Displaying 101 - 110 of 281 results
-
داستان زندگی جانپناه
یادم میآید که در خیابانها و کوچهها بهدنبال چوب و مقوا میگشتیم که در بخاری خانه بسوزانیم تا گرم شویم و چون خانۀ ما قدیمی بود یک شب به آتش کشیده شد و ما بدون سر پناه در آن سرمای زمستان بدون خانه ماندیم.
-
-
-
-
-
-
-
برگرفته از داستان زندگی مراد (التیام ازتعصب)
احساس ترس و ناامیدی همۀ وجودم را آزار میداد و قادر نبودم به کسی اعتماد کنم. تنفر تنها حسی بود که در من اوج میگرفت و کینۀ بزرگی به دل گرفته بودم و...
-
-