You are here

جویس مایر، واعظی غیر قابل انتظار

Estimate time of reading:

۱۶ دقیقه

 در کودکی مورد تجاوز پدرش قرار گرفت. وقتی به ۱۸ سالگی رسید خانه پدری را ترک کرد و با مردی دزد و میخواره پیمان زناشویی بست. در ۲۳ سالگی طلاق گرفت و تبدیل شد به مادری تنها، ورشکسته و بدونِ هویت. یک سال نگذشته بود که مجدداً ازدواج کرد و همه چیز را در مورد زندگی‌‌ خود با شوهر جدیدیش "دیوید مایر" در میان گذاشت ولی در بیان آنها صداقت نداشت. شخصیتی بود بسیار لجباز، یکدنده و بدخُلق. اما از آن ماجراهای نه چندان خوشایند حدود ۲۰ سال گذشته است و امروز میلیونها نفر به موعظه‌‌های این زن گوش می‌‌دهند. محبوبیتی که روز به روز بیشتر می‌‌شود و مخصوصاً ایرانیان علاقۀ خاصی به شنیدن موعظه‌‌های او دارند.

باید گفت که "جویس مایر" واعظی است غیرقابل انتظار. زندگی او تأییدی است بر این حقیقت که خدا ضعیفان و حقیران و آنانی را که در جامعۀ خود منفورند انتخاب می‌‌کند و آنها را سرافراز می‌‌کند. موفقیت جویس مایر بر سه پایه قرار دارد:

وفاداری نسبت به خواندگی خود، حمایت شوهرش از او، و طرز تعلیم او از کلام خدا که بسیار عملی و صادقانه است.

 

دعوتی از جانب خدا: به همه جا خواهی رفت و کلام مرا تعلیم خواهی داد

جویس مایر در ۹ سالگی قلب خود را به عیسای مسیح سپرد. خانواده‌‌اش هرگز به کلیسا نمی‌‌رفتند. ولی دختر و پسرعموهایش در جلسات کلیسای محلی شرکت می‌‌کردند و وقتی جویس یکبار در روز یکشنبه با آنان به کلیسا رفت از شادی سر از پا نمی‌‌شناخت. اما زمان زیادی از ورودش به کلیسا سپری نشده بود که در خود احساس گناه و ناپاکی کرد. سوء‌‌استفاده جنسی از طرف پدرش بر روی او فشار می‌‌آورد. هیچ امیدی نداشت که بتواند به خدا نزدیک شود. با این وجود در یکی از جلسات با اینکه شبان کلیسا دعوتی از جماعت نکرد، دست پسر و دختر عموهایش را گرفت و گفت: «بیایید بچه‌‌ها، برویم تا نجات بیابیم.» آنها نزد شبان کلیسا رفتند و شبان نیز برای آنان دعا کرد تا نجات الاهی را دریافت کنند. جویس مایر امروز نیز به قدرت پاک‌‌کنندۀ خدا در آن روز شهادت می‌‌دهد. اما در ابتدا ایمانش چندان رشد قابل‌‌توجهی نداشت و مطمئناً هیچ دعوتی نیز از جانب خدا نبود.

وقتی به خانه‌‌اش در سنت‌‌لوئیس میسوری بازگشت نور ایمانی که در او دیده می‌‌شد با ملاقات پدرش به تاریکی گرایید. این تاریکی تا به سن نوجوانی بر زندگی‌‌اش حاکم بود. به محض اینکه به ۱۸ سالگی رسید خانه را ترک کرد و پس از چند ماه با اولین مردی که به او علاقه نشان داد ازدواج نمود. همسرش دزد بود و وقتی جویس در یک بخش حسابداری شرکتی کار پیدا کرد او را مجبور نمود تا چکی تقلبی برایش جعل کند. همچنین او خودش نیز از محل کارهایش چیزهایی می‌‌دزدید و در نتیجه شریک جرم شوهرش محسوب می‌‌شد. همسر او همچنین به زنان دیگر نیز چشم داشت و زمانی که جویس به او گفت حامله است آن را بهانه قرار داد تا بتواند او را ترک کند و با زن دیگری زندگی نماید. جویس طلاق گرفت و برای فراموشی این شکست تلخ خانوادگی به سیگار و مواد مخدرهای خفیف پناه آورد. در ارتباطاتش نیز حد و مرزی نمی‌‌شناخت و با هر مردی رابطه برقرار می‌‌کرد. ناامیدی مطلق بر او حاکم بود و به‌‌نظر می‌‌رسید نور ایمانی که چندی پیش در زندگی‌‌اش پدیدار شده بود در حال خاموشی کامل بود.

ولی این اتفاق ناگوار هیچ‌‌گاه نیفتاد. یک سال بعد جویس با یک شخص ایماندار به نام "دیوید مایر" ازدواج کرد و با وجود لطمه‌‌هایی که از سواستفاده پدرش و شوهر سابقش در او بوجود آمده بود، کورسویی از ایمان در قلبش شروع به تابیدن کرد. جویس هر هفته با همسرش در جلسات کلیسای لوتری در سنت‌‌لوئیس شرکت می‌‌کرد و زمانی که کودکان اضافه شدند به‌‌نظر می‌‌رسید که خانواده مایر جزو خانواده‌‌های بسیار معمولی مسیحی آمریکا هستند. هنوز در زندگی او نشانه‌‌ای از آن دعوت الهی برای آینده‌‌اش به‌‌عنوان معلم کتاب‌‌مقدس به‌‌چشم نمی‌‌خورد. این دعوت هنوز اعلام نشده بود.

خواندگی و دعوت خدا در سال ۱۹۷۶ دریافت شد. جویس در حال رانندگی از آرایشگاه به سمت خانه‌‌اش بود که در دعا فریادکشید: «خدایا، باید چیز بیشتری باشد. باید چیزی باشد که من از کمبود آن رنج می‌‌برم، زیرا در کلامت می‌‌خوانم که مردم در ایمان به تو باید در پیروزی زندگی‌‌کنند و من مطمئناً از این پیروزی برخوردار نیستم.» بسیار شوکه شد و برایش غیرقابل باور بود که خدا در همان لحظه به او پاسخ داد: «جویس، من در حال تعلیم دادن صبر و شکیبایی به تو هستم.» لحظاتی بعد از این کلام روح‌‌القدس او را در بر گرفت. خودش واقعه را اینگونه توصیف می‌‌کند: «گویی شخصی وجودم را باز کرد و عصارۀ محبت را در من فروریخت.» زمان زیادی پس از این واقعه نبود که او دعوت خدا را به‌‌عنوان معلم کتاب‌‌مقدس دریافت نمود. تجربه او با روح‌‌القدس باعث شد که برای مطالعه و تحصیل کتاب‌‌مقدس از غیرت تازه‌‌ای برخوردار شود. او ایمان داشت که روح‌‌القدس معلم شخصی اوست و باور داشت که خوانده شده تا آنچه را که یادگرفته با دیگران در میان بگذارد. در واقع او هیچ شکی در دل نداشت که خدا این کلمات را به او گفته است: «تو به همه جا خواهی رفت و کلام مرا تعلیم خواهی داد.»

جویس مایر بیش از ۳۵ سال نسبت به این دعوت آسمانی امین و وفادار ماند. با اینکه او هنوز تا یک خدمت بین‌‌المللی تمام وقت  فاصله زیادی داشت ولی ایمان داشت که خدا برایش خدمت بزرگی در آینده در نظر گرفته است. او ابتدا با تعلیم در یک گروه خانگی در منزل خودش شروع کرد که شامل ۲۵ نفر ایماندار از کلیسای لوتری‌‌ بود. همچنین  صبح زود جلسه‌‌ای برای همکارانش در رستوران میس هولینگز  در مرکز شهر برپا کرد. با اینکه مردم از تعالیمش لذت می‌‌بردند ولی هنوز هیچ باری در قلب خود برای بسط و توسعۀ خدمت مختصر خود نداشت. در واقع هر چه زمان می‌‌گذشت راه برای ادامه خدمت مشکل‌‌تر نیز می‌‌شد. ابتدا بین خودش و کلیسای محلی مشکلاتی بروز کرد. در کلیسای لوتری ادارۀ جلسات تعلیمی توسط یک زن معمول نبود و پس از مدتی شبان کلیسا از جویس خواهش کرد که جلسات تعلیمی را متوقف کند. جویس موافق نبود و سرانجام به همراه همسرش دیوید اطاعت از چنین قوانین کلیسایی را رد کردند. ابتدا هر دو را از مسئولیت‌‌هایی که در کلیسا داشتند محروم کردند و از آنها خواسته شد که کلیسا را ترک کنند.

کلیسای بعدی یک کلیسای کاریزماتیک بود و شبانی داشت که او نیز چندان اعتقادی به تعلیم زنان در کلیسا نداشت. با این وجود جویس و دیوید آرامشی در خود احساس نمی‌‌کردند که کلیسا را ترک کنند. آنان تصمیم گرفتند در کلیسا بمانند تا جایی که کلیسا به خاطر نبودن مراجعه کننده در خطر تعطیل شدن قرار گرفت. مشکلات مالی نیز از مسائل دیگری بود که خانواده مایر با آن دست و پنجه نرم می‌‌کردند. پس از شروع کلاسهایی که در آن جویس به تعلیم کلام خدا مشغول بود، او احساس نمود که خدا می‌‌خواهد کار خود را در رستوران ترک گوید تا بتواند با تمرکز بیشتری به کار تعلیم کلام مشغول باشد. زندگی هزینه زیادی داشت و او فکر می‌‌کرد که باید تدارک خدا بیشتر از احتیاجات او باشد، ولی عملاً اینطور نبود. مهمترین مشکل در این مورد به خود جویس مربوط می‌‌شد. غیرقابل انتظار نبود که هنوز در شخصیت جویس مسائلی از گذشته وجود داشت. خشم زیاد، تمایل به انتقاد از دیگران و نه از خودش، و خصوصیت کمال‌‌گرایانه همچنان بخشی از شخصیت او بود. روزهای سختی بود و جویس با کم کردن هزینه‌‌ها و صرفه‌‌جویی شدید زندگی را ادامه می‌‌داد. ولی همچنان به خداوند وفادار بود. او هیچگاه قدمی بر خلاف دعوت الاهی خود برنداشت.

خانوادۀ مایر در سال ۱۹۸۲ به کلیسای دیگری رفتند و در این کلیسای جدید بود که خدمت او به سطح جدیدی ارتقا یافت. پس از چند هفته جویس موافقت نمود که آموزش کتاب‌‌مقدس را شروع کند. بار اول حدود ۱۵۰ نفر در کلاس او حضور یافتند. بزودی بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر از زنان به جلساتی که سه بار در هفته برای آنان ترتیب داده بود جذب شدند. وقتی که او را به‌‌عنوان کمک‌‌شبان منصوب کردند نقطه عطفی در خدمت او شروع شده بود. یک سال بعد به رادیو رفت و موعظه‌‌هایش در ۶ ایستگاه رادیویی از شیکاگو تا کانزاس‌‌سیتی پخش می‌‌شد. او همیشه از اینکه کلیسایش او را کاملاً حمایت نموده بود احساس قدردانی می‌‌کرد و مخصوصاً از شبان کلیسایش "ریک شلتون" که بسیار به او کمک می‌‌کرد. ولی در سال ۱۹۸۵ بر این ایمان بود که اراده خدا بر این است که خدمت مستقل خود را شروع کند. و این خدمت به نام "حیات در کلام" (LifeinTheWord) مشهور شد.

این خدمت جدید با چالش‌‌های جدیدی روبرو بود. آنان از لحاظ مالی همچنان در فشار بودند. جویس برای خدمتش از اتومبیل فرسوده‌‌ای استفاده می‌‌کرد که لاستیک‌‌هایش کاملاً ساییده شده بود. خانوادۀ مایر قادر نبودند به مکان‌‌هایی که که از خانه‌‌شان زیاد دور بود مسافرت کنند زیرا نمی‌‌توانستند هزینه مسافرخانه را بپردازند. حتی هدایای جمع شده در جلسات نیز کفاف خرید یک وعده خوراک را نمی‌‌داد. البته تعداد شرکت‌‌کنندگان هم چندان قابل ملاحظه نبود. در طول چند سال تعداد جماعت بین ۵۰ تا ۷۰ نفر در نوسان بود. چالش دیگر موضوع سرطان بود. جویس در بحبوحۀ خدمت خود ناگهان متوجه شد که دارای سرطان رو به رشدی در ناحیه سینه است که از سال ۱۹۸۹ شروع شده و باید به‌‌زودی تحت عمل جراحی قرار گیرد. نه پولی بود و نه جماعت کلیسایی و اینک سرطان هم بر این مشکلات اضافه شده بود. ممکن است عده‌‌ای با این چالش‌‌ها تسلیم شوند و از خدمت کنار روند ولی جویس مایر وفادار باقی ماند. در این میان با ترس‌‌هایی نیز مواجه بود ولی در نهایت ایمانش رشد بیشتری نمود و او را تبدیل به واعظی کرد که خدا در ابتدا مدنظر داشت.

در سال ۱۹۹۳ جویس و همسرش هدایایی جمع‌‌آوری نمودند تا بتوانند در هوای آزاد مطالعه کتاب‌‌مقدس هفتگی را برگزار کنند. این همان قدمی بود که جویس باید برمی‌‌داشت تا به تحقق دعوت الاهی کمک کند. دعوتی که از سال ۱۹۷۶ نسبت بدان وفادار مانده است. مردم او را بسیار زیاد دوست داشتند. هدایا برای حمایت او فراهم ‌‌شد و بزودی جلسات هفتگی تبدیل به جلسات روزانه گردید که با فیلمبرداری نه تنها به تمام نقاط آمریکا بلکه به تمامی جهان ارسال می‌‌شد. حضور بیشتر او در قارۀ آسیا بود. برنامه‌‌های او به ترکیه، سوریه، بنگلادش، بوتان، هند، نپال، پاکستان، تایلند، کامبوج، هنگ‌‌کنگ، اندونزی، کره جنوبی، قرقیزستان، مغولستان، فیلیپین، سری لانکا و تایوان ارسال می‌‌شد. کلام خدا از طریق او عمل می‌‌کرد و او در همه نقاط جهان در حال تعلیم بود و چنین خدمت وسیعی پاسخ و عکس‌‌العمل مناسبی نیز در بر داشت. در یک ماه تنها حدود ده هزار نامه از کشور هندوستان دریافت می‌‌کرد که مردم از اعمال عجیب خدا برایش نوشته بودند. همچنین موفقیت برنامه‌‌های تلویزیونی او را به واعظی محبوب تبدیل کرده بود و همچنین یک نویسندۀ پرکار. زنی که در ۱۸ سالگی مدرسه را ترک کرده و هیچگاه به دانشگاه نرفته بود، در حدود ۵۰ کتاب نوشته بود که بعضی از آنها در مجله نیویورک تایمز به‌‌عنوان پرفروشترین کتاب انتخاب شده بود. از کتابی به نام BattlefieldOfTheMind تابحال میلیونها نسخه به فروش رسیده است.

دیگر مشکلات سپری شده بود و روزهایی فرارسیده بود که صدها نفر در جلسات جویس مایر شرکت می‌‌کردند. اغلب در کنفرانس‌‌هایی صحبت می‌‌کرد که هزاران نفر مشتاقانه در آن شرکت می‌‌کردند. شنوندگان از او لذت می‌‌بردند، و جویس هم از دادن تعلیم به آنان لذت می‌‌برد. او می‌‌توانست اینک به گذشته بنگرد و در گذر سختیها و مشکلات شکرگزار باشد. خدا از او دعوتی به‌‌عمل آورد و او نسبت به دعوت خدا وفادار باقی ماند. در سال ۱۹۷۶ او ایمان داشت که خدا او را برای خدمت موعظه فراخوانده است. زندگی او ما را به چالش می‌‌طلبد که نسبت به دعوتی که خدا از ما کرده است همیشه وفادار باقی بمانیم.

 

حمایت همسرش، دیوید مایر

زندگی جویس مایر همچنین چالشی است برای شوهران و زنان که اگر دعوتی از خدا دارند باید مورد حمایت کامل همسر خود قرار گیرند. اگر دیوید مایر در کنار او نبود اینک جویس مایر را چنین واعظ موفق و محبوبی نمی‌‌دیدیم. دیوید ایمان ضعیف او را با حمایتش تقویت کرد و زمانی که جویس تعلیم کلام خدا را آغاز نمود در کنارش ایستاد. امروز دیوید مایر مسئول رسیدگی به حسابهای مؤسسه خدماتی بزرگی است که توسط همسرش در حال انجام است.

البته حمایت از جویس مایر چندان هم ساده نبود. در ۲۰ سالگی مملو از خشم و غضب بود و هرگاه به‌‌یاد می‌‌آورد که از پدر و همسر سابقش چه رنج‌‌هایی دیده دریایی از خشم و نفرت قلبش را پر می‌‌کرد. ایمانش در ۹ سالگی فراموش‌‌نشدنی است ولی نشانه‌‌های زیادی از  یک پیرو حقیقی عیسی مسیح  در او وجود نداشت و این برای شوهرش چندان مطلوب نبود. او زنی بود که همچون دیگران از فرمول‌‌های زمانه پیروی می‌‌کرد. وقتی همه چیز بر وفق مرادت نیست همچون آتش شعله‌‌ور شو و دیگران را نیز بسوزان! و او اینکار را می‌‌کرد. همچنین زمانی که دلواپس و نگران بود از صحبت با همسرش خودداری می‌‌کرد و در انزوای کامل فرو می‌‌رفت. این عکس‌‌العمل‌‌ها به مدت ۶ سال ادامه داشت. ولی در اغلب آن لحظاتِ پر فراز و نشیب دیوید همچنان همسرش را دوست داشت و به او عشق می‌‌ورزید و در چارچوب عشقی که منشأ آن خداوند بود ایمان زخمی و کم‌‌رمقِ جویس را با حمایت و عشق خود بهبود می‌‌بخشید.

دیوید در زمان تعلیم کتاب‌‌مقدس بطور کامل در کنار جویس قرار داشت و این چیزی نیست که اکثریت مردان آن را براحتی انجام دهند. در ابتدا این اعتقاد کلیسای ‌‌آنها بود که تعلیم و موعظه زنان را مجاز نمی‌‌دید و دیگری مسائل خانوادگی بود. در دهه ۸۰ جویس و همسرش چهار فرزند داشتند. دیوید می‌‌توانست چنین ایرادی از همسرش بگیرد که بچه‌‌ها به یک مادر نیاز دارند و نه یک معلم کتاب‌‌مقدس. موضوع مهم دیگر فشار مالی در نتیجۀ هزینه‌‌های زندگی بود. اگر جویس مشغول خدمت خداوند می‌‌شد سؤال این بود که چگونه باید هزینه‌‌ها پرداخت می‌‌شد؟ با توجه به اینکه جویس خودش زنی بود که در مواقع بحران مالی حال و روز خوشی نیز نداشت. دیوید می‌‌توانست شانه‌‌های خود را در اینگونه مواقع بالا بیندازد و بگوید که او مقصر این شرایط مالی نیست و این می‌‌توانست جویس را ناراحت‌‌تر و پریشان‌‌تر کند. همچنین برای مردان ساده نیست که ببینند همسرشان محبوبیت جهانی دارد و هر روز بیشتر و بیشتر مورد تحسین و تعریف قرار گیرد، مخصوصاً در خدمتی که بیشتر در تخصص مردان است! اما دیوید در تمامی این چالش‌‌ها در کنار همسرش ایستاد و مطمئناً خدا نیز در برخورد و حالت جویس نسبت به فداکاری‌‌های شوهرش تغییرات لازم را ایجاد نمود.

همچنین زمانی که جویس تصمیم گرفت خدمت خود را به‌‌صورت مستقل اداره کند نه تنها دیوید او را به اینکار تشویق نمود بلکه مواظب مسائل مالی و هزینه‌‌ها نیز بود. وقتی که جویس بر این اعتقاد بود که دعوت خدا این است که در تلویزیون نیز برنامه تعلیمی داشته باشد این دیوید بود که با حامیان مالی تماس گرفت و آنها را برای کمک‌‌های بیشتر ترغیب نمود. همچنانکه خدمت جویس مایر وسیع‌‌تر می‌‌شد، دیوید به حساب و کتابها رسیدگی می‌‌کرد که در خدمت مسیحی بسیار کار مهم و اساسی است. زیرا بدون چنین نظارتی کار خدمت خوب پیش نخواهد رفت و بقای چندانی نخواهد داشت. دقت دیوید به‌‌صورتی بود که وقتی یکی از سناتورهای آمریکایی در مورد وضعیت مالی و پرداخت مالیات  و حسابهای برنامه‌‌های تلویزیونی تحقیقات مفصلی را آغاز کرد در خدمت جویس مایر هیچ سوءاستفاده مالی یافت نشد و از این نظر هیچ لکه‌‌ای بر مؤسسه خدماتی او قرار نگرفت. جویس مایر از این موضوع سربلند بیرون آمد و این به‌‌خاطر صداقت و مسئولیت‌‌پذیری شوهرش بود. تا به حال به دو پایه  که رمز موفقیت جویس مایر بوده پرداختیم یعنی وفاداری نسبت به دعوت خدا و حمایت همسرش و اینک به قسمت سوم یعنی شیوه صادقانه و واقع‌‌بینانه او در تعلیم کتاب‌‌مقدس می‌‌پردازیم.

 

صداقت در تعلیم

در تمامی نقاط جهان اعتیادی نسبت به شنیدن موعظه‌‌های جویس مایر وجود دارد.‏ ‏اگر مردم نتوانند شاهد برنامه تلویزیونی او باشند آن را ضبط می‌‌کنند. زیرا او امیدی را که در  پیام کتاب‌‌مقدس وجود دارد به زندگی روزانه مردم مرتبط می‌‌کند. او بسیار ساده صحبت می‌‌کند و حقایق کلام خدا را به‌‌طرز کاملاً قابل فهمی بیان می‌‌کند. لباس‌‌ او مثل برخی از واعظان شفادهنده پرجلال نیست که چشمها را خیره کند. حالات و حرکات عجیب و غریبی از خود بروز نمی‌‌دهد تا دیگران را تحت تأثیر ظاهر خود قرار دهد. او خوب می‌‌پوشد، معمولی قدم می‌‌زند و خیلی راحت با شما صحبت می‌‌کند، گویی در آشپزخانه خانه‌‌اش در سنت‌‌لوئیس کنارش نشسته‌‌اید و او با شما کلامی دارد. صحبت‌‌هایش خالی از طنز نیست ولی نه مثل یک کمدین که تنها هدفش این است که لحظاتی شما را بخنداند. زیرا به محض اینکه صحبت می‌‌کند خودتان پی می‌‌برید که می‌‌خواهد در باره موضوعی جدی صحبت کند. سادگی بیان و همچنین ارتباط دادن کلام خدا به زندگی روزمره او را محبوب بسیاری منجمله زنان نموده است.

کاملاً واضح است که او خود را برای تعلیم کلام آماده کرده است. اما برایش فرق نمی‌‌کند که در حضور هزاران نفر صحبت کند یا در حضور تعدای قلیل مانند سالها پیش که خدمتش را در گروه خانگی شروع کرده بود. مردم از شنیدن پیامهای او که بسیار عملی و کاربردی است لذت می‌‌برند. او نکات عملی یک زندگی شاد و موفق مسیحی را بسیار جالب تعلیم می‌‌دهد. او در سخنانش به رفتار و اخلاقیات توجه خاصی دارد و اینکه یک مسیحی سرسپرده نیازمند انضباط در زندگی خود است تا بتواند افکارو شیوه‌‌های منفی را که مانع رشد شخصیت اوست شناسایی کند و از آنها دست بکشد. البته او به دنبال تعلیم تکنیک‌‌های تلقین افکار مثبت نیست، بلکه تعالیم مثبت‌‌نگری او بر پایۀ کلام خدا قرار دارد که ما را بدان تشویق می‌‌کند (فیلیپیان ۴:‏۸).

نکته دیگری که او را به واعظی برجسته تبدیل نموده صداقت او در بازگویی زندگی خودش هست. همانطور که گفتم صحبتهایش به این می‌‌ماند که در آشپزخانۀ منزلش نشسته باشید و برایتان صحبت کند. البته خیلی از این وقایع زندگی چندان هم خوشایند نیست. بازگشت به گذشته به معنی پرده‌‌برداری از وقایع تلخ و اندوهباری است. شرح کودکی دردناکی که داشته و سوءاستفاده‌‌هایی که پدرش و همسر سابقش از او کرده‌‌اند چندان هم ساده نیست. کشمکش‌‌هایش در زندگی، چالش‌‌های خانوادگی و کلیسایی و همچنین سخن از آنچه او را به خود مجذوب می‌‌کرده و باعث لذت او از دنیای گناه‌‌آلود می‌‌شده است نیز می‌‌تواند پرده از اسراری بردارد که دوست نداریم دیگران از آن آگاه شوند. ولی در شنیدن صحبت‌‌های جویس مایر حس می‌‌کنید که با شخصی عادی روبرویید، شخصی همچون خودتان که با تمام ضعف‌‌ها و نقاط قوت خود ایستاده ولی در موقعیتی که پیامی از کتاب‌‌مقدس برایتان دارد. او همچون همۀ ما ظرفی است خاکی که گنجینه‌‌ای را در خود پنهان دارد. اما ظرفی خاکی که تلاش می‌‌کند تا جذابیت گنج را بیشتر از دیگران نشان دهد. هنگام شنیدن پیامش به این فکر می‌‌کنیم که اگر این پیام در زندگی جویس عمل کرده است چرا در زندگی من نکند! حتماً قادر است که در زندگی ما نیز عمل کند.

یکی از نکاتی که باید در پایان بدان اشاره کنیم و باعث جلال نام خداوندمان نیز می‌‌شود این است که چندی پیش پدر جویس که  سالها او را مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار داده بود به مسیح ایمان آورد و تعمید گرفت. با اینکه پدرش از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیست ولی جویس او را به ایالت میسوری نقل مکان داده تا بتواند بیشتر مراقب او باشد. خدا را برای بخششی که در قلب جویس مایر نسبت به پدرش انجام داد شکر و سپاس می‌‌گوییم.

 جلال بر نام خداوند عیسای مسیح باد.