You are here

بحثی پیرامون ازدواج‌

Estimate time of reading:

۱۱ دقیقه

 

 

در این شماره و شماره آینده بحثی را در مورد ازدواج دنبال خواهیم نمود. این موضوع همیشه بحث و تبادل‌نظرهای زیادی را به دنبال داشته است‌. اما همیشه کلام خدا و همینطور تجارب افراد روحانی توانسته است مشکلات زیادی را از پیش پای خانواده‌ها بردارد و آنان را بسوی صلح و سلامتی رهنمون سازد. یکی از این خادمین در این قسمت تجربیات خود را با ما در میان می‌گذارد.

بعنوان خادم کوچک در خداوند ما عیسی‌مسیح‌، با خانواده‌های متعددی که دارای مشکلات بودند در ارتباط هستم و بارها برای حل مشکلات به کمک سرورم عیسی‌مسیح قدم برداشتم و در این گذر هم موفق بودم و هم ناموفق‌. زمانی موفق بودم که به یاری خداوند طرفین درک کردند به که ایمان آورده‌اند و کلام خداوند چه می‌گوید و از آنها چه انتظاری دارد. در این مدت تجربیات زیادی در این زمینه پیدا کرده‌ام که می‌خواستم این را با برادران و خواهران در میان بگذارم‌. آرزوی من این است که این مقاله مثمرثمر واقع شود، بخصوص برای عزیزانی که قصد تشکیل زندگی مشترک را دارند و می‌خواهند باعث جلال و افتخار خداوندمان عیسی‌مسیح شوند.

آیا شنا کردن می‌دانی‌؟ و آیا با فن رانندگی آشنا هستی‌؟

این اولین سؤال من از عزیزانی است که قصد ازدواج دارند. اگر کسی شنا نمی‌داند آیا حاضر است که در دریای عمیق شنا کند؟ یا اگر کسی فن رانندگی را نمی‌داند آیا حاضر است در خیابانهای پر از ترافیک و یا اتوبان رانندگی کند؟

عیسی‌مسیح فرمود: «زیرا کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و اول ننشیند تا برآورد خرج آن را بکند که آیا قوت تمام کردن آن دارد یا نه‌؟ که مبادا چون بنیادش نهاد و قادر بر تمام کردنش نشد، هر که بیند تمسخرکنان گوید، این شخص عمارتی شروع کرده نتوانست به انجامش رساند» (انجیل لوقا۱۴:‏۲۸-۳۰).

این سخن عیسی مسیح است که در هر کلمه آن معنی عمیقی نهفته است‌. آیا کسی هست که بخواهد بدون فکر، بدون تأمل‌، بدون دعا و برنامه‌ریزی دست به عملی بزند؟
متأسفانه در جوامع امروزی اکثر کسانیکه می‌خواهند ازدواج کنند آن دانایان نیستند که عیسی‌مسیح فرمود خانه خود را بر روی صخره بنا می‌کنند، بلکه ازدواج آنان یا از روی هوا و هوس است و یا حسابگری‌. بنابراین پس از چند سال متوجه می‌شوند مناسب یکدیگر نیستند و مشکلات قدعلم می‌کنند و آنجاست که اگر خانه بنیادش محکم نباشد فرو می‌ریزد. اما اگر پایه آن محکم باشد امواج سهمگین مشکلات می‌آید، ولی شالوده پابرجا می‌ماند.

در صورت اول یعنی سست بودن پایه‌ها، همه چیز فرو می‌ریزد و تخریب یک‌جانبه نیست بلکه چندجانبه است و بالاترین تخریب فرزندان هستند که قربانی این ازدواج ناموفق می‌شوند. ازدواج ممکن است بعضی از مشکلات را حل کند اما مشکلات دیگری ظاهر می‌گردند، چون معنی ازدواج یعنی ادغام و در این ادغام مشکلات بوجود می‌آید. دو شخصیت کاملاً متفاوت اگر حتی هماهنگی با هم داشته باشند هرگز کاملاً شبیه هم نیستند.

 
 
 

اما در ازدواج ما مسیحیان یک الگو حاکم است و آن عیسی‌مسیح است‌. میان یک زن و مرد باید علاوه بر تأهل‌، تعهد نیز حاکم باشد. اما متأسفانه عده‌ای تأهل اختیار می‌کنند ولی حاضر نیستند تعهد بپذیرند و به محض اینکه زندگی با الگوها و ایده‌آل‌های آنها جور نباشد همه چیز را رها کرده و به چند جمله اکتفا می‌کنند از قبیل‌: تو مرا درک نمی‌کنی و یا ما برای هم ساخته نشده‌ایم و یا ازدواج ما از ابتدا اشتباه بود و ... با گفتن اینها از میدان فرار می‌کنند. اینجاست که باید پرسید چرا از ابتدا حساب نکردی که قوت تمام کردن آن را داری‌؟ چرا برآورد نکردی‌؟ چرا خودخواهی‌های خود را ارزیابی نکردی‌؟ چرا درک مسئولیت نکردی‌؟

حال ببینیم مشکلات چیست‌؟ می‌خواهم در این قسمت به مشکلات نگاهی بیفکنیم و آنها را با کلام خدا مقایسه نموده و همچنین ببینیم که چرا باید ازدواج کرد؟ فاکتورهای ما برای ازدواج کدام است‌؟

اول از خود سؤال کنیم چرا می‌خواهیم ازدواج کنیم‌؟ چون اگر ما مقصود خود را از ازدواج ندانیم بسیار عبث است اگر ازدواج کنیم‌.

۱- آیا به سن رشد در ازدواج رسیده‌ام‌؟

۲- ازدواج می‌کنم چون راحت‌تر زندگی کنم و خوشبخت شوم‌؟

۳- ازدواج می‌کنم چون می‌خواهم تشکیل خانواده دهم و تنها نباشم‌؟

۴- ازدواج می‌کنم چون امر خداست و مقدس است‌؟

اول ببینیم سن رشد در ازدواج یعنی چه‌؟ ما می‌دانیم دوران بلوغ دوران احساسات است که در این دوران احساسات جنسی قوی می‌باشد و احتمال زیاد دارد که بر قضاوت شما تأثیر بگذارد. سن رشد در ازدواج در انسانها متفاوت است و ما می‌دانیم ازدواج در زمانی که کسی به بلوغ فکری نرسیده‌، اشتباه است‌، چون برای ازدواج طرفین باید به بلوغ فکری برسند و این بلوغ فکری تابع سن و سال نیست بلکه درک و پذیرفتن مسئولیت است‌. همچنین طبیعت زن و مرد متفاوت است و  خواسته‌های آنها و دید و نگرش‌شان به دنیا و مسائل متفاوت می‌باشد.

پس اگر ازدواج در مرحله بلوغ فکری نباشد در آینده مشکل بوجود می‌آید. اما اگر از این مرحله عبور کرده‌اید و دیگر این احساسات بر شما اثر نمی‌گذارد و ازدواج شما از روی هوی و هوس و امیال نیست و می‌خواهید ازدواج کنید از خود سؤال کنید چرا؟ حال اگر جواب شما شماره ۲ است، یعنی ازدواج می‌کنم برای اینکه راحت و خوشبخت شوم وضعیت چگونه است‌؟

شنیدم که کشیشی می‌خواست زوجی را عقد کند. کشیش از مرد سؤال کرد که چرا می‌خواهی با این خانم ازدواج کنی‌؟ مرد پس از برشمردن یک سری محاسن خانم ادامه داد که ایشان همسر مناسبی برای من است همدیگر را دوست داریم و می‌دانم که او می‌تواند مرا خوشبخت کند. از خانم سؤال شد ایشان هم تقریباً همین پاسخ را داد و گفت می‌دانم که ایشان مرد بسیار خوبی هستند و می‌توانند مرا خوشبخت کنند. آقای کشیش جواب داد با عرض معذرت من نمی‌توانم شما را عقد کنم چون هر یک از شما به خوشبختی خود فکر می‌کنید نه خوشبختی طرف مقابل‌. حال اگر هدف شما این است که خوشبخت شوید لطفاً دست نگه دارید. پولس رسول به کلیسای فیلیپی می‌نویسد:

«با هم یک فکر کنید و همان محبت نموده یک دل بشوید و یک فکر داشته باشید و با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید و هر یک از شما ملاحظه کارهای خود را نکند بلکه هر کدام کارهای دیگران را نیز» (فیلیپیان ۲:‏۲-۴).

پس خوش بحال شما اگر می‌توانید همسرتان را بهتر از خودتان بدانید و برای خوشبختی او تلاش می‌کنید و هدف شما این است که یک نفر را خوشبخت کنید. خداوند نیز خود شما را در این امر مهم برکت خواهد داد. ولی اگر می‌خواهید خوشبخت شوید و مرتب چشم دوخته‌اید که طرف مقابل شما را مرتب محبت نماید، لطفاً دست نگه دارید و خودتان را تفتیش کنید و دعا کنید که خداوند شما را از خودخواهیها آزاد کند تا با آمادگی بیشتر برای ازدواج تصمیم بگیرید.

سومین هدف از تشکیل خانواده پرکردن تنهایی است‌. می‌دانیم که خانواده اولین نهادی است که خدا در باغ عدن بنیاد نهاد. پس خانواده از احترام اجتماعی خاصی برخوردار است‌. از طریق خانواده است که نهادهای دیگر در یک اجتماع تأسیس می‌شود و این خانواده است که یک اجتماع و یک دولت و یک ملت و یک کشور را تشکیل می‌دهد. خانواده‌های خوب می‌توانند جوامع خوبی را بوجود آورند و بر عکس می‌توانند باعث خرابی و ویرانی اجتماع باشند. پس خانواده مقدس است و باید در چارچوب سالم آن را حفظ کرد و برای آن ارزش و احترام قائل شد.

ممکن است شخصی ازدواج کند با این هدف که خانواده تشکیل دهد که به دیگران بگوید که خانواده دارد و در زیر پوشش آن به کارهای خلاف بپردازد. ممکن است اینکار در کوتاه‌مدت عملی باشد اما در دراز مدت برملا خواهد گردید. چند سال پیش با خانواده‌ای مواجه شدم که مشکل داشتند و می‌خواستند از هم جدا شوند. البته مرد حاضر نبود ولی همسرش با گریه و زاری می‌خواست که به ایران برگردد. وقتی که یک بعدازظهر تمام به صحبت با آنان صرف شد معلوم شد که مرد مدت زیادی است که با یک خانم اروپایی دوست شده و چون همسر آن خانم یکسال پیش فوت کرده‌، مرد بیشتر مواقع در منزل زن بسر می‌برد.

چون این آقا بقول خودش مسیحی شده بود می‌خواست که با این خانم مسیحی زندگی کند و هم اینکه می‌خواست همسر قدیمی و فرزندان خود را نیز داشته باشد. زیرا که آنان برای پنهان نمودن گناه او پوششی بودند. حالا همسر قدیمی با گریه و زاری می‌خواست که به ایران برگردد. وقتی که با مرد صحبت شد حاضر نبود که دست از خانم اروپایی بردارد و حاضر نبود که خانواده را نیز رها کند و در صدد این بود که همسرش را وادار کند که با اقامت چند روز در هفته در منزل آن زن موافقت کند.

متأسفانه تعداد این اشخاص کم نیستند که درک درستی از مسیحی شدن ندارند و متوجه این کلام خداوند نشده‌اند که فرمود: «شنیده‌اید که به اولین گفته شده است زنا مکن‌، لیکن من به شما می‌گویم هر کس به زنی نظر شهوت اندازد همان‌دم در دل خود با او زنا کرده است‌» (متی ۵:‏۲۸). در موارد دیگری زن همین رفتار را با همسرش کرده و مرد را رها کرده و به دنبال هوی و هوس رفته و می‌بینیم اینها می‌توانند نمونه کسانی باشند که به بلوغ فکری نرسیده‌اند، زیرا متوجه نیستند که متعهد هستند و متأهل‌.

کلام خداوند می‌فرماید: «جسم برای زنا نیست‌، بلکه برای خداوند است و خداوند برای جسم‌» (اول قرن ۶:‏۱۴). پس نمی‌توان که اسماً مسیحی شد و عملاً با گناه زندگی کرد. پس اگر هدف ازدواج ناپاک و نادرست باشد و از کانون خانواده سوءاستفاده شود منجر به بروز فاجعه‌ای خواهد شد که نه تنها شکست را به دنبال خواهد داشت بلکه باعث خرابی و ویرانی جامعه و نابودی فرزندان می‌گردد.

نکته ۴ ازدواج می‌کنید زیرا معتقد هستید که امر خداست و مقدس است‌. پس امیدوار باشید که خداوند شما را در انتخاب همسر مناسب یاری کند و ترس خداوند با شما خواهد بود. اما در اینجا نکاتی هست که باید متذکر شوم‌:

۱- نظرتان راجع به خود و همسر آینده‌تان چیست‌؟

کلام خداوند می‌فرماید: «مرد جاهل هر سخن را باور می‌کند اما مرد زیرک در رفتار خود تأمل می‌نماید» (امثال ۱۴:‏۱۵).

آیا در رفتار و خصوصیات خود نظری می‌افکنید و یا اصولاً خود را می‌شناسید چه کسی هستید و چه سلیقه‌ای دارید؟ نقاط ضعف شما چیست‌؟ دارای چه نقاط قوتی هستید؟ اگر از هر شخصی سؤال کنید که می‌خواهی همسرت چه خصوصیاتی داشته باشد بلافاصله بهترین‌ها را می‌شمارد. مرد می‌گوید: تحصیلکرده‌، زیبا، باوقار، مطیع‌، البته اگر ثروتمند باشد چه بهتر و ... خانم‌ها می‌گویند: جذاب‌، پولدار، خوش‌لباس‌، وفادار و ...

ممکن است اینها تمام امتیاز باشد ولی کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که آینه در دست داشته باشد و خصوصیات خود را جستجو کند و به‌قول کلام خدا در رفتار خود تأمل کند و از خود سؤال نماید کدامیک از خصوصیات من به خوشبختی همسر آینده من کمک می‌کند و کدامیک ویران‌کننده است‌. تا زمانیکه آینه حقیقت در دست نداریم و بهترین‌ها را در خود می‌بینیم مسلماً در آینده هم نخواهیم توانست ازدواج موفقی داشته باشیم‌. کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که در رفتار خود تأمل کند.

معمولاً همه دیگری را زیر سنجش و مقایسه می‌برند. اما اگر می‌خواهید ازدواج شما با شکست مواجه نشود از پیش جلوی خرابی را بگیرید. قبل از هر چیز خود را بشناسید، سپس سعی کنید همسر آینده‌تان را بشناسید. خواست شما مهم است‌. چه می‌خواهید و چه انتظاری دارید؟ آیا آنچه معیار شماست درست است و همیشه در هر مورد حق با شماست یا می‌توانید حق را بطرف مقابل هم بدهید؟ آیا نصیحت‌پذیر هستید؟ آیا از خرده‌گیری دیگران عصبانی و رنجیده می‌شوید؟ آیا زود بخشم می‌آیید؟ آیا زودرنج‌، نکته‌بین‌، یک‌دنده‌، متعصب و بی‌منطق هستید؟ اگر شما به خصوصیات باطنی و ظاهری خود بنگرید و سعی در رفع معایب خود ننمایید و مرتباً خود را با الگوی کامل یعنی عیسی‌مسیح نسنجید، در مسأله ازدواج با مشکلات مواجه خواهید گشت‌.

کلام خدا برای تمامی این خصوصیات راه‌حل دارد و بهمین دلیل اگر همیشه همه ما معیارمان کلام خدا و الگویمان عیسی‌مسیح باشد در خصوصیات خوبمان هم با فروتنی به زندگی ادامه خواهیم داد. اما اگر خود را با دیگران مقایسه کنیم و الگوی ما دنیا و دیگران باشد جای فخر بسیار است و غرور و سقوط در کمین‌.

پس بیایید قبل از هر چیز دعا کنید و اراده نیکوی او را طالب باشید و سپس خود را بر طبق کلام برآورد کنید که آیا می‌توانید این عمارت را به پایان برسانید.

در خاتمه این بخش یادآور می‌شوم که عیسی‌مسیح به فریسیان فرمود: «از این جهت مرد پدر و مادر خود را رها کرده و به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد. بنا براین بعد از آن دو نیستند بلکه یک تن هستند پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد» (متی ۱۹:‏۵-۶).

پس بیایید آن فریسیان نباشید بلکه فرزندان خلف عیسی‌مسیح باشید که امر ازدواج را طبق کتاب پیدایش امری مقدس می‌دانند. پس بعد از ازدواج یک تن هستند و آیاکسی حاضر است به بدن خود آسیب برساند و اگر معنی یک‌تن بودن را درک کنید، آنوقت بسیاری از مسائل و مشکلات بوجود نخواهد آمد و تمامی اختلاف سلیقه‌ها بی‌رنگ می‌شوند و بجای آنها، عشق و محبت عیسی‌مسیح کانون خانواده را تشکیل می‌دهد. همچنین بقیه خانواده نیز به گرد این کانون جمع می‌شوند و سعی می‌کنند به یاری سرور سلامتی همه چیز با آرامش جلو برود و این تن همیشه برای جلال خداود عیسی سالم بماند. آنجاست که هرگز هیچ مشکل و هیچ قدرتی نخواهد توانست به این بدن لطمه بزند.

ادامه دارد...

                                                               ش‌.م‌.