You are here

مسیح،نوبرخفتگان

Estimate time of reading:

۱۳ دقیقه

 با کنکاشی در عهد جدید و بالاخص کتاب اعمال رسولان به‌‌وضوح در می‌‌یابیم که در زندگی پولس رسول که خود از مخالفانِ متعصبِ مسیحیان بود، دلیلی جز رویارویی با مسیحِ قیام‌‌کرده وجود نداشت که او را وادار به ایمان و قبول خداوندی عیسای‌‌مسیح نماید. در الاهیات او آموزۀ ایمان مسیحی بر مرگ و رستاخیز مسیح از مردگان استوار شده بود. اما در خصوص موضوع رستاخیز، او ارتباط و پیوندی ناگسستنی بین رستاخیز مسیح از مردگان و رستاخیز دیگر ایمانداران می‌‌دید. اما آیا مسیحیان قرون اولیه نیز به چنان ارتباطی اعتقاد داشتند و یا اینکه به‌‌طور کلی تأثیر و ارتباط رستاخیز مسیح بر وضعیت دیگر ایمانداران را نادیده می‌‌گرفتند، و آن را واقعه‌‌ای مجزا و منفرد می‌‌دیدند؟

در این مقاله به بخشی از رساله اول پولس به قرنتیان نگاهی می‌‌افکنیم که در آن نویسنده به یک سوءتفاهم و کج‌‌فهمی در اعتقادات اعضای کلیسا در مورد آموزۀ رستاخیز اشاره می‌‌کند و در استدلال خود در صدد پاسخ به رفع سوءتفاهم است. از مطالعه باب ۱۵ از این رساله، به‌‌نظر می‌‌رسد که در این کلیسا در مورد رستاخیز مسیح شکی وجود نداشت و کلام پولس در آیه چهارم از همین باب به‌‌روشنی این موضوع را تأیید و تصدیق می‌‌کند. اما موردی که باعث شک و تردید و کج‌‌فهمی شده بود، رستاخیز کسانی بود که در مسیح می‌‌میرند. در آیه ۱۲ از باب ۱۵ این رساله، پولس بیان می‌‌کند که: «اما اگر موعظه می‌‌شود که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما می‌‌گویند مردگان را رستاخیزی نیست؟»

بخش مورد بررسی ما در این مقاله در آیات ۲۰-‏‏‏‏۲۳ یافت می‌‌شود:
«اما مسیح به‌‌راستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است. زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت. زیرا همانگونه که در آدم همه می‌‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. اما هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند».
به‌‌نظر می‌‌رسد که تعدادی از اعضای کلیسای قرنتس بر این اعتقاد بودند که مرگ، پایانِ زندگی است و دیگر چیزی فراسوی قبر انتظارشان را نمی‌‌کشد. شهر قرنتس یکی از شهرهای بزرگ امپراطوری روم بود که متفکران زیاد رومی و یونانی را به‌‌عنوان شهروند در خود گرد آورده بود. این متفکرین، رستاخیز مردگان را به‌‌طور کلی اعتقادی مشکل و غیرقابل‌‌باور می‌‌دانستند. در اندیشۀ بعضی از فیلسوفان رومی و یونانی، ایمان به نامیرایی جان و رستاخیز بدنی غیرقابل پذیرش بود. چه کسی می‌‌خواهد به این بدن بازگردد؟ چگونه می‌‌شد برگشتنِ حیات به چنین بدن‌‌های فانی را متصور شد؟ مشاهدۀ بد‌‌ن‌‌های بیماران، بدن‌‌های مردگان، بدن‌‌های افراد شکنجه دیده و آنانی که به‌‌طرز وحشیانه‌‌ای مورد تجاوز قرار گرفته‌‌اند! آیا چنین بدن‌‌هایی باز مسکن حیات دیگری خواهد شد؟ چگونه؟
دور از انتظار نیست که کلیسای قرنتس نیز تحت تأثیر چنین تفکری قرار گرفته باشد. باور این کلیسا بیشتر دورِ رستاخیز در قلمرو جان‌‌ و یا روح دور می‌‌زد‌‌ و نه بدن. حتی در یهودیت نیز فرقۀ شریعت‌‌گرای فریسی‌‌ به رستاخیز مردگان، داوری نهایی و فرشتگان ایمان داشتند، ولی صدوقی‌‌ها که بیشتر لیبرال بودند و سیاسی، به‌‌طور کلی به رستاخیز مردگان هیچ اعتقادی نداشتند.
پولس، رستاخیز مسیح را واقعه‌‌ای جداگانه و منفرد نمی‌‌دانست که فقط به مسیح محدود است و بس. بر او این حقیقت آشکار شده بود که تأثیر رستاخیز مسیح به قلمرو انسانیت نیز کشیده شده است. او رستاخیز مسیح را که در تاریخ به‌‌وقوع پیوست، غیر قابل انفکاک از رستاخیز ایمانداران می‌‌دید که در نقشه آتی خدا جای داشت. او در استدلالش به کلیسای قرنتس، رد نمودن اعتقاد به رستاخیز مردگان را با انکار رستاخیز مسیح یکسان و برابر می‌‌دانست. «اگر مردگان را رستاخیزی نیست، پس مسیح نیز از مردگان برنخاسته است» (۱۵:‏۱۳). یعنی آنچه که بر مسیح پدید آمده شامل بقیه ایمانداران نیز هست. «اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما» (۱۵:‏۱۴). پس اگر مردگان برنمی‌‌خیزند، مسیح نیز قیام نکرده است و اگر مسیح قیام نکرده، مسیحیتی نیز وجود نخواهد داشت که پولس آن را به دیگران بشارت دهد. و «شما همچنان در گناهان خود هستید» (۱۵:‏۱۷). اما پولس با اعلام این حقیقت که مسیح در حقیقت از مردگان رستاخیز نموده و “نوبر خفتگان” شده است با قاطعیت تمام خوانندگان خود را از هر گونه شک و تردید در این مورد آگاه می‌‌سازد. تنها در این رساله است که پولس اصطلاح “نوبر خفتگان” را برای اولین بار در مورد عیسای مسیح به‌‌کار می‌‌برد. چرا او چنین عنوانی را به مسیح اطلاق می‌‌کند؟
 
بجاست که در این ایام رستاخیز عیسای مسیح و عید پاک، برای روشن شدن هر چه بیشتر این موضوع به کلام خدا مراجعه کنیم و آن را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم تا بدانیم که مفهوم نوبر چیست و چرا پولس در استدلال خود به کلیسای قرنتس به‌‌سراغ چنین عبارتی رفته و به‌‌کار بردن چنین مفهومی در رابطه با عیسای مسیح برای او و خوانندگان رساله و ما چه بوده است.
 

مفهوم نوبر در عهدعتیق

به احتمال زیاد پولس در استدلال خود عهدعتیق را مد نظر دارد. در حقیقت بیشتر اعیاد و نمونه‌‌های عهدعتیق معنی خاصی در بازگشایی و درک بسیاری از وعده‌‌های عهدجدید دارند. در کتاب‌‌های خروج و لاویان به عید نوبرها اشاراتی شده است. اعیاد بهاری در اسرائیل با عید فصح شروع می‌‌شد که در تقویم یهودی، در روز چهاردهم ماه نیسان جشن گرفته می‌‌شد. در خروج باب ۱۲ آیات ۱-‏‏‏‏۶ جزئیات این عید به‌‌وضوح توسط خداوند اعلام شده است. از آن تاریخ به مدت هفت روز نان بدون خمیرمایه مصرف می‌‌شد. در روز شانزدهم از ماه نیسان، یعنی دو روز پس از عید فصح، عید نوبرها جشن گرفته می‌‌شد. اگر به باب ۲۳ از کتاب لاویان نگاهی بیندازیم، می‌‌بینیم که در آیات ۱۰ و ‏۱۱، خداوند به موسی چه می‌‌فرماید:
«بنی‌‌اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون به زمینی که من به شما می‌‌دهم داخل شوید، و محصول آن را درو کنید، آنگاه بافۀ نوبر خود را نزد کاهن بیاورید. و بافه را به حضور خداوند بجنبانید تا شما مقبول شوید، در فردای بعد از سبّت کاهن آن را بجنباند».
جنباندن نوبرهای محصول به‌‌خاطر تشکر از خدا برای فراهم نمودن و تدارک نیازهای انسانی بود. نوبر به‌‌عنوان نماینده، وعده‌‌دهندۀ این بود که محصول فراوانی بعدها در زمان مناسب برداشت خواهد شد. میوه نوبر دلالت می‌‌کرد بر وفورِ باقیماندۀ محصولی که در راه است. خدا اعلام می‌‌کند که نوبر همۀ محصولات کشاورزی متعلق به اوست و باید به‌‌عنوان قربانی جنباندنی تقدیم گردد. این محصول شامل جو، گندم، انگور، انجیر، انار، زیتون، و خرما بود. حتی اولین محصول خمیر نان نیز به خداوند تعلق داشت. نوبر که به معنی "اولین محصول" بود، فقط در مورد محصولات کشاورزی صدق نمی‌‌کرد بلکه در مورد انسان (نخستزاده) نیز صادق بود و اولین حیوان متولد شده نیز به‌‌عنوان قربانی به خداوند تقدیم می‌‌گردید.
 

نوبر نشانۀ چه بود‏؟

الف-‏‏‏ وعدۀ برداشت محصول در آینده

با نگاهی به عهدعتیق دانستیم که نوبر نشانۀ وعدۀ برداشتِ محصول در آینده است. نوبر تنها مزه و طعم مختصری بود از آن محصول نهایی که باید به انتظار آن نشست. برای همین منظور زمانی که نوبر محصول به جهت قربانی به حضور خداوند تقدیم می‌‌گردد، به مثابۀ این است که دعا همچون بخوری خوشبو به حضور خدا بالا می‌‌رود و از او که صاحب اصلی حصاد است، خواسته می‌‌شود که بر محصول نهایی آینده نظارت و دیده‌‌بانی کند. بدون شک، محصولی که به‌‌عنوان نوبر به خداوند تقدیم می‌‌گردد به‌‌خاطر اندک بودن آن غیر قابل استفاده است. در عید نوبرها تنها بافه‌‌ای از محصول برای جنباندن آورده می‌‌شود، زیرا کمیّت به‌‌ندرت اجازه می‌‌دهد که از آن به‌‌طرز مفیدی استفاده شود و حتی تکۀ نانی از آن تهیه گردد. همانطور که ملاحظه کردیم در پسِ عید نوبرها دلیلی وجود دارد برای جشن گرفتن، جشن و شادمانی همراه با امیدی زنده جهت برداشت محصول در آینده. نوبرِ محصول، همیشه نگاه‌‌ها را متوجه آینده‌‌ای نزدیک می‌‌ساخت.
 

ب-‏‏‏ هدیه‌‌ای که مقدس می‌‌سازد

جنبه دیگر نوبر این است که نشان‌‌دهندۀ بخشی از کل است. وقتی همان بخش به خداوند تقدیم می‌‌گردد، بقیه اجزای باقیمانده نیز مقدس می‌‌شوند. در حقیقت نوبر به‌‌عنوانِ آن بخش کوچک، بقیه را تقدیس می‌‌کند. در کتاب اعداد ۱۵:‏۱۷-‏‏‏‏۲۱چنین آمده است:«چون به زمینی که من شما را در آن در می‌‌آورم، داخل شوید، و از محصول زمین بخورید، آنگاه هدیه افراشتنی برای خداوند بگذرانید. از خمیر اول خود گِرده‌‌ای به جهت هدیۀ افراشتنی بگذرانید؛ مثل هدیه افراشتنی خرمن، همچنان آن را بگذرانید. از خمیر اول خود، هدیۀ افراشتنی در قرن‌‌های خود برای خداوند بگذرانید».
خمیری که برای خدا افراشته می‌‌شد بقیه خمیر را مقدس می‌‌ساخت. در زمان برپایی هیکل در اسرائیل، زمانی‌‌که سیستم قربانی برقرار شد، اولین نوبر محصولات به لاویان تقدیم می‌‌شد که به اموال شخصی آنان مبدل می‌‌گشت (اعداد ۱۸:‏۱۲). پس از ویرانی هیکل که دیگر سیستم قربانی وجود نداشت، زنِ خانه‌‌دار مشتی پر از خمیر را به‌‌عنوان نوبر محصول تقدیمی به خداوند در آتش می‌‌انداخت، به نشانۀ اینکه بقیۀ خمیر برای خداوند مقدس می‌‌گردد. به‌‌عبارتی باید گفت که در هر آشپزخانه‌‌ای، اجاق تبدیل به مذبح یهوه شده بود.
پولس در نامه به رومیان در بخشی از استدلالش در رابطه با وضعیت اسرائیل چنین می‌‌نویسد: «اگر تکه‌‌ای از تودۀ خمیر که به‌‌عنوان نوبر تقدیم می‌‌شود، مقدس باشد، در این صورت تمامی آن خمیر مقدس است؛ و اگر ریشه مقدس باشد، پس شاخه‌‌ها نیز مقدسند» (رومیان ۱۱:‏۱۶). چارچوب استدلال پولس این است که وقتی پاتریارخ‌‌ها در شروع تاریخ اسرائیل برای خداوند و خدمت او جدا شدند، نشان از آن می‌‌داد که نقشۀ خدا این است که تمامی قوم برای استفادۀ خداوند جدا و تخصیص شوند. البته نجات بقیۀ قوم به‌‌صورت اتوماتیک انجام نمی‌‌شد بلکه به پاسخ مثبت و ارادۀ آزاد هر فرد بستگی داشت.
این اصل در کل عهدعتیق مورد تأیید قرار می‌‌گیرد. کتاب ارمیا ۲:‏۳ اعلام می‌‌کند که اسرائیل برای خداوند مقدس و نوبر محصول اوست که بقیه ملل جهان نیز به‌‌واسطۀ او مقدس می‌‌شوند. اسرائیل به‌‌عنوان نوبر انتخاب شده بود که از طریق آنان بقیه ملت‌‌ها مقدس شوند و به سوی خدای حقیقی متمایل گردند. نقشه خدا نجات بقیه ملل جهان از طریق قوم مقدس او بود، یعنی نوبرها. آنانی که اسرائیل را حرمت نهند حرمت خدا را خواهد یافت و آنانی که به اسرائیل آسیب رسانند، علیه خدا گناه می‌‌کنند، زیرا اسرائیلیان قسمت و سهم خاص خدا هستند، مقدس و تخصیص شده برای خداوند و وقف شده جهت خدمت. این افراد آنانی نیستند که خدا را رد می‌‌کنند بلکه کسانی که قوم روحانی او محسوب می‌‌شوند، یعنی کلیسا که توسط خدا فراخوانده شده است.
در رساله به کولسیان ۱:‏۱۸ با اینکه کلمه نوبر قید نشده است، ولی می‌‌توان چنین مفهومی را از آن استخراج کرد. «او بدن، یعنی کلیسا، را سر است....». به‌‌خاطر اینکه مسیح سر تمامی بدن که کلیسا است، و از این نظر که او خود را به‌‌عنوان نوبر تقدیم خدا نمود، بقیه کلیسا نیز مقدس اعلام می‌‌گردند و جدا شده برای خدا به‌‌جهت خدمت و تقدیس شده به‌‌وسیلۀ قربانی دیگری.
بر این اساس ایمانداران دعوت شده‌‌اند تا در تقدس و پاک‌‌سازی جامعۀ خود نقش مهمی به‌‌عهده داشته باشند. آنها می‌‌توانند تقدس و پاکی به درون جامعه تزریق کنند، زیرا کلیسا بخشی از کل جامعه است که به خدا تقدیم شده. هر شخص به‌‌صورت انفرادی و در عین حال در جمع‌‌، بخشی از کلیسا به‌‌عنوان بدنِ مسیح است. هر چه بیشتر به خدا وقف شویم، مسئولیت ما بیشتر شده و خدا از ما بیشتر برای تقدیس دیگران استفاده می‌‌کند. مسیح در انجیل یوحنا ۷:‏۳۷-‏‏‏‏۳۹ در مورد روح‌‌القدس چنین فرمود که از بطن آنها (ایمانداران) نهرهای آب زنده روان خواهد شد. شاید بتوان گفتۀ عیسی را خطاب به پیروانش چنین نیز بیان کرد که: «من به شما آبی می‌‌دهم که نه تنها شما را از همه ناپاکی‌‌ها پاک می‌‌کند، بلکه از شما به بیرون ترواش خواهد کرد و بر تمامی شرایطی که در آن قرار دارید تأثیر خود را خواهد بخشید». تقدیم خود به خدا و جدا نمودن خود برای خدمت به او، روح‌‌القدس را پیوسته از ما جاری می‌‌سازد که تقدس را به پیرامون‌‌مان انتقال دهد و شاهراهی فراهم سازد برای عمل خدا در آن و برقراری ارادۀ نیکو و پسندیدۀ او در جامعه.
 

تحقق وعده‌‌ها در عهدجدید

همانطور که بیان کردیم کتاب لاویان ۲۳:‏۹-‏‏‏‏۱۴ تنها جایی است که به ما اطلاعات دقیقی پیرامون زمان و شرایط عید نوبرها ارائه می‌‌دهد. با اینکه در یهودیت به مرور زمان جزئیات دیگری به این اعیاد اضافه شد، ولی باید پذیرفت که عهدعتیق به سادگی اعلام می‌‌کند که تاریخ عید نوبر «در فردای بعد از سبّت» است، پس با این حساب باید روز عید نوبرها یکشنبه باشد.
در عهدجدید تحقق چنین عیدی در رستاخیز مسیح از مردگان انجام شد. تقدیم بافه‌‌ها در روز اول هفته اجرا و جشن گرفته می‌‌شد که مصادف با روزی بود که مسیح از قبر برخاست. در انجیل یوحنا ۱۹:‏۳۱ آمده است که عیسی در روز جمعه که روز تهیّه بود، مصلوب گردید. و آنگاه در ۲۰:‏۱، یوحنا می‌‌نویسد که: «در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود مریم مجدلیه به مقبره آمد.» جمعه به‌‌طور واضح روز مصلوب شدن بود و تحقق فصح، ولی یکشنبه روز قیام و تحقق عید نوبرها می‌‌باشد. به این خاطر همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، پولس رسول در رساله‌‌اش به قرنتیان واضحاً رستاخیز عیسای مسیح را به‌‌عنوان تقدیم نوبر محصول به خدا اعلام می‌‌نماید (اول قرنتیان ۱۵:‏۲۰).
این مثال‌‌ها زبان مجازی یا تمثیلیِ صرف نیست تا رستاخیز مسیح از مردگان را قابل فهم کند، بلکه دقیقاً در همان روز که فرمان عید نوبرها برای جنبانیدن به حضور خدا در معبد داده شده بود، مسیح نیز بر مرگ غلبه یافت و از دنیای مردگان قیام فرمود. شاید بتوان این را به دانه‌‌ای تشبیه کرد که در زمین قرار می‌‌گیرد و بافه می‌‌شود، دانۀ بدن مسیح به درون خاک کاشته می‌‌شود و حیات جدید به بار می‌‌آورد که در قدرت قیام می‌‌کند.
نویسندگان عهدجدید به این حقیقت بسنده نمی‌‌کنند که عیسای مسیح قیام فرمود و عید نوبرها تحقق یافت، بلکه نقطه شروع فرایندی را اعلام می‌‌کنند که بر مبنای آن حقایق بنیادینِ دیگری نیز از آن نشأت می‌‌گیرد، که امیدبخش‌‌ترین آنها این است که ایمانداران به مسیح نیز از مرگ قیام خواهند نمود. «زیرا همانگونه که در آدم همه می‌‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. اما هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او آنان که متعلق به اویند» (۱۵:‏۲۲-‏‏‏‏۲۳). مسیح نوبر خفتگان است و سپس آنهایی که به او تعلق دارند. از دیدگاه کلیسای اولیه قیام مسیح انتظار برای این وعده بود که محصول نهاییِ قیام ایمانداران در آینده تحقق خواهد پذیرفت و همچون بافه‌‌ای که در حضور خدا جنبانده می‌‌شد، نوید محصول عظیمی را در آینده می‌‌دهد. در اینجا اطمینانی وجود دارد که همگانی که متعلق به اویند زنده خواهند شد. پذیرش قربانی مسیح جهت کفاره از طریق صلیب، قیام و صعود مسیح به انجام رسید و این وعده‌‌ای است به تمامی ایمانداران که روزی خواهد رسید که همۀ آنانی که به‌‌عنوان بخشی از بدن مسیح می‌‌میرند (کلیسای او‏‏)، همچون او از مرگ قیام خواهند کرد و زندگی جدیدی را دریافت می‌‌کنند که تا ابد ادامه خواهد داشت.
وقتی عید قیام مسیح را جشن می‌‌گیریم در حقیقت انتظار خود را نیز برای آن روز اعلام می‌‌کنیم. رستاخیز، سرنوشت نهایی ما نیز هست. در روز آخر همه از مردگان برخواهیم خاست، همچنانکه مسیح از مرگ رستاخیز فرمود. او که بر مرگ غلبه نموده است به ما افتخار این را می‌‌دهد که در پیروزی او سهم داشته باشیم. هر مسیحی سرسپرده باید برای چنین روزی اشتیاق داشته باشد. در اعتقادنامه رسولان چنین انتظاری تأکید شده است: «چشم به رستاخیز مردگان داریم و حیاتی که در پی آن خواهد آمد.»
برداشت محصول اینک آغاز شده است و به‌‌زودی ما نیز بدان ملحق خواهیم شد. در امنیت ابدی و محفوظ در خانۀ پدری. خدا را برای رستاخیز پُرجلال مسیح و وعدۀ قیام ایمانداران در آینده شکر می‌‌کنیم.