You are here

عیسی و پادشاهی خدا

Estimate time of reading:

۱۹ دقیقه

مقدمه

انجیل به روایت مرقس، خدمات و تعالیم عیسی را چنین خلاصه می‌کند: «عیسی بشارت خدا را اعلام می‌کرد و می‌گفت: "زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این بشارت ایمان آورید"» (مرقس ۱‏:۱۵؛ مقایسه کنید با متی ۴‏:۱۷و۲۳). مرقس خلاصۀ درستی را به ما عرضه کرده است. موضوعی که عیسی بیش از هر چیز دربارۀ آن سخن می‌گفت و خدمات خود را در پرتو آن می‌دید، نزدیک شدن پادشاهی خدا بود. این بود "بشارت" (در یونانی یوانگلیون یا انجیل) بزرگی که محور همۀ تعالیم و خدمات او را تشکیل می‌داد. از او ۶۱ گفتۀ مختلف دربارۀ پادشاهی خدا در سه انجیل نخست (اناجیل هم‌نظر) وجود دارد. هیچ موضوع دیگری تا این اندازه بر همۀ ابعاد زندگی او سایه نیافکنده بود. نه محبت، نه آمرزش گناهان، و نه پدر بودن خدا، با همۀ اهمیتی که برای او داشتند، بدین لحاظ با پادشاهی خدا قیاس‌پذیر نیستند. هرچه او می‌گفت و می‌کرد، حول این موضوع مرکزی می‌گشت.

معنی اصطلاح پادشاهی خدا

وقتی عیسی در سخنان خود خطاب به جماعت‌های یهودی در اسرائیل دو هزار سال پیش، از پادشاهی خدا سخن می‌گفت، چه مقصودی داشت و شنوندگانش چه برداشتی از سخنان او داشتند؟ او که بی‌شک یکی از بزرگترین آموزگارانی بود که جهان به خود دیده است، قطعاً در انتخاب کلمات دقت کافی به خرج می‌داد و می‌دانست چگونه مقصود خود را به شنوندگانش القاء کند. او بی‌شک مانند هر معلم کارآزموده‌ای، از کلمات و مفاهیمی سود می‌جست که برای شنوندگانش دست‌کم تا حدی آشنا بود، وگرنه مردم به‌کلی از درک سخنان او درمی‌ماندند. البته منظور این نیست که او هرگز معنی معمول آن کلمات را تغییر نمی‌داد، بلکه اگر چنین می‌کرد شنوندگان خود را از آن آگاه می‌ساخت. بنابر‌این، برای درک مقصود عیسی از پادشاهی خدا، بررسی آن در یهودیت زمان مسیح نه تنها بسیار روشنگر، بلکه ضروری است. خطر بزرگ، تفسیر سخنان مسیح در این خصوص بر اساس مفروضات و زمینه‌هایی است که با فرهنگ یهودی زمان مسیح بیگانه‌اند.

این موضوع برای ما ایرانیان مسیحی از اهمیت دو چندان برخوردار است. در ترجمۀ قدیمی فارسی، کلمۀ "ملکوت" به‌عنوان معادل واژۀ یونانی "باسیلیا" (پادشاهی) در اناجیل به‌کار برده شده است. این امر کج‌فهمی‌هایی را در مورد مفهوم پادشاهی خدا سبب گردیده، تا جایی که شاید بتوان گفت بسیاری از مسیحیان فارسی‌زبان که تنها منبع تغذیۀ آن‌ها همین ترجمۀ قدیمی است، فاقد درکی دقیق یا حتی درست از مهم‌ترین موضوع در تعالیم و خدمات مسیح هستند! کلمۀ عربی "مَلَکوت،" هر چند در ریشه به‌معنی حکومت و پادشاهی است، ولی در ادبیات فارسی و کاربرد امروزین معمولاً در اشاره به عوالم بهشتی، مکان حضور خدا و فرشتگان، و جهان ارواح مجرد به کار رفته است. از سوی دیگر، انجیل متی در بسیاری جاها عبارت "ملکوت آسمان" را به جای "ملکوت خدا" به‌کار می‌برد. این دو بر روی هم سبب گردیده که در ذهن بسیاری "ملکوت خدا" کمابیش هم‌معنی با مفهوم "آسمان" در ایمان مسیحی تلقی شود. حال آنکه این‌ها هر چند تا حدی به هم مربوطند، ولی به هیچ وجه مترادف و هم معنی نیستند.

کلمۀ "باسیلیا" که در ترجمۀ یونانی سخنان عیسی در انجیل به‌کار رفته، به‌ معنی پادشاهی و حکومت است و هیچ ارتباط مستقیمی با عوالم ملکوتی ندارد! معادل آرامی این کلمه که به احتمال زیاد عیسی آن را به‌کار می‌بُرد "مَلکوتَه" است که آن هم به معنی حکومت و پادشاهی است. وقتی یک یهودی یا یونانی این کلمات را می‌شنید، آنچه در نظرش مجسم می‌شد، جهان معنوی یا عوالم بهشتی نبود، بلکه سپاه و لشکرکشی و حکومت بود! هر چند مقصود عیسی از "باسیلیا" نه یک حکومت سیاسی بلکه حکومتی از نوع دیگر بود، ولی در هر حال به‌نوعی حکومت نظر داشت، یعنی به حکومت و پادشاهی خدا.

یهودیان از دیرباز به حاکمیت و پادشاهی کلی خدا بر تمام خلقت اعتقاد داشتند (مزمور ۹۷:‏۱؛ ۹۹‏:۱؛ ۹۵‏:‏۳). ولی وقتی عیسی می‌گفت «پادشاهی خدا نزدیک شده است»، قطعاً مقصود او این حاکمیت کلی نبود. زیرا مسلم است که خدا همیشه به معنای کلی بر خلقت خود حاکم بوده است، و گفتن اینکه این حاکمیت او نزدیک شده، معنا ندارد.

مقصود عیسی از نزدیک شدن پادشاهی خدا نزدیک شدن "آسمان" یا زندگی پس از مرگ هم نمی‌توانست باشد. به دیگر سخن، وقتی عیسی به مردم فقیری که برای شنیدن موعظۀ او جمع می‌شدند وعده می‌داد که پادشاهی خدا نزدیک شده است، مقصودش قطعاً این نبود که به‌زودی خواهند مرد و به بهشت خواهند رفت! اصطلاح "پادشاهی آسمان" در انجیل متی به معنی "آسمان" یا بهشت نیست. بلکه متی از آن رو کلمۀ "آسمان" را به جای "خدا" به کار می‌برد که یهودیان به‌طور کلی از به‌کار بردن نام خدا پرهیز می‌کردند. از این رو در بسیاری از نوشته‌های خود به جای "خدا" کلمات دیگری را مانند "آسمان" یا "آن متعال" به‌کار می‌بردند. برای مثال، در مثل پسر گمشده، وقتی پسر توبه‌کار می‌گوید به "آسمان" گناه کرده‌ام (لوقا ۱۵‏:‏‏۲۱) منظور گناه نسبت به خداست. در بسیاری از آثار یهودی به‌جا مانده، کلمۀ "آسمان" به جای "خدا" به‌کار رفته است. و از آنجا که متی انجیل خود را برای کسانی می‌نویسد که از زمینۀ یهودی بودند، کلمۀ "آسمان" را در خیلی جاها به‌جای "خدا" به‌کار می‌برد. بیشتر پژوهشگران بر این اعتقادند که عیسی خود، اصطلاح "پادشاهی خدا" را به‌کار می‌بُرد و این متی بود که به‌خاطر حساسیت‌های شنوندگان یهودی‌اش کلمۀ "آسمان" را جایگزین کرد. معنی اصطلاح "پادشاهی آسمان" در وهلۀ اول نه آن پادشاهی که "در" آسمان است، بلکه آن پادشاهی است که "از" آسمان بر زمین اِعمال می‌شود.

مقصود عیسی از نزدیک شدن پادشاهی خدا، برقراری مجدد حکومت و حاکمیت خدا بر قوم خاص او اسرائیل و از طریق مسیحای اسرائیل بر تمام جهان بود، حاکمیتی که از زمان گناه آدم و حوا زیر سؤال رفته و انسان در برابر آن طغیان کرده بود. خدا با ابراهیم عهد بست که از طریق نسل او حاکمیت خود را بار دیگر بر جهان برقرار کند و برکت از دست‌رفته را دوباره نصیب همۀ اقوام سازد (پیدایش ۱۲:‏۱-‏۳). نجات قوم اسرائیل از اسارت مصر و تئوکراسی برقرار شده از طریق موسی مرحلۀ مهمی از این کار بود. ولی از همان آغاز این نظام با بحران روبه‌رو شد و سرانجام در اثر گناه و عصیان پادشاهان اسرائیل و عهدشکنی قوم فروپاشید، و آن‌ها به سرزمین اسارت (این‌بار اسارت بابل) بازگشتند.

ولی خدا به‌وسیلۀ انبیای مختلف وعده داد که بار دیگر به اسرائیل باز خواهد گشت و گناهان آن‌ها را آمرزیده با ایشان عهدی تازه خواهد بست و ایشان را یک بار دیگر از دست دشمنان و از سرزمین اسارت خواهد رهانید و به سرزمین وعده باز خواهد آورد. وعدۀ تفقد خدا از اسرائیلِ اسیر و بازگرداندن آن‌ها از سرزمین اسارت به سرزمین وعده، تا حدی به لحاظ مکانی در زمان کوروش، شاه ایران تحقق یافت. ولی این تحقق از برخی لحاظ دیگر بسیار کم‌رنگ و کم‌فروغ بود. تاریخ اسرائیل از زمان بازگشت از اسارت بابل تا ظهور مسیح کماکان تاریخ مظلومیت و حاکمیت اقوام بیگانه بر قوم خدا بود. و در این فاصلۀ زمانی جز برای مدتی کوتاه در ایام مکابی‌ها اسرائیل روزگار خوش به‌خود ندید. و حتی حکومت مکابی‌ها نیز از همان ابتدا کیفیتی مخلوط داشت و از آرمان‌های الهی فرسنگ‌ها دور بود. به‌علاوه به لحاظ روحانی هنوز از بازگشت خدا به اسرائیل و سکونت مجدد او در میان قوم با آن جلال و شکوهِ عظیمِ زمان موسی اثری نبود.

همۀ این‌ها برای یک یهودی معاصر مسیح که زیر چکمه‌های خون‌آلود حکومت روم زندگی می‌کرد، بدین معنا بود که خدا هنوز گناه اسرائیل را در شکستن عهد نیامرزیده و به وعده‌های خود تحقق نبخشیده است. به دیگر سخن، هر چند به لحاظ مکانی اسرائیل به سرزمین خود بازگشته بود ولی به لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به‌خصوص روحانی هنوز در اسارت بود. از همین رو بسیاری در اسرائیل هنوز در انتظار تفقد خدا و آمدن او برای نجات و احیای اسرائیل و رهانیدن آن‌ها از دست دشمنان بودند. برخی نیز بر مبنای نوشته‌های انبیا اعتقاد داشتند که رهایی اسرائیل به‌دست پادشاه یا کاهنی برگزیده و مسح شده که "مسیحا" خوانده می‌شد، صورت خواهد پذیرفت.

این انتظار برای پادشاهی خدا بر اسرائیل و از طریق اسرائیل بر تمام دنیا، با امید به احیای تمامی خلقت همراه بود، امید به بازآفرینی آسمان و زمین به صورت آسمان و زمینی جدید که در آن عدالت، امنیت، وفور نعمت و سلامتی در همۀ ابعاد حاکم باشد. در همین راستا یهودیان تاریخ را به دو دوره یا عصر تقسیم می‌کردند: عصر شریرِ حاضر که بر آن گناه، بیماری، شیطان و مرگ حاکم بود، و عصر آینده که زمان حاکمیت پارسایی، سلامتی، روح‌القدس و حیات بود. در تفکر یهود، آمدن پادشاهی خدا به‌معنی فرارسیدن عصر آینده بود.

در چنین حال و هوایی بود که عیسی شهرها و روستاهای اسرائیل را با گروهی از شاگردانش درمی‌نوردید، بیماران و دیوزدگان را شفا می‌بخشید، و این خبر خوش را اعلام می‌کرد که پادشاهی خدا نزدیک شده است و مردم می‌توانند با توبه از گناهان و ایمان آوردن به او و پیامش بدان داخل گردند. در این فضا، سخن گفتن از نزدیک بودن یا فرارسیدن پادشاهی خدا معنایی جز این نداشت که زمان تحقق وعده‌های خدا فرارسیده و او آمده است تا بار دیگر بر اسرائیل و از طریق اسرائیل بر تمام جهان پادشاه شود.

از گفته‌های مختلف مسیح چنین برمی‌آید که مقصود او از پادشاهی خدا بیشتر خودِ حکومت و حاکمیت خدا بود تا قلمروی حکومت او. البته اصطلاح فوق در مواردی به‌معنی قلمرو هم به‌کار رفته است، خواه به‌معنی سرزمین و خواه به‌معنی مردمی که پادشاه بر آن‌ها حکم می‌راند. برای مثال، در مرقس ۶‏:۲۳ هیرودیس سوگند می‌خورد که نیمی از "مملکت" خود را به دخترخواندۀ خود بدهد. در اینجا "مملکت" که همان "باسیلیا" است، به سرزمین اشاره دارد. و در مرقس ۳‏:۲۴ وقتی عیسی از تجزیه حکومت سخن می‌گوید، مقصودش از "حکومت" (باسیلیا) اتباع حکومت است که در اینجا البته به ارواح پلید اشاره دارد.

ولی معمولاً پادشاهی خدا در سخنان عیسی به این دو معنا نیست. وقتی او می‌گوید «توبه کنید زیرا پادشاهی خدا نزدیک شده است»، آشکار است که مقصودش نمی‌تواند این باشد که توبه کنید زیرا قلمروی حکومت خدا نزدیک شده است یا مردمی که خدا بر آن‌ها حکم می‌راند، نزدیک شده‌اند! این‌ها معنی درستی ندارد. بلکه مقصود عیسی خودِ آن قوۀ حاکمه و حاکمیت خداست. در این صورت، پادشاهی خدا هم می‌تواند نفس عملِ خدا به عنوان حاکم یا پادشاه باشد و هم آن وضع یا نظامی که نتیجۀ اِعمال این حاکمیت و پادشاهی است.

بُعد آیندۀ پادشاهی خدا

بررسی سخنان عیسی در اناجیل نشان می‌دهد که در اندیشۀ او پادشاهی خدا از دو بُعد حال و آینده برخوردار بود. شماری از گفته‌های عیسی حاکی از آن است که او در انتظار فرارسیدن پادشاهی خدا در آینده بود. به‌علاوه در بسیاری از این گفته‌ها، آینده‌ای که در آن عیسی انتظار برقراری پادشاهی خدا را می‌کشد، آینده‌ای نزدیک است.

برای مثال، مطابق مرقس ۱‏:‏‏۱۵ و متی ۴‏:۱۷و۲۳ که بیانگر خلاصۀ پیام عیسی است، او از نزدیک شدن پادشاهی خدا سخن می‌گفت. این هم آینده بودن آن را نشان می‌دهد، هم نزدیک بودن آن را.

خوشابه‌حال‌ها (متی ۵:‏‏۳-‏۱۲ ؛ لوقا ۶:‏۲۰‏-‏۲۶) نیز در مورد آینده بود. در تمام خوشابه‌حال‌ها، جز یکی، افعال آینده به‌کار رفته است. عیسی به شنوندگان دربارۀ آنچه در آینده واقع می‌شد وعده می‌داد. به آن‌ها می‌گفت: «شما این‌ها را خواهید دید، و این‌ها خواهد شد.» تنها در اولین خوشابه‌حال‌ است که زمان حال به‌کار می‌برد و می‌گوید پادشاهی خدا از آنِ فُقراست.

ولی اینجا نیز مقصود آن است که پادشاهی خدا میراث آن‌هاست و از آنِ آن‌ها خواهد شد. ولی این آینده نمی‌توانست آیندۀ دور باشد. برکتی که مربوط به آیندۀ دور، مثلاً دو هزار سال بعد باشد، دردی از فقیران و ماتمیانی که بیشتر مخاطبین عیسی را تشکیل می‌دادند، دوا نمی‌کرد. آن مردم در صورتی می‌توانستند از این برکات برخوردار گردند که خود، امکان تجربۀ پادشاهی خدا را داشته باشند. پس خوشابه‌حال‌ها در مورد آینده بود آن هم آیندۀ نزدیک.

مسیح در دعای ربانی به شاگردان آموخت که دعا کنند: «پادشاهی تو بیاید». این به آینده مربوط می‌شد. این دعا درخواستی بود عاجل برای اینکه خدا با برقراری پادشاهی و حاکمیت خود بر اسرائیل و تمام خلقت به وعده‌های دیرین خود تحقق بخشد و این کار را هرچه زودتر انجام دهد.

متی ۸:‏۱۱‏ در مورد خوردن و نوشیدن در پادشاهی خداست: «به شما می‌گویم که بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست، اما فرزندان این پادشاهی به تاریکی بیرون افکنده خواهند شد.» همچنین مرقس ‏۱۴:‏۲۵‏ «آمین، به‌ شما می‌گویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا تازه بنوشم.» این‌ها هر دو تصویری از یک ضیافت به‌دست می‌دهند که در آن همۀ مؤمنان با هم بر سفرۀ خدا می‌نشینند. این تصویری بود سنتی از پادشاهی خدا که هم در عهد‌عتیق و هم در دیگر آثار دینی یهود به‌فراوانی به‌چشم می‌خورد (ر.ک. به اشعیا ۲۶:‏۶‏). این آیات نیز به آینده اشاره داشت.

بالاخره شاید از همه مهم‌تر، مرقس ۹:‏‏۱ و متی ۱۰:‏‏۲۳ است. این دو هم آینده بودن پادشاهی خدا را نشان می‌دهند، هم نزدیک بودن این آینده را. در اولی مسیح قاطعانه می‌گوید که «برخی اینجا ایستاده‌اند که تا آمدن نیرومندانۀ پادشاهی خدا را نبینند طعم مرگ را نخواهند چشید.» پس روشن است که عیسی منتظر آمدن پادشاهی خدا بود و آن هم آمدن فوری آن. در دومی به شاگردان هشدار می‌دهد که حتی فرصت کافی نخواهند داشت به همۀ شهرهای اسرائیل بشارت را برسانند، زیرا آمدن پسر انسان خیلی زود به‌وقوع خواهد پیوست.

بُعد کنونی پادشاهی خدا

در کنار آیات بالا که بُعد آیندۀ پادشاهی خدا را در تعالیم عیسی نشان می‌دهند، آیات دیگری وجود دارند که آشکارا حاکی از حضور پادشاهی خدا در خدمات مسیح هستند.

۱) در برخی از قسمت‌ها عیسی از تحقق وعده‌های دیرینۀ خدا سخن می‌گوید. برای مثال، در لوقا ۱۰:‏‏۲۳ و متی ۱۳:‏۱۶‏و۱۷ به شاگردان خود می‌گوید: «خوشابه‌حال چشمانی که آنچه شما می‌بینید، می‌بینند. زیرا به شما می‌گویم که بسیاری از انبیا آرزو داشتند آنچه شما می‌بینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما می‌شنوید بشنوند و نشنیدند.» برخی استدلال کرده‌اند که این لزوماً حاکی از آن نیست که پادشاهی خدا آمده است، بلکه می‌تواند به این معنی باشد که صرفاً نشانه‌های آمدن قریب‌الوقوع آن به‌ظهور رسیده است. ولی این پذیرفتنی نیست. این‌که آنچه انبیا در آرزوی دیدنش بودند، صرفاً نشانه‌های آمدن پادشاهی خدا بود نه خود آن پادشاهی، بس بعید می‌نماید.

در مرقس ۲:‏۱۸‏-‏۲۲ و لوقا ۵:‏۳۳‏-‏۳۹، آنگاه که از عیسی می‌پرسند چرا شاگردانش روزه نمی‌گیرند، او پاسخ می‌دهد تا زمانی که داماد با آن‌هاست، روزه گرفتن درست نیست. اینجا عیسی تشبیهات شناخته شده‌ای را در توصیف خدمت خود به‌کار می‌برد. در نوشته‌های دینی یهود، پادشاهی خدا به یک جشن عروسی میان خدا و اسرائیل تشبیه شده بود. عیسی با به‌کار بردن تشبیه داماد برای خود، ادعا می‌کند که این جشن عروسی هم‌اکنون در خدمت او برپا شده است.

عیسی در جاهای مختلف ادعا می‌کند که در سخنان و اعمال او امیدهای بیان شده در اشعیا ۶۱:‏۱-‏۲ و ۵۸:‏۶ تحقق یافته است (برای مثال ر.ک. به لوقا ۴:‏۱۶-‏۲۱ و ۷:‏۱۸-‏۲۳). شکی نیست که در زمان عیسی این قسمت‌ها پیشگویی آمدن پادشاهی خدا و فرارسیدن روزی که او اسیران را آزاد می‌کرد، تلقی می‌شد.

۲) برخی از مثل‌های مسیح حضور پادشاهی خدا را مفروض می‌گیرند. برای مثال، در مثل دوم از دو مثل کوچک موجود در متی ۱۳:‏۴۴-‏۴۶، پادشاهی خدا به تاجر مرواریدی تشبیه شده که چون مرواریدی گران‌بها می‌یابد، می‌رود و هر آنچه دارد می‌فروشد و برگشته، آن را می‌خرد. نکتۀ مثل این است که شادیِ یافتن پادشاهی خدا، سرسپردگی کامل به آن را امکان‌پذیر می‌سازد. فرض مَثَل این است که پادشاهی خدا در خدمت عیسی حضور دارد، آن‌گونه که شخص می‌تواند نخست آن را "بیابد" و سپس آن را "از آن خود سازد". همین امر در مورد مثل پیشین نیز صادق است.

مثل ضیافت بزرگ در لوقا ۱۴:‏۱۵-‏۲۴ چنین آغاز می‌شود که یک فریسی به عیسی می‌گوید: «خوشابه‌حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورد». عیسی در پاسخ، این مثل را می‌آورد که میهمانانی به ضیافتی بزرگ دعوت شده و به آن پاسخ مثبت داده بودند. فرض مثل، رسم معمول در فلسطین آن زمان است که مطابق آن نخست شمار میهمانانی که دعوت به ضیافت را می‌پذیرفتند، معین می‌گشت و سپس بر مبنای آن غذای کافی تهیه می‌شد. آنگاه چون همه چیز حاضر می‌شد، خدمتکاران می‌رفتند و میهمانان را به جشن فرامی‌خواندند. در این مورد، چون میهمانان فراخوانده شدند تا در ضیافت شرکت کنند، هر یک عذر و بهانه‌ای آوردند که در آن فرهنگ به هیچ‌وجه پذیرفتنی نبود، بلکه در واقع رد کردن توهین‌آمیز دعوت تلقی می‌شد. کدام اسرائیلی ممکن بود زمینی بخرد بدون اینکه پیشتر آن را دیده باشد؟ یا پنج جفت (یوغ) گاو بخرد بدون اینکه نخست آن‌ها را آزموده باشد؟ و یا چه کسی ممکن بود در فاصلۀ بین پذیرفتن یک دعوت و شرکت در ضیافت، که معمولاً سه روز بود، ناگهان و به‌طور کاملاً غیرمنتظره ازدواج کند؟! پس میزبان خشمگین ترتیبی می‌دهد که جای دعوت‌شدگان را دیگران پر کنند، حتی اگر اینان به لحاظ فرهنگی و دینی از طبقات محروم جامعه باشند.

در چارچوب خدمت عیسی به‌طور کلی، و با توجه به سؤال فریسی که مثل در پاسخ به آن آورده شده، نکتۀ مثل کاملاً روشن است. عیسی مدعی است که آنچه فریسی در انتظار آن است، یعنی پادشاهی خدا، هم‌اکنون حاضر و آماده است تا وی از آن بهره‌مند شود. عیسی فریسیان را فراخوانده تا در این پادشاهی سهیم شوند، ولی آنان برکات پادشاهی خدا را که عیسی به آنان پیشکش کرده، ردکرده‌اند. پس حال، به جای آن‌ها، طردشدگان اجتماع و گناهکاران از این برکات برخوردار می‌شوند.

۳) برخی تعالیم دیگر عیسی دربارۀ پادشاهی خدا حاکی از حضور آن در خدمات او هستند. لوقا ۱۷:‏۲۰و۲۱ می‌گوید: «آمدن پادشاهی خدا را نمی‌توان با مشاهده دریافت.... زیرا پادشاهی خدا در میان شماست». در مورد این گفتۀ عیسی بحث‌های بسیار شده است. برخی عبارت آخر را "در شما" و برخی دیگر "در دسترس شما" ترجمه می‌کنند. ولی در هر صورت بر حضور پادشاهی خدا دلالت دارد.

عیسی در لوقا ۱۶:۱۶ می‌گوید: «تورات و انبیا تا زمان یحیی بود. از آن پس، به پادشاهی خدا بشارت داده می‌شود و هر کس به جبر و زور راه خود بدان می‌گشاید.» شکل دیگری از همین گفته در متی ۱۱:‏۱۲ آمده است: «... پادشاهی آسمان نیرومندانه به‌پیش می‌رود؛ اما زورمندان بدان ستم می‌کنند». معنی متن یونانی این گفته کاملاً روشن نیست. آیا مقصود این است که پادشاهی خدا نیرومندانه به‌پیش می‌رود یا اینکه مورد ستم قرار می‌گیرد؟ ولی در هر دو صورت، فرض مسلم این است که پادشاهی خدا در خدمت عیسی حضور دارد، چه مردم بدان داخل شوند و چه با آن به مخالفت برخیزند.

شاید مهم‌ترین شاهد حضور پادشاهی خدا متی ۱۲:‏۲۸ (م.ک. لوقا ۱۱:‏۲۰) باشد: «اگر من به‌واسطۀ روح (انگشت) خدا دیوها را بیرون می‌کنم، یقین بدانید که پادشاهی خدا به شما رسیده است».

رابطۀ ابعاد حال و آیندۀ پادشاهی خدا

در تبیین گفته‌های بالا و توضیح درک عیسی از پادشاهی خدا، نظریه‌های مختلفی مطرح گردیده است. بر اساس گفته‌های دستۀ اول، برخی همچون یوهانس وایس و آلبرت شوایتزر بر این باور بوده‌اند که برای عیسی پادشاهی خدا و به‌واقع پایان تاریخ، یکسره به آینده، ولی آیندۀ بسیار نزدیک مربوط می‌شود. در نقطۀ مقابل، سی اچ داد C. H. Dodd بر اساس گفته‌های دستۀ دوم استدلال کرد که عیسی به تحقق کامل پادشاهی خدا در خدمات خود اعتقاد داشت و منتظر به‌کمال رسیدن آن در آینده نبود. ولی شواهد بالا اگر با هم نگریسته شوند و هیچ یک فدای دیگری نگردند آشکارا نشان می‌دهند که پادشاهی خدا در اندیشه و تعالیم عیسی از هر دو بُعد حال و آینده برخوردار است و نباید بر یکی از این ابعاد تأکید یک‌جانبه کرد و بُعد دیگر را نادیده گرفت. از یک سو عیسی بر این باور بود که پادشاهی خدا از طریق شخص او و خدماتش آغاز شده است و از سوی دیگر، در انتظار به اوج رسیدن و تحقق کامل این پادشاهی در آینده بود. به‌علاوه برخی از گفته‌های او حاکی از آنند که این آینده، دست‌کم از برخی لحاظ، آینده‌ای نزدیک بود که حدود یک نسل به‌طول می‌انجامید. حال آنکه برخی گفته‌های دیگر، زمان به‌کمال رسیدن پادشاهی را باز باقی می‌گذارند.

خاتمه و نتیجه‌گیری

خدمت عیسی سرآغاز پادشاهی خدا در پاکسازی و تبدیل مسیحایی اسرائیل در تاریخ بود. به دیگر سخن، آمدن پادشاهی خدا در تعالیم او به پایان دنیا به معنای مطلق اشاره نداشت بلکه به تحولی بنیادین در دنیای اسرائیل. عیسی بر این باور بود که این تحول در خدمت او آغاز شده است و در وقایع مربوط به مرگ، رستاخیز، ریزش روح‌القدس، تبدیل و دگرگونی قوم خدا به‌صورت "کلیسا" و داوری اسرائیل بی‌ایمان به یک نقطۀ اوج، هرچند نه کمال نهایی، خواهد رسید. این بود معنی وعده‌های عیسی دربارۀ آمدن نیرومندانۀ پادشاهی خدا در آیندۀ نزدیک.

به‌علاوه تعالیم عیسی دربارۀ پادشاهی خدا عمدتاً بر امیدهای مربوط به خروجی نوین از اسارت مبتنی است که در کتاب اشعیا وعده داده شده است (اشعیا ۴۰:‏۱-‏۱۳ و باب‌های ۴۰-‏۶۵ به‌طور کلی). چنانکه پیشتر توضیح داده شد بسیاری از یهودیان حتی در سرزمین اسرائیل هنوز احساس می‌کردند در تبعیدند و از برکات خدا به‌دور افتاده‌اند. آن‌ها در انتظار "نجات" بودند، بدین معنا که منتظر بودند و امید داشتند که به‌طرزی پرجلال از چنگال نیروهایی که بر آنان ستم می‌کرد و در بندشان نگاه می‌داشت، رهایی یابند. آنان با اشتیاق بسیار در انتظار تحقق کلام یهوه در اشعیا ۴۰:‏۱و۲ بودند که می‌گفت: «تسلی دهید! قوم مرا تسلی دهید!... سخنان دلاویز به اورشلیم گویید و او را ندا کنید که گناه وی آمرزیده گردیده و از دست خداوند برای تمامی گناهانش دو چندان یافته است». این بود آمرزش گناهانی که آنان انتظارش را می‌کشیدند، یعنی پایان دورۀ تنبیه تاریخی اسرائیل و آغاز وضع کاملاً نوینی برای او. آنان در انتظار وقوع خروجی نوین از اسارت بودند، خروجی که در آن بنا بر الگوی کتاب اشعیا خدا چون پادشاه قومش نزد ایشان باز گردد و رهایی‌شان بخشیده، از طریق بیابانی بدل شده به بوستان، و با فراهم آوردن معجزه‌آسای خوراک، به صهیونی احیا و بازسازی شده هدایتشان کند. و این همه می‌بایست به‌دست نبی و خادمی مسح شده که طنین موسی و داوود هر دو از او شنیده می‌شد، اما از آن هر دو فراتر می‌رفت، (ر.ک. اشعیا ۴۲:‏۱-‏۴؛ ۶۱:‏۱-‏۴) تحقق یابد. قلب این امید، رهایی از قدرت‌های ظالم، و احیا و تبدیل شدن به قومی پارسا بود که آزادانه خدا را بپرستد و خدمت کند، و این‌گونه به نوری برای همۀ قوم‌ها مبدل گردد. ریشه‌های واژگان و گفتار عیسی دربارۀ "پادشاهی خدا"، "خبر خوش"، "صلح و سلامت" مسیحایی، و "نجات" را در چنین امیدهایی باید جستجو کرد. نمونۀ بارزی از متون اشعیا که شمار قابل توجهی از این واژگان و مفاهیم کلیدی را در خود جمع دارد اشعیا ۵۲:‏۷-‏۱۰ است:

«چه زیباست بر کوه‌ها پای‌های مبشر که سلامتی را ندا می‌کند و به خیرات بشارت می‌دهد و نجات را ندا می‌کند. و به صهیون می‌گوید که "خدای تو سلطنت می‌نماید". این آواز دیده‌بانان توست که آواز خود را بلند کرده با هم ترنم می‌نمایند، زیرا وقتی که خداوند به صهیون رجعت می‌کند ایشان به‌چشم خود خواهند دید. ای خرابه‌های اورشلیم، به آواز بلند با هم ترنم نمایید، زیرا خداوند قوم خود را تسلی داده و اورشلیم را فدیه نموده است».

در شمارۀ بعد ابعاد حضور کنونی پادشاهی خدا را در خدمت و تعالیم عیسی بررسی خواهیم کرد.