You are here

تأملاتِ روحانی/۲۵

Estimate time of reading:

۵ دقیقه

فیض یا محاسبه‌ای ناعادلانه

ما در جامعه‌ای بسر می‌بریم که سعی دارد قرارداد و قانون را در همه عرصه‌های خویش جای دهد تا به نظامی دست یابد که در آن هر شخص مطابق با توانایی و لیاقت خود پاداش گیرد. در واقع از همان اوان کودکی آموخته‌ایم که توان و شایستگی ما، دستاوردهایمان را رقم خواهد زد. آری ما معادله‌ای را باور داریم که ریشه در تاریخ دارد. آنچه داری‌، برابرست با آنچه هستی و انجام داده‌ای‌. محاسبۀ ما بیانگر ریاضیاتی عادلانه است‌، ریاضیاتی که با آن تفکر خود را شکل داده‌ایم‌، ارزشها را تعیین کرده‌ایم و با آن به تبیین و تفسیر جهان پیرامون خود می‌پردازیم و ما تنها این نوع محاسبه را باور داریم‌.

اما انجیل به ما سیستم محاسبه‌ای از نوع دیگر را معرفی میکند، ریاضیاتی که بنظر ما کاملاً ناعادلانه است‌. ریاضیاتی که قراردادها را درهم‌می‌نوردد، زیرا که باور دارد انسان‌ها از قوانین مهمترند. بلی خداوند فیاض باور دارد که اگر عدالت و شایستگی اساس پذیرش انسان‌ها بود، همۀ ما در این نوع ریاضیات مردود می‌بودیم‌، ولی برای او شخص امتحان‌دهنده از خود امتحان مهمتر است‌. او با مخلوقی بسیار فراتر از حد تصورمان با ما عمل می‌کند و از تمامی معیارهای پاداش‌گذاریهایمان عبور می‌کند تا بهت‌زده دریابیم که اساس هویت و هستی‌مان همان فیض خداست‌.

باشد که این ریاضیات ناعادلانه را که در آن خدا با محبتش ما را می‌پذیرد باور و تجربه کنیم و بکوشیم تا در دیدگاه و عملکردمان برای این نوع محاسبۀ ناعادلانه شیرین‌، مکانی هر چند کوچک بیابیم‌.

آرش

 
 

پیرامون خدا را غم و تراژدی فراگرفته است‌، ولی اعماق وجود خدا را شادی‌، زیبایی‌، قیام و حیات تشکیل می‌دهند. قیام به صلیب پاسخ می‌دهد، زندگی پاسخگوی مرگ است‌.

هویت شوکل‌

 
 

همه چیز برای او که ایمان دارد ممکن است‌، چقدر بیشتر این امکان برای او که امید دارد وجود دارد و هنوز چقدر بیشتر برای او که محبت می‌کند. برای او که مطابق امید، ایمان و محبت عمل می‌کند، گویی همه چیز تحقق یافته است‌.

برادرلارنس‌

 

فرصت شکفتن

در حضور حیرت‌زده ماه‌

با دلم به گفتگو می‌نشینم‌.

از خاطرات دور و نزدیک می‌گویم‌

از شبهایی که بیداری ستارگان‌

و زیبایی ماه را نادیده گرفتم‌.

از شبهایی که اسیر پنجه‌های خواب بودم‌

و از دیدن مهتاب محروم ماندم‌

من عبور معطر نسیم را ندیدم‌

من سرود باران را که بر خواب گیاهان و درختان بارید نشنیدم‌

من ماندم و نسیم گذشت‌...من ماندم‌

من خاموش ماندم و دریا خروشید

من پژمردم و گل شکفت‌

و دل با من سخنی نگفت‌

من با دل آشنا نبودم‌

حال در خلوت خویش با دل سخنی می‌گویم‌

و روزهای از دست رفته را می‌جویم‌

خوب می‌دانم که هنوز

?فرصت شکفتن‌? هست‌

و باران دوباره خواهد بارید

و زمین با نام ?عیسی‌? سبز خواهد شد

اگر دل دست مرا بگیرد

من نیز خواهم شکفت

و از بند ظلمت رها خواهم شد

چنان ستاره‌ای که در خاموش‌ترین شب‌ها

سرود سپید صبح را خواند

و شعر روشن فردا را

بر لوح آسمان نوشت‌

از: امیر عباس ـ خ‌

 

کبوتر سپید

چرا نمی‌بینی‌؟

چرا روشنی را نمی‌بینی‌؟

چرا نمی‌بینی نور را، عشق را؟

باز باید بخواند خروس سه بار!!!

هنگام صبح‌!

تا ببینی‌!

تا باور کنی‌!

عاشق را، عشق را، معشوق را،

ایثار را، محبت را؟!

نه‌، عزیز من‌

بنگر به قلبت‌

آنجا که محبت لانه کرده است‌.

بنگر به قلبت‌

قبل از خروس خوان‌

دقیق‌تربنگر!

تا به آشیانه باز گردد دوباره کبوتر سپید.

از: شهریار (نروژ)

 

زمیـن نیکــو

بگذار که این قانونی برای ما باشد، تا به دنبال کمال بدویم‌.هنگامی که کلمات راستی و رحمت را شنیده‌ایم بگذار ما ?زمین نیکو? برای آن باشیم و اجازه دهیم که در ما ریشه بدواند، جان ما ریشه بدواند، و جوانه بزند و میوه دهد. نگذارید زمین پر از خار باشیم که دانۀ حقیقت را در خود خفه کند، با این نتیجه که ما خودمان نیز در آن روز داوری خداوندمان‌، از زندگی خفه شویم‌.

و زمین فقیر در کنار جاده نباشیم که به کسی اجازه نمی‌دهد بذر نیکو را در آن پنهان کند، بلکه مرغان هوا بیایند و آنها را برچینند تا اینکه هرگز جوانه نزند. بنابر این ما نباید زمین سفت باشیم‌، زیرا کلمۀ حیات در ما وارد نخواهد شد و در ما ریشه نخواهد دوانید، بلکه بجای آن شریر بذر نیکو را از زمین ما خواهد قاپید. همچنین نباید ذهن ما از آگاهی به دور باشد و ما مانند زمین کم عمق باشیم که به دلیل تابش اشعه‌های خورشید بر آن‌، بذر در آن پژمرده شده و جوانه نمی‌زند.

در عوض بگذار در آماده کردن میوه مشتاق باشیم‌، مبادا وقتی که فرزندانی بوجود آیند که اراده خداوند ما را بطور کامل و قابل قبول انجام دهند، ما خودمان در واقع در زیر خورشید جدید عدالت‌، آن خورشید بخشایش آنهایی که بر بالهای آنها شفا قرار دارد (ملا ۴: 2) پژمرده شویم‌.

(نویسنده گمنام از اواخر قرن چهارم میلادی‌)

 
 

اگر رَحِم‌، نوزاد را در خود نگاه دارد و مانع از تولد وی شود، مادر و فرزند خواهند مرد. باشد که دهان من‌، خداوندا، ایمان مرا در خود نگاه ندارد، زیرا در این صورت یکی نابود می‌گردد و دیگری له می‌شود، هر دوی آنها از بین می‌روند. یکی بخاطر دیگری‌...

ماهیها در دریا هم بارور و هم زائیده می‌شوند. اگر به عمق فرو روند از دام ماهیگیران می‌گریزند. بگذار نیایش و عبادت‌، خود را در سکوتی درخشان در درون ذهن بازیابد تا به بیراهه نرود.

مار اپرم (شاعر و الهیدان سریانی قرن چهارم‌)

 
 

کسی که از روی میل و با کمال متانت و آرامش صلیب مسیح را حمل کند، خواهد دید که بار آن به دوش او حکم باری است که بال برای پرنده و بادبان جهت کشتی دارد.

ساموئل رادرفورد

 

 

حقیقت و محبت بالهایی هستند که نمی‌توانند جدا باشند. زیرا نه حقیقت می‌تواند بدون محبت پرواز کند و نه محبت می‌تواند بدون حقیقت براحتی اوج گیرد. یوغ آنها مودت آنهاست‌.

مار اپرم‌