You are here

و کلمه جسم گردید

Estimate time of reading:

۵ دقیقه

 

بعضی آیات و بخش‌ها در عهدجدید به لحاظ عمق روحانی و نیز زیبایی متن‌، بطور خاص در ذهن باقی می‌ماند و گاه نزد ادب دوستان نیز جایگاه ویژه‌ای می‌یابد. هجده آیۀ اول باب نخست انجیل یوحنا بدون تردید از زمرۀ این بخش‌هاست‌. این جمله نه فقط میان ایمانداران بلکه نزد بسیاری دیگر نجوایی آشناست که می‌گوید‌‌: "در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود." از آنجا که کلمه نام این مجله نیز هست‌، بجاست که در این شماره اول‌، نگاه دقیق‌تری به این بخش از کلام خدا بیندازیم تا حقایقی را دربارۀ کلمۀ ابدی خدا، تا حدی که فرصت اجازه می‌دهد، کشف کنیم‌.

اغلب اوقات وقتی این هجده آیه را می‌خوانیم‌، احساس می‌کنیم مطالب و نکات گوناگونی در آن مورد اشاره قرار گرفته است‌‌‌: کلمه‌، خالق بودن کلمه‌، نور و حیات بودن او، شهادت یحیی‌، آمدن کلمه نزد خاصان خود، فرزند خدا شدن آنانی که ایمان می‌آورند، جسم شدن کلمه‌، شریعت موسی‌، فیض و راستی‌...

سه آیۀ اصلی‌

اما کتاب‌مقدس را باید موشکافانه خواند. بعد از خواندن هر قسمت‌، باید از خود بپرسید‌‌: "این قسمت راجع به چه چیز صحبت می‌کرد؟ موضوع اصلی این قسمت چیست‌؟" اگر این هجده آیه را نیز با این روش بخوانیم‌، متوجه خواهیم شد که این قسمت یک موضوع اصلی دارد که آن هم معرفی کلمه است‌. در واقع‌، در این آیات‌، سه آیۀ کلیدی وجود دارد‌‌: آیه‌های ۱ و ۱۴ و ۱۸. بقیۀ آیه‌ها، توضیحاتی هستند دربارۀ موضوع اصلی که در این سه آیه آمده است‌.

حال‌، اگر این سه آیه را کنار هم قرار بدهیم‌، چنین خواهیم خواند‌‌: "در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود." و "کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی‌؛ و جلال او را دیدیم‌، جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر." "خدا را هرگز کسی ندیده است‌؛ پسر یگانه‌ای که در آغوش پدر است‌، همان او را ظاهر کرد." در این سه آیه‌، مقام‌، شخصیت‌، رسالت و کار عیسی مسیح به‌طور کامل و عمیق مکشوف شده است‌. در آیۀ ۱، مقام و شخصیت الهی مسیح را در ابدیت مشاهده می‌کنیم‌؛ در آیۀ ۱۴ ورود او را به محدودۀ زمان می‌بینیم‌؛ و بالاخره در آیۀ ۱۸ ماهیت رسالت و کار مسیح را در جهان مشاهده می‌کنیم‌. اکنون هر آیه را کمی دقیق‌تر بررسی می‌کنیم‌.

کلمه‌

در آیۀ اول‌، آنچه که بالافاصله جلب توجه می‌کند، واژۀ "کلمه‌" است‌. چرا یوحنا واژۀ "کلمه‌" را بکار برده است‌؟ او از این واژه چه مفهومی در نظر داشته است‌؟ کلمه یا مترادف یونانی آن لوگوس نزد برخی از فیلسوفان یونانی مفهوم خاصی داشت‌. این دسته از فلاسفه بر این باور بودند که عالم هستی را یک "خرد کل‌" اداره می‌کند و به همه چیز معنی و مفهوم می‌بخشد. یوحنا تحت هدایت روح‌القدس‌، به همگان می‌گوید که این خرد کل یک وجود موهوم و غیر شخصی نیست‌، بلکه وجودی است دارای شخصیت‌. اولاً این لوگوس از ازل به‌گونه‌ای جاودانی وجود داشته است‌. ثانیاً این لوگوس یا خرد کل‌، همواره "نزد" خدا بوده است‌. اهالی ناصره یکبار دربارۀ عیسی گفتند‌‌: «مگر این نیست نجار، پسر مریم و برادر یعقوب و یوشا و یهودا و شمعون‌. و خواهران او اینجا نزد ما نمی‌باشند؟» (مرقس ۶:‏۳). کلمۀ نزد در واقع اشاره دارد به اینکه شخصی در کنار دیگران و با آنان از یک ماهیت باشد. پس وقتی یوحنا می‌فرماید‌:

«کلمه نزد خدا بود» مقصودش این است که این کلمه با خدا برابر است‌. و بالاخره‌، یوحنا می‌فرماید که این لوگوس خدا بود. در متن یونانی‌، واژۀ خدا از نظر دستوری به‌گونه‌ای بکار رفته که نشان‌دهندۀ ماهیت است‌، یعنی نشان می‌دهد که لوگوس از ازل‌، همان جنس و ماهیت خدا را داشته است‌. به این ترتیب‌، در آیۀ اول مشاهده می‌کنیم که لوگوس جاودانی است و با خدا برابر است و از ذات و ماهیت اوست‌.

کلمه جسم گردید

اما در آیۀ ۱۴ توجه از ابدیت و آسمان‌، به زمان و جهان معطوف می‌شود. در نقطه‌ای از زمان‌، این کلمۀ ابدی که از ذات الهی است‌، «جسم گردید». باید توجه داشت که نمی‌گوید «جسم پوشید» بلکه می‌گوید «جسم گردید». کلمۀ خدا وارد قالب انسانی نشد، بلکه خود انسان شد. از این رو، مسیح بر روی زمین‌، هم طبیعت الهی داشت و هم طبیعت انسانی‌. این نکته از لحاظ الهیاتی بسیار حساس و مهم می‌باشد. یوحنا در جملۀ بعدی می‌فرماید‌‌: «میان ما ساکن شد.» کلمۀ ساکن شدن در یونانی‌، به معنی "خیمه زدن‌" است‌. خیمه زدن اشاره دارد به اقامت موقتی در محلی‌. کلمۀ خدا به‌طور واقعی انسان شد اما به‌صورت موقتی‌، برای انجام مأموریتی‌. بااینحال‌، یوحنا می‌فرماید که جلال او قابل دیدن بود. او اجازه داد که انسان‌ها از ورای جسم او، جلال ابدی او را مشاهده کنند.

خدا را برای ما تفسیر کرد

و بالاخره در آیۀ ۱۸، رسالت مسیح به‌گونه‌ای پرشکوه و عمیق بیان می‌شود‌‌: هیچ کس نمی‌تواند خدا را ببیند؛ اما کلمۀ ابدی که در آغوش پدر است‌، او را به ما شناسانید. از آنجا که این کلمه با خدا هم‌ذات است‌، می‌تواند به درست‌ترین وجه، خدا را به ما بشناساند. در یونانی‌، کلمه‌ای که "ظاهر کرد" ترجمه شده است‌، در واقع همان کلمۀ "تفسیر کرد" می‌باشد. تفسیر کردن یعنی توضیح دادن مطلبی که قابل درک نیست‌. مسیح خدا را برای ما تفسیر کرد؛ به‌وضوع او را به ما معرفی کرد؛ خدا را هر آن طور که بود، بر ما مکشوف ساخت‌. از این پس‌، دیگر لازم نیست "دربارۀ خدا" در کتاب‌های مذهبی چیزهایی بیاموزیم‌. با شناخت این کلمه که جسم شده‌، می‌توان خدا را دقیقاً شناخت‌.

به این ترتیب‌، کلمۀ ابدی که مظهر ذات پدر بود، از ابدیت گذشت و وارد زمان و مکان شد. او جسم گردید و موقتاً میان ما خیمه زد تا هر آنچه را که از خدا بر ما پوشیده ‌است‌، تفسیر کند. باشد که در این بهار جدید، این کلمه در قلب ما نیز ساکن شود تا رابطه‌ای جدید میان ما و خدا بوجود آورد.