You are here

گفتگویی در مورد افسردگی

Estimate time of reading:

۳ دقیقه

در مورد افسردگی با آقای افشین لطیف‌زاده گفتگویی داشتیم که در این قسمت از نظرتان خواهد گذشت. 

 

افسردگی چیست؟

همۀ ما انسان‌ها با یک عینک‌هایی به اطراف‌مان نگاه می‌کنیم افسردگی مرحله‌ای است که در واقع عینک‌های ما خیلی تیره است یعنی به عبارتی ما به خودمان و به محیط اطرافمان و به آینده خیلی تاریک و ناامیدانه و مأیوسانه نگاه می‌کنیم و وقتی که این نگاه خیلی نیرومند بشود ما وارد فضای افسردگی شدیم

افسردگی مانند بیماری فیزیکی توان زندگی کردن را از ما می‌گیرد و مانند ابر تاریکیست که همه جا را گرفته و کنار هم نمی‌رود.

 

چطور می‌توانیم افرادی که دچار افسردگی هستند را تشخیص بدهیم؟

بسیار مهم است که در مورد این موضوع عجله نکنیم و خیلی زود برچسب افسردگی به مردم نزنیم تشخیص افسردگی علائم خود را دارد .یکی از علائم غم پا بر‌جاست.مانند یک وزنۀ سنگینی که روی روح و روان این شخص است این باعث می‌شود که شخص دچار حس سکون شود و حرکت را از این فرد می‌گیرد و حتی در حالات فیزیکی شخص هم تأثیر می‌گذارد یا دچار پرخوری می‌شود و یا کم‌خوری.و شاید کم‌خوابی یا زیاده‌خوابی برایشان به وجود بیاید و خستگی عمومی. البته مجموعه این عوامل برای تشخیص افسردگی کمک می‌کنند. معمولاً خانم‌ها بیشتر دچار افسردگی می‌شوند چون به گفته‌ای خانم‌ها گیرنده‌های بیشتری نسبت به آقایون دارند و این باعث می‌شود که دلایل بیشتری برای افسردگی داشته باشند. البته اختلالات هورمونی هم خیلی نقش مهمی در افسردگی دارد ولی آمار نشان می‌دهد که خانم‌ها بیشتر دچار افسردگی می‌شوند.

 

ما به عنوان خانواده، دوست و یا همسر چطور می‌توانیم به این نوع افراد کمک کنیم؟

افسردگی را می‌شود به این تشبیه کرد که زمانی که دست یا پای ما می‌شکند نباید توقع داشت که خیلی زود جوش بخورد و احتیاج به زمان دارد و صبر و شکیبایی خیلی مهم است ما از نظر انسانی می‌توانیم یک دوست خوب برای آن شخص باشیم شعر معروفی می‌گوید:

اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم

که دل آزرده شوی ور نه سخن بسیار است

اگر این اشخاص افسرده متوجه شوند که افرادی که در کنارشان هستند به آن‌ها توجه می‌کنند و تحمل و مدارا می‌کنند در واقع نقش یک طبیب را برای این اشخاص دارند و این یکی از عواملی است که می‌تواند خیلی مؤثر واقع شود.

 

خداوند ما خداوند شفا دهنده است و حاضراست که ما را از بیماری‌ها و اسارت‌ها و بندهایی که تمام زندگی ما را در برگرفته آزاد کند. قدم ما برای دریافت این آزادی‌ چیست؟

من فکر می‌کنم اولین و مهم‌ترین چیز باور محبت پدر گونۀ خداست. خدا در عیسی‌مسیح پدر ما شد.

همیشه به یاد می‌آورم آن مردی که ۳۸ سال علیل در جایی منتظر ایستاده بود که اتفاقی برایش بیفتد و مسیح به سراغش رفت و حتماً آن شخص افسردۀ کامل بود ولی او را مسیح شفا داد و یا آن زن که ۱۲ سال به بیماری مبتلا بود و او هم مسیح شفا داد و باید بدانیم که خدا محبتش را از آن‌ها دریغ نکرد و از همۀ ما دریغ نمی‌کند مانند این شعر زیبا که می‌گوید:

بندۀ پیر خراباتم که لطفش دائمست

ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

این است که محبت خدا هیچ وقت نسبت به ما کم نمی‌شود مانند یک پدری که وقتی فرزندش مریض می‌شود به او بیشتر توجه می‌کند همچنین خداوند به ما توجه دارد و محبت خودش را بیشتر به ما نشان می‌دهد.