Displaying 91 - 100 of 215 results

  • پیروزی بر نیروهای تاریکی

    در شمارۀ پیش دیدیم که آزادی از حاکمیت، تأثیر و آزار ارواح شریر، بخشی مهم از نجات مسیح را تشکیل می‌دهد. عیسی نه تنها خودش مردم را از قدرت شیطان و ارواح شریر آزاد می‌کرد بلکه به پیروان خود نیز این مأموریت را سپرد

  • هویت حقیقی در مسیح

    من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و سال‌های کودکی‌ام به خوبی گذشت. اما وقتی به نوجوانی رسیدم حسی از یافتن حقیقت در من شروع به رشد کرد. در همان زمان‌ها علاقه زیادی به ورزش‌های فلسفی پیدا کردم که کونگ فو یکی از آنها بود. با فلسفه بودایی نیز آشنا شدم و به تزکیه نفس، ریاضت و تمرین ذن

  • گفتگویی در مورد بحران‌های طلاق و وابستگی

    طلاق به هر دلیل پیامدهایی دارد هم برای زن و شوهر و هم فرزندان بخصوص اگر فرزندان در سنین پائین باشند. فرزند تک والد، ناخواسته درگیر تضادهایی می‌شود که نه توان درک آن‌ را دارد و نه تاب کنار آمدن با آن را. این جدایی در اغلب موارد اثرات روحی درازمدتی بر فرزندان می‌گذارد

  • مصاحبه با کشیش داوود توماس

    من در سال ۱۹۳۵ در یک خانوادۀ آشوری مسیحی در یکی از دهات ارومیه به‌دنیا آمدم. مادرم زن بسیار باایمان و خداترسی بود و از همان دوران کودکی ترس خدا را به من آموخت.

  • پیروزی بر نیروهای تاریکی/قسمت اول

    جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، محل وقوع مصائب و شرارت‌های بسیار است. کافی است روزنامه‌ای را ورق بزنیم یا اخبار تلویزیون را تماشا کنیم تا این حقیقت تلخ، بار دیگر به ما خاطر‌نشان گردد. بیشتر اخبار دربارۀ مصائب و شرارت‌هایی است که هر روزه در ...

  • دانستم که گناه‌کارم برگرفته از داستان زندگی صادق

    در یکی از شهرهای ایران در خانواده‌ای پر جمعیت، متعصب و مذهبی به دنیا آمدم. خاطرات کودکی من به چند کلمه خلاصه می‌شود، فقر، نا‌امنی، کتک.در محله‌ای عاری از فرهنگ و سرشار از شرارت بزرگ شدم. در مدرسه‌ای درس خواندم که جز فریب چیزی نیا‌موختم.

  • آرامش حقیقی در مسیح

    پدرم بیشتر وقت‌اش را با دوستانش سپری می‌کرد و برای ما خیلی کم وقت می‌گذاشت شاید بهتر باشد بگویم اصلاً وقت نمی‌گذاشت. حتی گاهی اوقات پدرم کاملاً فراموش می‌کرد که ما به کدام مدرسه می‌رویم و در چه مقطعی درس می‌خوانیم.

  • احساسات در الهیات مسیحی

    در نوجوانی به مسیح ایمان آوردم. خانواده‏ای که در آن زاده و بزرگ شده بودم، به‌لحاظ روحی و عاطفی تعریف چندانی نداشت. مادرم به مرض روحی دچار بود و سالی چند بار او را به هزار دردسر، راهی بیمارستان می‏کردیم ...

Pages