You are here

کوزه‌ایی از دل خاک

Estimate time of reading:

۱ دقیقه

 

می‌خواهم فریاد بزنم

کودکی‌ام را، که با بازی قتل در زمین خشم و خون آغاز شد

می‌خواهم چشم خویش را ببندم به‌روی جنگ و قهر و ترور

می‌خواهم آرزوهایم را جایی فریاد بزنم

و در به روی خفقان مرگ و صداهای در گلو مرده، ببندم

اما بالیدن‌ام در پایانی فجیع مغلوب نشد

و من بیگانه‌ترین آوارۀ خیابان‌های شب و سکوت و غربت نبودم

زیرا یاوری هست برای افتادگان، مسیحی که ضربان زندگی را در سرزمین محبت

به نام من و تو می‌خواند

مسیحی که امنیت و رهایی را در ایمان هدیه می‌دهد

 

رویا نوروزی: برگرفته از داستان زندگی جاوید( کوزه‌ای از دل خاک)