه‌کار متوجه خطای خود می‌شود، فکرش را در خصوص آن رفتارِ نادرست اصلاح می‌کند، و بعد از آن‌، قدمی عملی برای تغییر رفتار بر می‌دارد.

بسیاری از ما در مرحلۀ تغییر فکر باقی می‌مانیم‌. فکرمان را عوض می‌کنیم اما حاضر نیستیم در عمل کاری انجام دهیم‌. توبه واقعی در عمل دیده می‌شود.

عملی ساختنِ دیدگاه جدید کاری است سنگین‌. باید بهایی پرداخت‌. این بها زیر پا گذاشتن عزت نفس‌مان است‌. دیگران شاید در مورد پسر گمشده چنین می‌گفتند:‌ "بالاخره از کردۀ خود پشیمان شد... او عرضۀ این کارها را ندارد... می‌دانستم که برمی‌گردد..." اما گفته دیگران برای او مهم نبود. او حاضر بود در این راه‌، تحقیر و تمسخر دیگران را بپذیرد.

جبران‌

اما توبه واقعی به اینجا هم ختم نمی‌شود. بسیاری از اوقات لازم است رفتار گذشته را جبران کنیم‌. زکای باجگیر نه فقط روش زندگی خود را عوض کرد، بلکه بر آن شد که لطمات و صدماتی را که بر دیگران وارد ساخته بود، جبران کند (لوقا ۱۹:‏۱-۱۰).

بسیاری از اوقات ما از رفتار خود با دیگران پشیمان می‌شویم‌، احساس غم می‌کنیم‌، نزد خدا هم اعتراف می‌کنیم‌، اما به‌خاطر غرور و عزت نفس‌مان‌، حاضر نیستیم نزد طرف مقابل اعتراف کنیم و از او عذرخواهی نماییم و رفتارمان را جبران کنیم‌. یا اگر هم عذرخواهی می‌کنیم‌، هزار جور "اما و اگر" می‌آوریم و به‌نوعی تقصیر را به گردان او می‌اندازیم‌. توبه واقعی مستلزم عذرخواهی بدون قید و شرط است‌.

خداوند عطا کند که چنین حالتی از توبه‌، نه فقط در نوایمانان‌، بلکه در همه ایمانداران همواره دیده شود. «خوشابحال مسکینان در روح‌، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است‌!»