You are here

مسیحیت و صومعه‌‌ها

Estimate time of reading:

۱۱ دقیقه

 وقتی به تاریخ مسیحیت می‌‌نگریم به دورانی برخورد می‌‌کنیم که در اقشاری از مسیحیان لزوم کناره‌‌گیری از دنیا  و رفتن به خلوت و انزوا بیشتر رواج یافت تا جایی که مکان‌‌هایی به‌‌نام صومعه‌‌ و دیر برای زندگی جمعی اینگونه افراد تأسیس شد. وقتی با افراد زیادی در مورد تاریخ مسیحیت به صحبت می‌‌نشینیم با نگرش منفی آنان نسبت به صومعه‌‌ها روبرو می‌‌شویم. اغلب مسیحیان ایرانی نیز به مسیحیت صومعه‌‌ها به‌‌عنوان بخشی تاریک از تاریخ مسیحیت می‌‌نگرند که با تعالیم عیسای مسیح در تضادی بارز قرار دارد زیرا  مسیح پیروانش را به نور و نمک تشبیه نمود. نور باید در تاریکی (جهانِ بی‌‌خدا) بتابد و نمک باید در میان غذا (جامعۀ فاسد) ریخته شود و مانع خرابی آن گردد. استدلال مخالفان صومعه‌‌ها این است که فرار مسیحیان از اجتماع و تمایل به عزلت‌‌نشینی در حقیقت عملی است که در کتاب‌‌مقدس توصیه نشده و به بیانی نااطاعتی از فرمان مسیح و شکستن حکم الاهی تلقی می‌‌شود. براستی نگاه صحیح ما به مسیحیت صومعه‌‌ها باید چگونه باشد؟ آیا باید آن را حرکتی کاملاً منفی و بیهوده دانست یا اینکه می‌‌توان عوامل مثبتی را نیز در آن مشاهده کرد؟ آیا باید حرکت چنین افرادی را که از دنیا کناره می‌‌گرفتند و در تنهایی به عبادت و دعا می‌‌پرداختند به یک باره رد نمود؟ نویسندۀ این مقاله در پی آن است که عینک پیش‌‌داوریها را کنار بگذارد و از دیدگاهی بیطرفانه و به دور از داوری به این برهه از تاریخ مسیحیت بنگرد. برای رسیدن به یک ارزیابی عاری از قضاوت و داوری نیز ضروری است که ابتدا نگاهی به تاریخ صومعه‌‌ها بیندازیم و چگونگی شکل‌‌گیری و رشد آن را از زوایای متعددی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

 

تمایل به انزواطلبی قبل از شروع صومعه‌‌ها

باید دانست که صومعه‌‌ها به یکباره به عرصۀ ظهور نرسید. این پدیده تا قبل از قرن سوم میلادی ناشناخته بود. بسیاری از مسیحیان اولیه پس از توبه و تعمید همچنان دارای اموال خصوصی بودند و ازدواج به‌‌هیچوجه محکوم نبود. پولس رسول عقیدۀ شخصی خود را در مورد مجرد ماندن با کلیسای قرنتس در میان نهاده بود (اول قرنتیان ۷:‏ ۸) ولی تذکر داده بود که این فرمانی از جانب خداوند در خصوص این موضوع نیست. بیوه‌‌زنان از احترام مخصوصی برخوردار بودند ولی آنانیکه زیر ۶۰ سال بودند تمایل زیادی داشتند که دوباره ازدواج کنند و صاحب فرزند گردند.

با  این وجود در زمان رسولان تأکیداتی در مورد ریاضت، تجرد، فقر، و تعالی اخلاقی وجود داشت. روزه‌‌داری به‌‌عنوان عملی پذیرفته شده و پسندیده در کلیسای اولیه به‌‌شمار می‌‌رفت. برای بیوه‌‌های مسن‌‌تر مرسوم شده بود که همچنان مجرد باقی بمانند و خود را به کار، عبادت و دعا وقف کنند. تجرد یک خواندگی خاص و مهم تلقی می‌‌شد که نه تنها پولس رسول بلکه در کتاب "شبان هرماس" هم در مورد آن سخن گفته شده است. در سال ۳۰۵ در یک شورای کلیسایی در اسپانیا از اسقف‌‌ها خواسته شد که مجرد بمانند. از آن به بعد این به‌‌صورت سنتی در آمد که قشر روحانیون نباید ازدواج کنند و اگر بیوه هستند پس از دست‌‌گذاری اجازه دارند دوباره ازدواج کنند.

بر طبق تفسیر عده‌‌ای از مسیحیان اولیه بعضی از بخش‌‌های عهدجدید تعالیمی در مورد خودداری و پرهیز از اعمال طبیعی از قبیل غذا و ازدواج و همچنین اختصاص دادن بیشتر وقت به دعا را توصیه می‌‌کرد. همچنین تأیید برتری تجرد بر ازدواج از تفسیر این قسمت از اظهارات عیسای مسیح ریشه گرفته بود که فرمود: «زیرا بعضی خواجه‌‌اند، از آن رو که از شکم مادر چنین متولد شده‌‌اند؛ بعضی دیگر به دست مردم مقطوع‌‌النسل گشته‌‌اند؛ و برخی نیز به‌‌خاطر پادشاهی آسمان خود را مقطوع‌‌النسل می‌‌کنند» (متی ۱۹:‏۱۲). چنانکه در بالا نیز گفته شد توصیه پولس رسول به کلیسای قرنتیان در باب ۷ مبنی بر دفاعی شخصی از تجرد، به‌‌صورت حکمی واجب برای خادمان تفسیر می‌‌شد چنانکه بعضی از پدران کلیسا همچون اوریجن، سیپریان، ترتولیان و جروم تفسیر "تجرد" را تفسیر درست این بخش‌‌های عهدجدید می‌‌دانستند و به‌‌عنوان مثال یکی از پدران کلیسا به‌‌نام اوریجن خود را مقطوع‌‌النسل نمود. فروختن اموال و دارایی و دادن آنها به فقیران نیز برگرفته از صحبتی بود که عیسی با جوان ثروتمند نمود: «اگر می‌‌خواهی کامل شوی، برو آنچه داری بفروش و بهایش را به تنگدستان بده که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن» (انجیل متی ۱۹:‏۲۱).

در دوران عهدجدید افرادی به‌‌صورت انفرادی و همچنین به‌‌صورت جمعی در مناطقی از فلسطین به ریاضت و گوشه‌‌گیری زندگی را سپری می‌‌کردند. "یوسفوس" مورخ یهودی می‌‌نویسد که خودش تعالیمی را از یک تارک دنیا به نام "بانوس" دریافت کرده بود. یحیای تعمیددهنده شخصی بود که بیشتر دوران جوانی خود را در بیابانهای یهودیه گذرانده بود. یکی از نمونه‌‌های ریاضت‌‌پیشگانِ ساکن در بیابان فرقۀ "اسین‌‌ها" بودند که از درون آنها گروه قمران به نگارش طومارهای دریای مرده دست زده بودند. همچنین بعضی از افراد متعصب فرقۀ فریسیان اهل ریاضت و زندگی سخت بودند.

اما هیچیک از مسیحیان کلیسای اولیه به‌‌صورت رسمی و گروهی به بیابان‌‌نشینی و ریاضت سخت روی نیاورده بود. بعضی اشخاص به‌‌صورت انفرادی برای وقف بیشتر به خدا و داشتن خدمتی موثرتر به اعمالی دست می‌‌زدند که بیشتر بنای شخصی بود تا ریاضت. به‌‌عنوان مثال یعقوب برادر خداوند عیسی به انجام دعاها و روزه‌‌های طولانی مشهور بود و روایت است که زانوانش بر اثر دعاهای طویل همچون شتران پینه بسته بود. در دوران اولیه مسیحیت زندگی مسیحی به‌‌عنوان یک زندگی پرهیزگارانه و به دور از زرق و برق و تجملات دنیوی تعریف می‌‌شد. تا اینکه تهدید به جفاها جماعتهای مسیحی را به‌‌سویی گرایش داد که مجبور شوند به‌‌صورت گروههای کوچک در انزوا و به‌‌صورت مخفی جمع شوند. آنها استاندارد اخلاقی بالایی داشتند و شهادت به‌‌عنوان یک کار بزرگ و با ارزش در سرسپردگی و وقف به خدا ارج گذاشته می‌‌شد. کلمنت اسکندریه و اریجن دو تن از معروف‌‌ترین پدران کلیسا اساس الاهیات ریاضت را پایه‌‌گذاری نمودند.

 

دلایلی  در استقبال از مسیحیت صومعه‌‌ها

جدا از مسیحیت نیز زندگی سخت و ریاضت مشتاقان خود را داشت. از زمانهای پیشین مردان و زنان در مصر و سوریه دهکده‌‌های خود را ترک می‌‌کردند تا در تنهایی و در معرض هوای آزاد، در گرسنگی و تشنگی به دانشی عمیق‌‌تر در باره جهان و نقش انسان در آن دست پیدا کنند و در یگانگی خود با خدا و جهان به تجربیات عرفانی و رمزی برسند. فرار به بیابان نشانه‌‌ای بود برای یافتن روشنایی و به یک تارک دنیا کمک می‌‌کرد تا با آمادگی و تمرکز بیشتر در شرایط بغرنج زندگی به انتخاب‌‌های درستی دست بزند.

البته به غیر از منوّر شدن و تعمق، عوامل گوناگون دیگری نیز در پیدایی و رشد صومعه‌‌ها نقش داشت. چرا که موضوع ریاضت و دل کندن از دنیا در ادیان دیگر شرقی از جمله هندویسم و بودیسم نیز وجود داشت. در این میان باید به نقش فلسفه و مکاتب فکری قبل از میلاد مسیح نیز اشاراتی نمود. فلسفه افلاطونی که دیدگاه و نگرشی دوگانه نسبت به جهان داشت همیشه جهان روحانی را در جایگاهی والاتر از جهان مادی قرار می‌‌داد. همچنین مکاتبی مانند مکتب ناستیکی (Gnosticism) که پیروان آن خود را اهل معرفت و دانش سرّی می‌‌دانستند به این دوگانگی دامن می‌‌زدند. در دیدگاه اهل معرفت، جهان مادی ناپاک و شریر و جهان روحانی پاک و مقدس تلقی می‌‌گردید. چنین دیدگاهی باعث می‌‌شد که عزلت‌‌گزینی و ریاضت به‌‌نوعی باعث آزادی و پالایش روح و بالا بردن معرفت و شناخت درونی نسبت به خدایی ‌‌شود که خود به جهان روحانی و مقدس تعلق داشت.

به‌‌علاوه جامعه نیز خود در گریز مردم از اجتماع و ساکن شدن در بیابان مؤثر بود. باید دانست که در جهان باستان واقعیت‌‌های خشنی همچون فساد اخلاقی وجود داشت و افراد زاهد و دیندار زیادی برای اینکه از آلودگی چنین فسادی در امان بمانند ترجیح می‌‌دادند که از اجتماع بگریزند و تارک دنیا شوند.

زمانی که کنستانتین امپراطور روم مسیحی شد و مسیحیت را دین رسمی امپراطوری اعلام نمود افراد زیادی به کلیساها هجوم آوردند و دیگر جفایی هم وجود نداشت. بدون شک افرادی که به کلیساها می‌‌پیوستند از زمینه‌‌های مختلفی بودند. مخصوصاً افرادی از زمینه‌‌های بت‌‌پرستی به کلیسا می‌‌پیوستند و تأثیرات و روش‌‌های نیمه‌‌بت‌‌پرستی را با خود به کلیسا می‌‌آوردند. تعهد به زندگی سراسر وقف شده در همه ایمانداران نبود و زندگی اخلاقی بر اساس کلام خدا در بین همه اقشار مسیحی جدی گرفته نمی‌‌شد. این موضوع برای اشخاصی که سعی داشتند در تقدس و دینداری زندگی کنند باعث عذاب بود. به این خاطر صومعه‌‌ها پناهگاههای مناسبی بود برای کسانی که از این تأثیر فساد اخلاقی رنج می‌‌بردند. در حقیقت رفتن از جامعه به‌‌سوی بیابا‌‌نها انتقاد از جامعه‌‌ای بود که نسبت به اخلاقیات بی‌‌تفاوت شده بود.

باید این را نیز اضافه نمود که در نگاه مردم عادی آن مناطق، انسانهای ساکن بیابان به‌‌عنوان مردان مقدس شناخته می‌‌شدند. مردم غذا و هدایای خود را به چنین زاهدانی تقدیم می‌‌کردند و آن اشخاص نیز به آنها در مواردی که احتیاج داشتند مشورت می‌‌دادند. بعضی از این زاهدان گوشه‌‌نشین به‌‌سختی خود را مجازات می‌‌کردند تا از تمایلات دنیوی آزاد شوند و این خصیصه برای مردم آن نواحی قابل تحسین و تمجید بود و برای همین بعضی از مردم راههای دور و درازی را برای دیدار از این افراد و رساندن خوراک به آنها طی می‌‌کردند.

 

پیدایی و گسترش صومعه‌‌ها

البته باید در شکوفایی و گسترش مسیحیتِ صومعه‌‌ها مراحلی را در نظر گرفت. در مرحله اول بسیاری در داخل کلیسا زندگی زاهدانه‌‌ای را در پیش گرفتند. سپس عده‌‌ای از آنان از جامعه دوری گزیده و زندگی در انزوا را در پیش گرفتند. زندگی پاک این افراد باعث جلب دیگران می‌‌شد. آنها در غارهای اطراف شهرها ساکن می‌‌شدند و از آن افراد مقدس تقلید و تبعیت می‌‌کردند. به مرور زمان لازم می‌‌شد که صومعه‌‌ای برای اجرای آداب و رسوم دستجمعی ساخته شود. در مرحله آخر، زندگی سازمان‌‌یافتۀ گروهی در داخل دیرها و صومعه‌‌ها شکل گرفت. این فرایند در قرن چهارم در مشرق زمین آغاز گشت و از آنجا به کلیساهای غرب راه یافت.

 

مسیحیت صومعه‌‌ها در شرق

بنیانگزار مسیحیت صومعه‌‌ها را شخصی به نام "آنتونی" می‌‌دانند که ساکن اسکندریه مصر بود (۲۵۱-‏‏‏‏‏‏‏۳۵۶ میلادی). او پس از مطالعۀ گفته‌‌های عیسی به جوان ثروتمند در انجیل متی باب ۱۹ آیه ۲۱ اموال خود را فروخت و آن را به فقرا بخشید. آنتونی از سن ۲۰ سالگی به بیابانی در مصر رفت و زندگی سخت و پرمشقتی را در غاری شروع نمود که به‌‌مدت ۹۰ سال ادامه داشت. او بیشتر اوقاتِ خود را در دعا و تعمق در حضور خدا می‌‌گذرانید. با گذشت زمان آنتونی مشهور شد و نامش بر سر زبانها افتاد و جوانان بسیاری تصمیم گرفتند به بیابان بروند و به او بپیوندند و از روش زندگی او تقلید نمایند. آنتونیِ جوان هرگز پیروان خود را به‌‌صورت یک  گروه منسجم سازماندهی نکرد بلکه هر کس در غار خود به ریاضت می‌‌پرداخت. آنچه از زندگی او در دست داریم در نوشته‌‌های اسقف شهر اسکندریه به نام "آتاناسیوس" موجود است که پس از مرگ آنتونی در سال ۳۷۹ میلادی به نگارش در آمد. آنتونی همیشه روزه می‌‌گرفت و با حضور مداوم در دعا و ریاضت به تمرین انکار نفس می‌‌پرداخت. او اعتقاد داشت که بارها توسط ارواح شریر مورد آزار و اذیت قرار گرفته تا دست از مقاومت و خودسازی خود بردارد. باور آنتونی این بود که با غلبه بر جسم می‌‌توان به خدا نزدیک شد. به نوشته آتاناسیوس آوازه شهرت آنتونی از مرزهای مصر نیز فراتر رفت و زاهدان زیادی در بخش شرقی امپراطوری روم اقدام به دوری از اجتماع و سکونت در بیابان نمودند.

ولی چه عاملی بود که آنتونی را چنین مشهور و تأثیربخش کرده بود؟ چه چیزی باعث می‌‌شد که اقشار مختلف مردم اعم از زنان و مردان و بخصوص جوانان از همه اموال، موقعیت اجتماعی، خانواده و دوستان خود چشم‌‌پوشی کنند و او را سرمشق و الگوی زندگی خود قرار دهند؟ به گفتۀ آتاناسیوس مردم بر این باور بودند که جهان پر از ارواح شریر است و برای رسیدن به زندگی ابدی جنگ با نیروهای شریر الزامی است و به‌‌نظر آنان نوع زندگی آنتونی انسان را آمادۀ مبارزه با چنین نیروهایی می‌‌کرد، مانند کسی که برای مسابقۀ کشتی تمرینات ویژه‌‌ای انجام می‌‌دهد تا برای روز مسابقه از آمادگی کافی برخوردار باشد.

البته همه افراد بیابان‌‌نشین همچون آنتونی و پیروانش دارای عقل سلیم و متعادلی نبودند. یکی از آنها که به "شمعون قدیس" معروف بود چند ماه تا گردن در خاک مدفون باقی ماند و سپس به بالای مناره‌‌ای رفت تا در آنجا زندگی کند. شمعون ۳۵ سال از عمر خود را بر بالای یک ستون در نزدیکی انطاکیه نشست! برخی دیگر در مزارع زندگی می‌‌کردند و مانند چهارپایان علوفه می‌‌خوردند. شخصی به نام "امون" از زمان اقدام به زندگی ریاضتی لباس خود را در نیاورده و استحمام نکرده بود. چنین افراد عزلت‌‌نشینی زنان را منشأ وسوسه و گناه می‌‌دانستند و به مرور از معاشرت و تماس با آنان خودداری می‌‌کردند. آنان برای مغلوب نمودن وسوسه جنسی به جز انگشت شست و سبابه بقیه را قطع می‌‌کردند! البته باید این افراد را افراطیون منحرفی دانست که بیشتر در شرق امپراطوری زندگی می‌‌کردند.

 
در قسمت دوم این مقاله که در شماره بعدی مجله کلمه به چاپ می‌‌رسد به پیدایی زندگی گروهی افراد تارک دنیا خواهیم پرداخت و اینکه چه حرکت‌‌هایی به تأسیس صومعه‌‌ها به‌‌صورت امروزی کمک نمود. همچنین به مسیحیت صومعه‌‌ها در قسمت غرب امپراطوری نظری خواهیم انداخت و در پایان مقاله به ارزیابی مسیحیت صومعه‌‌ها را از زوایای مختلف خواهیم پرداخت.