Displaying 151 - 160 of 167 results
-
تأملاتِ روحانی/۲۱
زندگی روحانی عطیه روحالقدس است؛ اما این به آن معنی نیست که ما باید منفعل منتظر بمانیم تا این عطیه به ما داده شود. عیسی فرمود که ملکوت خدا را بطلبیم. طلبیدن نه فقط مستلزم اشتیاقی جدی است، بلکه تصمیمی راسخ را نیز ایجاب میکند. زندگی روحانی بدون انضباط غیرممکن است.
-
کوتاه و خواندنی ۳
امروزه بسیاری از اشخاص بارهایی دارند که بر دوش آنها سنگینی میکند. بارهای اخلاقی، شخصیتی، روحی و روانی، خاطرات دردناک گذشته...
-
مسیحیت و نوروز باستان
یادم میآید بچه که بودم، هر بار که در آغاز سال تحصیلی جدید فهرست اسامی شاگردان کلاس برای اولین بار خوانده میشد، نوبت اسم من که میرسید اکثر شاگردان برمیگشتند و با تعجب نگاهم میکردند...
-
تاریخ مسیحیت در ایران/۲
در شمارۀ قبل بهشرح شروع مسیحیت در ایران پرداختیم و و در این قسمت دورۀ ساسانیان را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم...
-
پیروزی بر نیروهای تاریکی/۲
در شمارۀ پیش دیدیم که کلام خدا بهطور کلی برای مصائب و شرارتهای جهان ما قائل به سه علت عمده است: نفس، دنیا و شیطان. نیز اشاره کردیم که متأسفانه بسیاری از مسیحیان در تحلیل خود از مشکل شرارت به این هر سه علت توجه ...
-
بشارت یا فشارت/بخش اول
کسانی که به عیسی مسیح ایمان میآورند میدانند که باید مژده انجیل، یعنی خبر خوش نجات رایگان در مسیح را به همگان اعلام نمایند. ولی چقدر مهم است که نحوۀ اعلام این پیام به دیگران، درست، صحیح و مطابق با کلام خدا باشد
-
استر: شخص درست، درجای درست، ودر زمان درست
کتاب استر روایت حفاظت خدا از قوم اسرائیل در امپراطوری پارس است. این کتاب به یهودیانی میپردازد که در تبعید زندگی میکردند و به اورشلیم و سرزمین اجدادی خود بازنگشتند. غالب داستان این کتاب در ظرف یک سال از پادشاهی خشایارشاه رخ میدهد. در این کتاب با چهار شخصیت اصلی روبرو میشویم.
-
تشریح مثلهای عیسی / دو بدهکار
در لوقا ۷:۳۶-۵۰، میخوانیم که یک فریسی متشخص بهنام شمعون، عیسی را برای صرف غذا دعوت میکند. بر سر سفره، زنی بدکار پشت سر عیسی مینشیند و...
-
تشریح مثلهای عیسی / زکی
داستان زکی، یک مثل نیست بلکه واقعهای است که در زندگی عیسی اتفاق افتاد. داستان زکی گزارشی است از یک زندگی واقعی و نمونهای از مثل گوسفند گمشده...
-
واچمن نی
تقریباً ۳۵ سال پیش، روز اول ژوئنِ سال ۱۹۷۲، یک پیرمرد مسیحیِ ۶۹ ساله در سلولِ زندانی انفرادی در چین در تنهایی مرد. او بیست سال کُنجِ آن زندان بسر برده بود و از آنجا که قوم و خویشی نداشت، مسئولین زندان بیدرنگ جسدش را سوزاندند ...