You are here

به‌یاد رالف‌ نورمن‌ شارپ

Estimate time of reading:

۴ دقیقه

(به‌قلم‌ یکی‌ از دوستدارانش‌)

کشیش‌ رالف‌ نورمن‌ شارپ‌ یکی‌ از محبوب‌ترین‌ خادمین‌ امین‌ کلیسای‌ مسیح‌ در ایران‌، ماه‌ گذشته‌ (۱۱ سپتامبر) در سن‌ ۹۹ سالگی‌ در انگلستان‌ درگذشت‌.

او که‌ به‌ سال‌ ۱۸۹۶ متولد شده‌ بود، تحصیلات‌ اولیه‌ خود را در مدرسه‌ معروف‌ وستمینستر در لندن‌ گذرانید. بعد وارد دانشگاه‌ کمبریج‌ شد و در رشته‌ علوم‌ کلاسیک‌ فارغ‌التحصیل‌ گردید. چندی‌ بعد، وارد دانشگاه‌ الهیات‌ شد و به‌ سال‌ ۱۹۲۲ به‌ درجه‌ کشیشی‌ نائل‌ آمد. ۲ سال‌ بعد توسط‌ هیئت‌ مرسلین‌ کلیسایی‌ که‌ وی‌ خود را داوطلب‌ خدمت‌ در آن‌ کرده‌ بود، به‌ ایران‌ گسیل‌ شد و بین‌ سال‌های‌ ۱۹۲۴ تا ۱۹۶۲ یعنی‌ تا سن‌ تقاعد، بی‌وقفه‌ در کلیسای‌ اسقفی‌ ایران‌ به‌ خدمت‌ خداوند و مولای‌ خود مسیح‌ مشغول‌ بود.

در اوان‌ و به‌ مدت‌ ۱۱ سال‌، در شهر یزد بسر برد. در طی‌ این‌ مدت‌، کلیسای‌ "جمیع‌ مقدسین‌" یزد را بنا نمود (این‌ ساختمان‌ بعدها در جریان‌ سیل‌ از بین‌ رفت‌). به‌ سال‌ ۱۹۳۶به‌ شیراز منتقل‌ شد و ۲۵ سال‌ مسؤولیت‌ اداره‌ کلیسا در این‌ شهر را برعهده‌ داشت‌. در طول‌ این‌ مدت‌ بنای‌ کلیسای‌ زیبای‌ شیراز (شمعون‌ غیور) را به‌ اتمام‌ رسانید. همچنین‌ در قریه‌ قلات‌ در نزدیکی‌ شیراز، کلیسای‌ کوچکی‌ بنا نمود. افزون‌ بر اینها، به‌ ساختن‌ کلیسای‌ دیگری‌ در بوشهر همت‌ گماشت‌.

آنچه‌ کشیش‌ شارپ‌ را از بسیار دیگر از همکاران‌ و همقطارانش‌ در کلیسای‌ ایران‌ متمایز می‌کند، شناخت‌، ستایش‌ و احترام‌ عمیق‌ وی‌ به‌ تاریخ‌ و هنر و فرهنگ‌ ایران‌، همچنین‌ عشق‌ و محبت‌ بی‌آلایش‌ وی‌ نسبت‌ به‌ ایرانیان‌ از هر فرقه‌ و مرام‌ و مقام‌ بود. او نه‌ تنها خود را تافته‌ای‌ جدا بافته‌ از ایرانیان‌ نمی‌دانست‌، بلکه‌ همواره‌ فروتن‌ و خادم‌ بود و همین‌ بود که‌ ایرانیان‌ او را از خود می‌دانستند.

وی‌ در عین‌ حال‌ که‌ بسیار از نکات‌ مثبت‌ تربیت‌ انگلیسی‌ را حفظ‌ کرده‌ بود، لزومی‌ به‌ داشتن‌ و نشان‌ دادن‌ "جبهه‌ای‌ همیشه‌ واحد" به‌ "نظام‌" کلیسا و جناح‌ مبشرین‌ نمی‌دید. کوشا و امین‌ بود و اگر به‌ کاری‌ اعتقاد داشت‌ و آن‌ را لازم‌ و درست‌ تشخیص‌ می‌داد، مخالفت‌های‌ دیگران‌ هرگز مانعی‌ در انجام‌ کار نمی‌شد. گویا در اوائل‌ خدمت‌ در ایران‌، بعضی‌ از همکاران‌ انگلیسی‌اش‌ در کلیسا، ناخشنودی‌ خود را از کارهای‌ کشیش‌ شارپ‌ که‌ با نظر آنها در امور کلیسایی‌ مغایرت‌ داشته‌، اینگونه‌ ابراز کرده‌ بودند که‌ "ایشان‌ بسیار جوان‌ هستند." آقای‌ شارپ‌ طعنه‌ آنها را در این‌ جمله‌ خلاصه‌ می‌کند که‌ "البته‌ این‌ عیبی‌ است‌ که‌ به‌ مرور زمان‌ رفع‌ خواهد شد!"

بنای‌ سنتی‌ ساختمان‌ کلیساهای‌ یزد، شیراز، قلات‌ و غیره‌، تزئین‌ و ساختن‌ درها، پنجره‌های‌ رنگی‌ و مشبک‌، نیمکت‌ها و دیگر وسایل‌ داخلی‌ بنا به‌ سبک‌ و سیاق هنر ایران‌، استفاده‌ از کاشی‌کاری‌های‌ سنت‌، شعر و خط‌ خوش‌ بر در و دیوار کلیساها، همگی‌ به‌ طرح‌ و نظر، کوشش‌ و پشتکار کشیش‌ شارپ‌ انجام‌ شد. او در واقع‌ به‌ مسیحیان‌ ایرانی‌ نشان‌ داد که‌ می‌توان‌ ایرانی‌ بود و ایرانی‌ ماند و پیرو مسیح‌ شد، که‌ این‌ دو نه‌ تنها مغایرتی‌ با هم‌ ندارند، بلکه‌ کامل‌ کننده‌ هستند. این‌ خصوصیت‌ والای‌ کشیش‌ شارپ‌ بود که‌ باعث‌ شد همه‌ گاه‌ با اعمال‌ و کردار و رفتار و سلوکش‌ در همه‌ زمینه‌ها تعلیم‌ دهد و راهنما باشد و محبت‌ مسیح‌ را آشکار سازد. او به‌ فراست‌ دریافته‌ بود که‌ "صد گفته‌ چون‌ نیم‌کردار نیست‌." و از همین‌ رو بود که‌ در سرمای‌ زمستان‌ در زیر بارش‌ شدید برف‌، بیراهه‌ بیابان‌ و ۳۶ کیلومتر مسافت‌ را با قاطر طی‌ می‌کرد تا مصاحبتی‌ چندساعته‌ و نمازی‌ کوتاه‌ با تعداد انگشت‌شمار مسیحیان‌ دهستان‌ قلات‌ داشته‌ باشد، چرا که‌ به‌ آنها قول‌ داده‌ بود. سختی‌ کار مانع‌ انجام‌ قول‌ نمی‌توانست‌ باشد.

او شبانی‌ بود که‌ نه‌ تنها به‌ پاسداری‌ و نگهبانی‌ و راهنمایی‌ می‌پرداخت‌، بلکه‌ به‌ حرف‌ و سخن‌ آنان‌ که‌ شبانی‌شان‌ را برعهده‌ گرفته‌ بود، گوش‌ می‌داد و از همه‌ مهم‌تر "می‌شنید" و ترتیب‌ اثر می‌داد. در جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، جوانان‌ کلیسا را اعتراض‌ بر این‌ بود که‌ قنسولخانه‌ قدرتمند انگلیس‌ در شیراز چرا باید فیلم‌ تبلیغاتی‌ جنگ‌ را در بیمارستان‌ مسیحی‌ برای‌ ایرانیان‌ به‌ نمایش‌ بگذارد. کشیش‌ شارپ‌ اعتراض‌ آنها را وارد دید و مانع‌ از نمایش‌ فیلم‌ها در بیمارستان‌ شد.

افزون‌ بر اینها، جدایی‌ و دوری‌ همسر و فرزندان‌ در اکثر سال‌های‌ خدمت‌ در ایران‌، فداکاری‌ و تحملی‌ مافوق تصور می‌خواست‌ که‌ هم‌ او هم‌ همسرش‌ خانم‌ دکتر شارپ، بی‌هیچگونه‌ منت‌ و شکایت‌ به‌جان‌ خریدند. کشیش‌ شارپ‌ به‌ سال‌ ۱۹۶۲ از کلیسا بازنشسته‌ شد ولی‌ به‌ دعوت‌ دانشگاه‌ پهلوی‌ شیراز تا ۵سال‌ بعد در ایران‌ ماند و در سمت‌ استادی‌ دانشگاه‌، به‌ تدریس‌ زبان‌ و خط‌ پهلوی‌ و میخی‌ پرداخت‌. از کارهای‌ بسیار وی‌، یکی‌ ترجمه‌ تمامی‌ لوحه‌های‌ میخی‌ تخت‌جمشید به‌ سه‌ زبان‌ فارسی‌، انگلیسی‌ و فرانسه‌ است‌ که‌ همراه‌ با دستور زبان‌ پهلوی‌ در کتابی‌ چاپ‌ کرد.

او علاوه‌ بر معماری‌، طراحی‌، زیباشناسی‌ و زبان‌شناسی‌، در موسیقی‌ هم‌ دست‌ داشت‌. در مراسم‌ کلیسایی‌ نه‌ تنها اداره‌ نماز بلکه‌ نواختن‌ ارگ‌ را هم‌ برعهده‌ می‌گرفت‌. آهنگ‌ بسیاری‌ از سرودهای‌ "سرودنامه‌ کلیسای‌ ایران‌" از جمله‌ سرودهای‌ زیبای‌ سرچشمه‌ محبت‌، مرا این‌ دست‌ کز خوان‌ تو برده‌ است‌، مسیح‌ حیات‌ و مسیح‌ است‌ نورم‌، دارم‌ من‌ عجب‌ منجی‌ و غیره‌، از ساخته‌های‌ اوست‌.

آنچه‌ گذشت‌، چکیده‌ای‌ از زندگی‌ و خدمات‌ انسانی‌ وارسته‌، پاک‌ و فروتن‌، کوشا، توانا و اندیشمند و ایران‌‌دوست‌ شمرده‌ می‌شود. یاد و خاطره‌ او در ضمیر آنان‌ که‌ او را می‌شناختند، ماندنی‌ خواهد بود. و این‌ تعجبی‌ را برنمی‌انگیزد. اما آنچه‌ او را از بسیاری‌ دیگران‌ متمایز می‌نماید، احترام‌ و محبت‌ عمیق‌ آنانی‌ است‌ ک‌ هرچند شناختی‌ مستقیم‌ از وی‌ نداشته‌اند، جلال‌ خداوند را در قالب‌ کارهای‌ هنری‌ او در همه‌ زمینه‌ها و در تأثیر کردار و سلوکش‌ در زندگی‌ دوستان‌ و آشنایانش‌ دیده‌ و خواهند دید.