You are here

مسیحی مثل فوتبالیست یا مانند درخت؟

Estimate time of reading:

۱۰ دقیقه

 وقتی که به وقت، پول و احساساتی که مردم صرف فوتبال می‌کنند نگاه می‌کنیم، می‌توان به‌آسانی نتیجه‌گیری نمود که زندگی در فوتبال خلاصه می‌شود. اما هر قدر هم که به این بازی جذاب علاقه‌مند باشید، حقیقت چیز دیگری است! زندگی مانند فوتبال نیست. فوتبال فقط نوعی بازی است؛ هجوم دیوانه‌وار به‌دنبال یک توپ به‌مدت ۹۰ دقیقه و بعد همه چیز تمام می‌شود! بعد از آن منحصراً خاطره‌ای است سرسام‌آور، خیالی گذرا، "کف دریا" که لحظه‌ای نمایان می‌شود و لحظۀ بعد محو.

حقیقتاً در فوتبال هیچ چیز نیست که یک مسیحی واقعی بخواهد حسرت آن‌ را داشته باشد. به ویژگی‌هایی که یک فوتبالیست حرفه‌ای باید دارا باشد فکر کنید. در همان حال که مسیر رختکن تا زمین را طی می‌کند باید بداند که چطور از حریف متنفر شود. خشونت کامل در میدان یک ضرورت است، پس باید بداند که چطور به حریف ضربه وارد نماید طوری که وی آسیب ببیند. و اگر داور در سوت خود دمید، همواره باید حقیقت کاری را که می‌خواسته انجام دهد انکار نماید. بنابراین باید بداند چطور دروغ بگوید و خود را مظلوم نشان دهد. باید برای پول زیاد حریص باشد، حداقل ۱۰۰،۰۰۰ پوند در هفته! انزجار، خشونت، دروغگویی، غرولند کردن و ولع. آیا این‌ها ویژگی‌هایی هستند که یک مسیحی باید داشته باشد؟ آیا می‌توانید تصور کنید که پولس رسول به مردم بنویسد: «در همه اعمال‌تان "دیوید بکهام" یا "وَن نیستلروی" را سرمشق قرار دهید»!؟

نه، برای یک مسیحی زندگی مانند فوتبال نیست، بلکه شبیه درخت است.

امیدوارم بتوانم با این سطور علاقۀ خود به درختان را به شما نیز انتقال دهم. اگر در دل بیابان بی‌انتهایی زندگی نمی‌کنید، هر روز که چشم می‌گشایید، درختان را می‌بینید و آنها به زندگی‌تان غنا می‌بخشند. تصور کنید چه حسی وجودتان را فرا می‌گیرد وقتی که وارد خیابان ولی‌عصر تهران می‌شوید و برگ‌های سترگ درختان چنار بلند و بالا، شما را از آفتاب خشن محافظت می‌کنند. یا به سروهای لبنان بیندیشید، که چطور شاهانه ایستاده، و با غرور برگ‌های همیشه سبز درخشان خود را به‌نمایش می‌گذارند. و یا درخت گردو را به‌خاطر آورید، و بوی صمیمی و اصیل برگ‌هایش را! به بالا نگریسته، ماموت‌های سر به فلک کشیده را نظاره کنید، افکارتان را به‌سوی درخت بید کنار رودخانه ببرید، که در سکوت اشک می‌ریزد.

تردیدی نیست که زندگی ما با وجود درختان بسیار غنی‌تر است. خداوند آنها را به‌صورت هدایایی چشم‌نواز به ما بخشیده، اما در عین حال آن‌ها در سکوت با ما گفتگو می‌کنند، درست به قوّت هر کتاب و یا موعظه‌ای.

این دقیقاً همان نکته‌ای است که کتاب‌مقدس بدان اشاره می‌کند. کلام خدا به‌صراحت به ما می‌گوید افرادی که حقیقتاً برکت یافته‌اند، افراد روحانی واقعی و مسیحیان راستین، مانند درختان هستند. در مزمور ۱ و ارمیا ۱۷:‏۷-۸ آمده: «مبارک باد کسی که بر خداوند توکل دارد و خداوند اعتماد او باشد. او مثل درخت‌ نشانده بر کنار آب خواهد بود که ریشه‌های خویش‌ را بسوی نهر پهن می‌کند و چون گرما بیاید نخواهد ترسید و برگش شاداب خواهد ماند و در خشکسالی اندیشه نخواهد داشت و از آوردن میوه باز نخواهد ماند.»

چرا کتاب‌مقدس به ما می‌گوید مسیحی که به خداوند توکل دارد مانند یک درخت است؟ حداقل می‌توان دو دلیل ذکر نمود. اول اینکه، مانند درخت، ما نیز باید ریشه بدوانیم، و دوم، باید برکت‌مان به دیگران نیز برسد.

ریشۀ یک مسیحی

یک مسیحی مانند درخت است و بسان درخت باید ریشه داشته باشد. دقیقاً همان‌طور که عمق ریشه درخت، سلامت آن را تعیین می‌کند، در مورد فرد مسیحی نیز این صادق است. هر قدر ریشه‌های ما عمیق‌تر باشد، زندگی روحانی‌مان سالم‌تر است. با اندیشه در مورد ریشه‌های درختان، می‌توانیم ببینیم زندگی مسیحی‌مان تا چه حد سالم است.

ریشه‌ها به پایین می‌روند. برای آنکه درخت بالا برود، لازم است که ریشه به‌طرف پایین رشد کند. این قانون خداوند است برای درختان و برای مسیحیان. آیا در دل خود، شما به‌طرف پایین در حرکتید؟ آیا عملاً خود را انکار می‌کنید، و فعالانه از فرصت‌هایی که باعث از بین رفتن غرورتان می‌شود استقبال می‌کنید؟ آیا نه تنها در ذهن خود با مسیح مصلوب می‌شوید، بلکه در قلب خود با وی بر روی صلیب می‌روید. آیا "من" بزرگ که مدام آه و ناله سر داده و برای "مال من" و "روش من" درخواست دارد، در مسیح مرده، و ریشه‌هایش به‌سوی پایین حرکت می‌کنند؟

کلیساها و سازمان‌های مسیحی غالباً خواستار آنند که خود را موفق نشان دهند. آن‌ها از بزرگی جلسات و مؤثر بودن برنامه‌های آموزشی خود داد سخن می‌دهند. اما خداوند به این‌ها نگاه نمی‌کند! برای خداوند مهم‌ترین سؤال این است که آیا مسیحیان با یحیای تعمیددهنده هم کلام می‌شوند که: «او باید روز به روز بزرگ‌تر شود و من کوچک‌تر.» خداوند علاقه‌ای به داستان‌های به‌اصطلاح "موفقیت‌آمیز" مسیحیان ندارد، در عوض وی در پی این است که آیا ریشه‌های ما در حال رشد رو به پایین هستند یا نه. لبخند زمانی بر لب‌های او نمایان می‌شود که در جزیی‌ترین امور زندگی‌مان، از فرصت‌ها بهره برده و خود را انکار نموده و یک خادم باشیم.

یک بار شاهد بودم که فردی با دقت بیست صندلی را برای جلسه‌ای در باغچه‌ای می‌چید. وقتی کارش تمام شد، دیگری از داخل ساختمان داد زد، که نور آفتاب افراد را آزار خواهد داد، و باید جای صندلی‌ها را عوض کند. در این شرایط ریشه‌های او به چه جهتی حرکت کرد؟ آیا عکس‌العمل مغرورانه نشان داد یا متواضعانه؟ او با مهربانی لبخند زد و همه صندلی‌ها را به سایه منتقل کرد. در همان اثنا فرد دیگری از راه رسید و گفت: «چرا همه صندلی‌ها را در سایه گذاشته‌ای، بهترین فرصت را داریم که بتوانیم از آفتاب لذت ببریم؟» اینجا دیگر ممکن بود او به‌راحتی عصبانی شده و بگوید: «من تازه آن‌ها را به سایه منتقل کرده‌ام، نمی‌توانم همه را راضی نگه دارم...» در عوض او فرصت را غنیمت شمرده و خود را انکار نموده، مجدداً با ظرافت لبخندی زد و تعدادی از صندلی‌ها را در آفتاب و تعدادی دیگر را در سایه چید. او اجازه داد ریشه‌هایش رو به پایین نمو کنند.

ریشه‌ها همچنین باید طویل باشند. در واقع طول ریشه‌های یک درخت دو برابر بلندای آن است. این در مورد درختان یک قانون است. و باید در مورد ما نیز صدق کند. بلندای روحانی شما در کلیسا کاملاً به این بستگی دارد که تا چه حد ریشه‌های‌تان رو به پایین پیش رفته‌اند. دواندن تعدادی معدود ریشه‌های مسیحی کار دشواری نیست! کمی مطالعۀ کتاب‌مقدس، یک دوره آموزشی کوتاه، و تعدادی کنفرانس؛ اما این‌ها طول کافی ندارند. ریشه‌های واقعی به تجربۀ روحانی شخصی ما مرتبط است و از میان خاک تیره و صخره‌های تیز رو به پایین نمو می‌کنند. به‌عبارت دیگر، طولانی شدن ریشه با درد همراه است.

از سوی دیگر ریشه‌ها پنهان هستند. ریشه‌ها را نمی‌توان مشاهده کرد. زیبایی درختان کاملاً به ریشه‌های پنهان‌شان وابسته است. در زندگی مسیحی نیز همین‌گونه است؛ زیبایی زندگی روحانی به ریشۀ حیات پنهانی‌مان بستگی کامل دارد. عیسی مسیح به‌صراحت می‌گوید که پدر نمی‌خواهد که دیگران از امور روحانی پنهان ما مطلع شوند. هدایا، دعاها و روزۀ ما همگی باید در پنهان انجام شوند و تنها برای پدر باشند. مسیحیانی هستند که زندگی روحانی خود را به این نحو شروع می‌کنند، اما همین‌که با مشکلی مواجه می‌شوند، تمام وقت خود را صرف این می‌کنند که نزد شبانان و مشاورین رفته و دربارۀ این مشکل گفتگو کنند و زندگی روحانی‌شان تا وقتی که مشکلات‌شان حل نشده راکد می‌ماند. اما ریشۀ یک درخت نمی‌تواند ناگهان کار پنهانی خود را رها کرده و برود و با پزشک درختان دربارۀ صخرۀ خشن سر راه خود مشورت نماید، نه! مجبور است به‌پیش رانده و موانع سر راه خود را برداشته تا به آب برسد. به‌همین طریق، مسیحیان نیز باید از اتلاف وقت خود با شکوه و شکایت در مورد مشکلات دست برداشته و به امور روحانی پنهان خود که یافتن آبی است که سبب قوت گرفتن درخت می‌شود بپردازند.

ریشه‌ها با هدف به پیش می‌روند. ریشه‌های درختان یک هدف ساده دارند، و آن این است که تا آن‌جا که در توان دارند پایین رفته و برای درخت آب بیابند. این روند در مورد مسیحیان نیز صدق می‌کند، آن‌ها یک ریشۀ حیات پنهانی دارند که تمرکز آن بر انکار نفس است، زیرا آن‌ها می‌خواهند به آب برسند. آن‌ها می‌خواهند در ملکوت خداوند قد کشیده و قوی گردند. پس زندگی خود را طوری برنامه‌ریزی می‌کنند که به آب دست یابند، بنابراین ریشه‌های خود را بسط می‌دهند و درست همانطورکه همیشه زیر سطح زمین آب یافت می‌شود، برای مسیحیانی که مصمم به رشد رو به پایین ریشه‌های‌شان هستند نیز آب روحانی قابل دستیابی است.

امروز ریشه‌های شما در چه وضعیتی هستند؟ آیا رو به پایین در حال نمو هستند؟ آیا دور از انظار عموم‌اند؟ آیا برای راه جستن از میان صخره‌ها و اشیاء نوک‌تیز، و طولانی و قوی شدن، نبرد می‌کنند؟ و آیا آب می‌یابند؟

درخت با ریشه‌های ضعیف توان ایستادن در مقابل بادهای شدید را ندارد. این در مورد مسیحیانی که ریشه‌های‌شان را توسعه نداده‌اند نیز صدق می‌کند. وقتی باد به وزش در آید، واژگون می‌گردند.

برگ‌ها و میوۀ یک مسیحی

شباهت دیگر ما به درخت از آن جهت است که هر دوی ما سبب برکت دیگران می‌شویم. هم در ارمیا ۱۷ و هم مزمور ۱، کتاب‌مقدس از برگ‌ها و ثمره درخت سخن می‌گوید، که البته برکت آن شامل حال دیگران می‌شود.

برگ‌های سبز درخت سایه می‌گسترانند. در یک روز گرم تابستان هیچ چیز لذت بخش‌تر از نشستن زیر سایۀ یک درخت نیست. و این درستی همان چیزی است که در رابطه با دیگران خداوند از ما انتظار دارد. مردم از ما انتظار ندارند که صرفاً برای‌شان کاری انجام دهیم، بلکه نهایت چیزی که می‌خواهند سایه است. حرارت مشکلات زندگی گاهی طاقت‌فرسا می‌شود، روزهای سخت فرا می‌رسند، و ما مایلیم در کنار کسانی باشیم که خنکای سایه را نثارمان کنند. همۀ ما می‌توانیم مسیحیانی را به‌خاطر آوریم که احتمالاً برای ما کار زیادی انجام نداده‌اند و یا چندان با آن‌ها هم‌کلام نبوده‌ایم، با این‌حال بودن با آن‌ها برای‌مان آرامش‌بخش است. آن‌ها به ما سایه بخشیده‌اند.

 

شاخه‌های درخت پر برکت هستند. کودکان از بالا رفتن از شاخه‌های درختان لذت می‌برند و پرندگان بر روی‌شان لانه می‌سازند. هم بچه‌ها و هم پرندگان بدون دعوت آمده، و با خود ریخت و پاش و کارهای عجیب و سر و صدا می‌آورند، اما هر دو واقعاً به شاخه‌ها نیازمندند. و درخت شاخه‌هایش را در دسترس آن‌ها قرار می‌دهد. خداوند انتظار دارد که یک مسیحی دقیقاً همین‌طور عمل کند، اولاً شاخه‌های قوی داشته باشد (که به ریشه وابسته است) و در ثانی آن‌ها را در دسترس دیگران قرار دهد. خداوند می‌خواهد مردم بتوانند بدون دغدغه خاطر وارد زندگی شما شوند، کسانی که می‌خواهند آشیانه بسازند و آنانی که نیاز دارند بازی کنند. سؤال این است: آیا شاخه‌های زندگی روحانی ما در دسترس هستند، یا اینکه پر از تیغ بوده و با مشغله زیاد و برنامه‌های مهم محاصره شده‌اند؟

و در نهایت اینکه درخت به ثمر می‌نشیند. ظاهراً درخت بی‌حرکت در یک جا ایستاده و کاری نمی‌کند، در حالی‌ که شما هر سال رفته از آن میوه‌های لذیذ می‌چینید. این کاری است که درخت می‌کند و مسیحیان نیز باید انجام دهند. مردم باید بتوانند بیایند و از میوۀ محبت، شادی، آرامش، بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری آن‌ها لذت ببرند. از شاخه‌ای به شاخه دیگر رفته و هر میوه‌ای را بچشند و از آن لذت ببرند.

نکته جالب توجه در مورد تمامی برکات درخت این است که درختان به درخت بودن خود قانع‌اند. آن‌ها از این طرف و آن طرف نمی‌دوند تا بگویند: «نگاه کنید و ببینید که من چقدر مهم هستم»؛ برای قدرت‌طلبی با هم چشم و هم‌چشمی نمی‌کنند؛ بلکه در جایی که کاشته شده‌اند می‌مانند و در حد توان قد می‌کشند و در همان حال موجب برکت می‌گردند. برگ‌های‌شان سایه می‌گستراند، شاخه‌های‌شان کاشانه می‌بخشد و میوه‌های‌شان غذا.

کتاب‌مقدس نمی‌گوید، کسی که به خدا توکل دارد مثل یک فوتبالیست است که برای کسب لحظات کوتاه افتخار از این‌سو به آن‌سو هجوم می‌برد. نه، می‌گوید آنکه به خدا توکل دارد مانند درخت است. پس هر بار که درختی می‌بینید، بگویید، «این آن چیزی است که خداوند می‌خواهد باشم». او می‌خواهد ریشه‌های فروتن، طویل و پنهانی که به آب می‌رسند داشته باشم، و تنۀ زیبا و شاخه‌هایی که سایه بدهند و کودکان و پرندگان را پذیرا شوند، و به‌بار بنشینند.

For the English copy of this article please contact the Kalameh address on page one