Search

Displaying 161 - 170 of 196 results

  • آیا واقعاً می‌توان عوض شد؟

    بسیاری می‌گویند: «من خیلی سعی کردم عوض بشم‌، اما نشد. خیلی سعی کردم که عصبانی نشم یا غیبت نکنم‌، یا حرص نخورم‌؛ اما نمیشه‌. من همینم‌! عوض نمیشم‌!»...

  • پای سخن دوست/۴۵

    س: من حتی بعد از ایمان به مسیح خود را راحت‌تر حس می‌کنم که روسری بپوشم. اما در بعضی از مجامع خارج از کشور به من ایراد می‌گیرند که تو چطور مسیحی هستی که هنوز روسری می‌پوشی...

  • مسیحیت و روانشناسی/۳

    در شماره‌های‌ پیشین‌ دیدیم‌ که‌ انسان‌ موجود پیچیده‌ای‌ است‌. شخصیت‌ او به‌گونه‌ای‌ بسیار غامض‌، تحت‌ تأثیر عوامل‌ وراثتی‌ شکل‌ می‌گیرد. همچنین‌ دیدیم‌ که‌ دوران‌ کودکی‌ چه‌ تأثیر شگرفی‌ بر این‌ شکل‌گیری‌ دارد...

  • بروس قادر مطلق

    تلاش کارگردان فیلم (Bruce Almighty) بر این است که در قالب یک فیلم کمدی و تفریحی پیام‌های مهمی را انتقال دهد و از تماشاگر انتظار دارد که با تیزبینی آن پیام‌ها را دریافت نماید...

  • تشریح مثل‌های عیسی/ در آغوش ابراهیم

    در باب ۱۶ انجیل متی عیسی داستان دیگری را نقل می‌کند که در بارۀ مرد ثروتمند و ایلعازر است‌. این مثل در طول دوران‌، متفکرین را با مشکلات عدیده‌ای روبرو کرده است‌...

  • ابراهیم مرد برکت و نامدار بزرگ

    ابراهیم مردی است با عنوان‌های گوناگون. او مرد برکت و نام‌آوری بزرگ است. پدر امت‌های بسیار و کسی است که ارزش‌های ریشه‌دار حاکم بر جوامع بشری را با کیفیات ویژه زندگی خویش به چالش گرفت و ارزش‌های نوین و انسانی‌تر را جایگزین آنها کرد.

  • جویس مایر، واعظی غیر قابل انتظار

    در کودکی مورد تجاوز پدرش قرار گرفت. وقتی به ۱۸ سالگی رسید خانه پدری را ترک کرد و با مردی دزد و میخواره پیمان زناشویی بست. در ۲۳ سالگی طلاق گرفت و تبدیل شد به مادری تنها، ورشکسته و بدونِ هویت. یک سال نگذشته بود که مجدداً ازدواج کرد و همه چیز را در مورد زندگی‌‌ خود با شوهر جدیدیش "دیوید مایر" در میان گذاشت ولی در بیان آنها صداقت نداشت

  • چرا جفا؟

    گاه رنجِ جفا ما را بر آن می‌‌دارد تا خدا را در دوردست‌‌ها ببینیم. آیا تاکنون از خود پرسیده‌‌اید که چرا نمی‌‌توان بدون مشکل پیرو مسیح بود؟ چرا گاه تنها به‌‌خاطر ایمان از طرف خانواده و عزیزان‌‌مان طرد می‌‌شویم، کارمان را از دست می‌‌دهیم و یا حتی دستگیر می‌‌شویم؟

  • دیوید ویلکرسون

    در سال ۱۹۵۸ دیوید ویلکرسون شبان جوانِ کلیسای جماعت ربانی در فیلیپسبورگ، شهری کوچک در ایالت پنسیلوانیای آمریکا بود. یک شب در حال تماشای تلویزیون بود که حوصله‌اش سر رفت و آن را خاموش کرد. از اتاقش خارج شد تا کمی مطالعه کند. پس از مطالعه با کمی محاسبه متوجه شد که هر شب دو ساعت از وقت خودش را جلوی این جعبه نقره‌ای

Pages