You are here

جادو جنبل و خرافات

Estimate time of reading:

۱۳ دقیقه

طبلی تهی یا قدرتی آتشین؟

خرافات عبارت است از اعتقادی غیرمعقول به اینکه چیزی خوش‌یُمن یا بدیُمن است و اقبال نیک یا بد به‌همراه می‌آورد. بعضی از خرافات جهان‌شمولند. به‌عنوان مثال، بیش از ۸۰ درصد از ساختمان‌های بلند دنیا طبقۀ سیزدهم ندارند، اکثر فرودگاه‌ها فاقد ورودی ۱۳ هستند، در هواپیماها صندلی ۱۳ وجود ندارد، و بیمارستان‌ها و هتل‌ها نیز اغلب اتاق شماره ۱۳ ندارند. تمام این‌ها نشان می‌د‌هد که دنیا گرفتار این ترس غیرمعقول است که عدد سیزده بدشانسی می‌آورد. برخی دیگر از خرافات بیشتر جنبۀ محلی دارند. مثلاً، چینی‌ها در مورد جارو به انواع و اقسام خرافات معتقدند. استفاده از جارو تا سه روز بعد از سال نو شگون ندارد زیرا ممکن است تمام بخت و اقبالی را که سال نو با خود آورده جمع کند و با خود ببرد! در انگلیس نعل اسب را خوش‌یمن می‌دانند، منتها نباید آن را وارونه آویزان کرد چون در این صورت تمام بخت نیکِ آن خالی می‌شود! در روسیه نیز شکستن بشقاب را به فال نیک می‌گیرند و لابد به‌همین خاطر هم هست که در پایان هر دستاورد مهمِ گروهی، تمام اعضای گروه به‌اتفاق به بشقاب‌شکنی می‌پردازند!

خرافه برای بسیاری صرفاً فکری است مبهم و ناراحت‌کننده. به‌همین جهت اکثر مردم دوست ندارند در روز جمعه سیزدهم ماه مورد عمل جراحی قرار گیرند. اما اعتقاد به خرافه برای مسیحیان درست نیست، زیرا با این کار در واقع اذعان می‌داریم که قدرت دیگری نیز در عالم هستی در کار است که همانا قدرت "شانس" یا بخت و اقبال است. بنابراین مسیحیان خرافاتی در واقع منکر خدا هستند. اگر فرد مسیحی برای عمل جراحی راهی بیمارستان شود، بودن او در آنجا بخشی از ارادۀ پدر آسمانیِ او برای زندگی وی است. اوست که نتیجۀ عمل را تعیین می‌کند، نه عدد ۱۳!

بنابراین خرافه دشمن ایمان واقعی است. اما خرافات نه تنها ایمان را تضعیف می‌کند، بلکه ممکن است افراد را به‌سوی جادو و جنبل و آیین‌های شیطانی نیز سوق دهد. درست همانطور که استعمال مواد مخدرِ کم‌خطری چون ماری‌جوانا می‌تواند مردم را به استفاده از موادی چون هروئین بکشاند، گرایش به خرافات نیز به‌راحتی می‌تواند شخص را اسیر جادو و جنبل و آئین‌های شیطانی سازد.

به‌محض اینکه بپذیریم چیزی به اسم قدرت بخت و اقبال وجود دارد که می‌تواند بر زندگی‌مان تأثیر بگذارد یا در مورد آینده به ما خبر دهد، دیر یا زود دچار این وسوسه نیز خواهیم شد که تا حد امکان از این قدرت کاذب بیشتر استفاده کنیم. بدین ترتیب کسانی که در ابتدا صرفاً اندکی خرافاتی بودند، رفته رفته خود را درگیر کارهایی می‌سازند که به‌طور مستقیم به آیین‌های شیطانی مربوط می‌شود.

جادو و جنبل با امور نادیدنی سر و کار دارد که لازمۀ آن برخورداری از آگاهی یا قدرتی پنهانی است. جادو و جنبل انواع و اقسام گوناگون دارد که اشاره به همۀ آن‌ها در این مختصر نمی‌گنجد، ولی روی‌هم‌رفته می‌توان آن را به سه حیطۀ عمده تقسیم کرد: فال‌گیری یا طالع‌بینی، (برای نگریستن به آینده) احضار ارواح (تماس با مردگان)، و سِحر و جادو (اعمال نفوذ بر زمان حال).

فال‌گیری: فال‌گیری کوششی است در جهت پی بردن به وقایع آینده. مظاهر آن را اغلب در گوشه و کنار پارک‌ها و خیابان‌ها شاهدیم. فال‌گیری انواع مختلف دارد که برخی از نمونه‌های آن عبارتند از کف‌خوانی (اینکه کسی ادعا کند می‌تواند با نگاه کردن به خطوط کف دست‌ شما آینده‌تان را پیش‌بینی کند)، طالع‌بینی (اینکه کسی ادعا کند می‌تواند از روی موقعیت ستاره‌ها آیندۀ شما را پیش‌بینی کند)، و گرفتن فال قهوه (اینکه کسی ادعا کند می‌تواند با نگریستن به ته‌ماندۀ چای یا قهوه‌ای که خورده‌اید، آینده‌تان را پیش‌بینی کند). از نمونه‌های دیگر آن در ایران می‌توان به فال حافظ نیز اشاره کرد.

احضار ارواح: کوششی است در جهت ایجاد ارتباط با ارواح مردگان. این کار معمولاً به‌طرق مختلف صورت می‌گیرد. یک شیوه این است که حروف الفبا را روی یک میز می‌چینند و در وسط میز لیوانی قرار می‌‌دهند؛ آنگاه از روح شخص مرده می‌خواهند لیوان را به‌سمت حروف مختلف حرکت دهد و از این طریق پیامی به آن‌ها بدهد. گاه نیز افراد نزد جادوگران می‌روند تا به‌وساطت آن‌ها با ارواح مردگان ارتباط برقرار کنند. برخی نیز به شیوه‌های گوناگون نظیر ریختن خون قربانی یا رفتن به رودخانه یا کوهی خاص می‌کوشند ارواح مردگان را احضار کنند.

سِحر و جادو: کوششی است در جهت اِعمال نفوذ بر زمان حال، و از این رو شرارت بسیار خطرناک‌تری است، زیرا شخص ساحِر می‌کوشد از طریق عالم ارواح بر سایر مردم اِعمالِ قدرت کند. سحر و جادو نیز به شیوه‌های مختلف انجام می‌شود. برخی نزد جادوگران می‌روند تا کسانی را که می‌خواهند طلسم کنند، برخی دیگر اشیائی به‌عنوان افسون و طلسم به خود می‌بندند، و برخی نیز از همان میز و لیوان و حروف الفبا که در بالا بدان اشاره شد استفاده می‌کنند، منتها این بار نه برای پیشگویی آینده، بلکه جهت اِعمال نفوذ بر وقایع زمان حال. دعا‌نویسی، بستن آلات تزئینی برای رفع چشم بد، از نمونه‌های آشنای این نوع برای ما ایرانیان است.

برخی می‌گویند که هیچ مدرکی دال بر اینکه در این‌گونه آیین‌ها و باور‌ها براستی قدرتی نهفته باشد موجود نیست. اما این امر صحت ندارد. هم در کتاب‌مقدس و هم در طول تاریخ، شواهد و مدارک فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد چنین آیین‌های شیطانی براستی دارای قدرت هستند. به‌عنوان مثال در کتاب اعمال رسولان، لوقا که همیشه مواظب بود واقعیات را به‌درستی ثبت کند، هیچگاه منکر آن نیست که شمعون جادوگر براستی جادوگری می‌کرد. لوقا همچنین با شوخ‌طبعیِ خاص خود تعریف می‌کند که چطور جادوگران یهودی از دیوها کتک مفصلی خوردند و "خونین و عریان" رها شدند. امروزه نیز داستان‌های واقعی زیادی در مورد کسانی که سر و کارشان به جادو و جنبل و آیین‌های شیطانی افتاده است و دریافته‌اند که در اینگونه مناسک قدرت عجیبی نهفته است، وجود دارد. این دقیقاً همان چیزی است که برای پسر جوانی به‌نام کاوه به ‌هنگام بازی با تختۀ حروف الفبا (Ouija) اتفاق افتاد.

کاوه سیزده ساله، تختۀ حروف الفبا را که مخصوص احضار ارواح بود از جعبه بیرون آورد و روی زمین مقابل برادرِ بزرگترش پهن کرد. راهنمای بازی را با صدای بلند برای برادرش خواند، و او نیز موافقت کرد که بد نیست این بازی را امتحان کنند. هر دو قول دادند که تقلب نخواهند کرد و شیء مثلثی‌شکل را تکان نخواهند داد. دو برادر نوک انگشتان خود را به آرامی روی آن مثلث گذاشتند و از ارواح خواستند نزد آنان آمده، به سئوالات‌شان پاسخ گویند. لحظاتی بعد در کمال حیرت و هیجان متوجه شدند که شیء مثلثی‌شکل در حال حرکت است!

کاوه اعتراض‌کنان به برادرش گفت: «مگر قرار نبود مثلث را تکان ندهیم؟»

برادرش جواب داد: «من آن را تکان نداده‌ام!»

- «من هم به آن دست نزده‌ام. پس چطور حرکت کرد؟!»

- «بیا از خود مثلث بپرسیم که چه کسی آن را تکان می‌دهد.»

- «آیا در اینجا روحی هست؟»

مثلث به‌آرامی به‌طرف واژۀ "آری" حرکت کرد. لبخند عصبی بر لبان دو برادر نقش بست. معلوم بود که ترسیده‌اند.

کاوه پرسید: «اسم تو چیست؟ مثلث به‌ترتیب به سمت حروف مختلف حرکت کرد، و اسم "تِد گرتِر" هجی شد.

- «آیا تو روح خوبی هستی؟»

مثلث بار دیگر به حرکت درآمد: «نه!»

آن دو برادر بلافاصله تخته حروف الفبا را از پنجره اتاق به بیرون پرتاب کردند، اما آن روح پلید همچنان در اتاق خواب آنان ماند و ساکنان آن را آزار می‌داد، تا اینکه سرانجام به نام عیسی مسیح نهیب داده شد و اخراج گردید.

بنابراین تمام چنین اعمالی باعث می‌شود دیوها و شیاطین به درون زندگی‌های ما راه یابند. به‌همین دلیل نیز باید از آن‌ها اجتناب کرد، زیرا همان‌طور که داستان زیر نشان می‌دهد، این کار می‌تواند بسیار خطرناک باشد:

وین‌سنت مک‌کان در نوجوانی به آیین‌ها و مراسم جادویی روی آورد، و رفته رفته با دختر دیوزده‌ای به‌نام جِین دوست شد. این قسمتی است از داستان زندگی او به زبان خودش: «گاه آن دختر به من نگاه می‌کرد و من آشکارا می‌توانستم ببینم که دیگر با خود او صحبت نمی‌کنم. او با صدایی مردانه سخن می‌گفت و شخصیتش کاملاً عوض شده بود. آن صدا ادعا می‌کرد که روحی است که از کودکی در درون آن دختر وجود داشته است.... من در کمال وحشت شخصیت تازه‌ای را دیدم که انگار از اعماق وجود جِین ظهور ‌کرده بود. هیچ چیز نمی‌توانست مرا برای ظهور ناگهانی چنان شخصیتی آماده کند. جِین به شدت بالا و پایین می‌پرید و نعره می‌کشید، و کف سفید از دهانش فوران می‌زد. من در تمام مدت عمرم هیچ‌گاه تا بدان حد نترسیده بودم.»

(متن کامل این داستان را می‌توانید در www.spotlightministries.org.uk مطالعه کنید.)

وین‌سنت بعدها مسیحی شد و از قدرت روح‌های پلید آزاد گردید، اما داستان زندگی او هشداری است برای همۀ ما.

با توجه به اینکه آداب و مراسم جادویی و شیطانی در واقع طریقِ مشارکت با شیاطین است که دشمن خدا هستند، عجیب نیست که کتاب‌مقدس پیوسته چنین اعمالی را محکوم می‌سازد. به‌طور کلی هدف از تمام اینگونه اَعمال، فراخواندن نفوذ شیاطین است. متأسفانه باید اذعان داشت که چنین قدرت و نفوذی کاملاً واقعی و بسیار مخرّب است. خلاصه آنکه جادو و جنبل و مراسم مربوط به آیین‌های شیطانی تماماً از طرف شیطان هستند و کسانی که خود را درگیر آن می‌کنند در واقع به قشون شیطان ملحق شده‌اند. اینگونه افراد دیگر صرفاً بی‌ایمانان عادی نیستند، بلکه آشکارا و فعالانه دشمن خدا گردیده‌اند.

کتاب‌مقدس تمام اَعمال بالا را به شدت محکوم می‌داند و به تمام کسانی که خود را درگیر چنین کارهایی می‌کنند هشدار می‌‌دهد که داوری هولناکی در انتظار آن‌ها است.

«و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند، و نه فال‌گیر و نه غیب‌گو و نه افسونگر و نه جادوگر، و نه ساحر و نه سؤال‌کننده از اجنّه و نه رمّال و نه کسی که با مردگان مشورت می‌کند. زیرا هر که این کارها را کند، نزد خداوند مکروه است» (تثنیه ۱۸‏:۱۰-۱۲).

«جادوگری را از دست تو تلف خواهم نمود که فال‌گیران دیگر در تو یافت نشوند» (میکاه ۵‏:۱۲).

«تقسیم‌کنندگان افلاک و رصدبندان کواکب و آنانی که در غرّۀ ماه‌ها اخبار می‌‌دهند... اینک مثل کاهبُن شده، آتش ایشان را خواهد سوزانید» (اشعیا ۴۷:‏۱۳و‏۱۴).

«شامگاهان پس از غروب آفتاب، همه بیماران و دیوزدگان را نزد عیسی آوردند.... و نیز دیوهای بسیاری را بیرون راند...» (مرقس ۱‏:۳۱-۳۴).

در نتیجۀ موعظۀ مسیح در افسس، «بسیاری نیز که پیش از آن جادوگری می‌کردند، کتاب‌های خود را آوردند و در برابر همگان سوزاندند... بدین گونه کلام خداوند به‌طور گسترده منتشر می‌شد و قوّت می‌گرفت» (اعمال ۱۹:۱۹‏).

در مکاشفه که آخرین کتابِ کتاب‌مقدس است، در مورد رؤیایی از شهر سماوی می‌خوانیم که مقدسین ابدیت را در آنجا بسر خواهند برد، اما در بیرون از دروازه‌های این شهر، «سگان و جادوگران و زانیان و قاتلان و بت‌پرستان و هر که دروغ را دوست دارد و به‌عمل می‌آورد» قرار دارند. (مکاشفه ۲۲‏:۱۵).

آزاد شدن

خرافات نه تنها پایه ایمان شما به خدا را متزلزل می‌سازد، بلکه راهی است که به آیین‌های شیطانی و دشمنیِ آشکار با عیسی مسیح ختم می‌گردد، و چنین کسانی به‌طور قطع مورد داوری قرار خواهند گرفت.

اگر شما فردی خرافاتی و یا با جادو و فال‌گیری در ارتباط بوده‌اید و یا هستید، باید از این کار توبه کنید و به‌جای توکل کردن بر بخت و اقبال، به خدا و به نجات او در مسیح توکل نمایید.

اگر در هر یک از موارد بالا شرکت کرده‌اید، از رهبران کلیسای خود بخواهید برای شما دعا کنند و در حضور ایشان از این کار توبه کنید، اگر چنین امکانی برایتان وجود نداشت، باز باید به گناه خود اعتراف کرده، از آن توبه نمایید و هر گونه شیئی را که به چنین آیین‌هایی مربوط است منهدم سازید، و به قدرت خون نجات‌بخش و پاک‌کنندۀ عیسی مسیح که قادر است شما را از هر نوع قدرت شیطانی آزاد سازد ایمان بیاورید و توکل کنید. هیچگاه فراموش نکنید که گناهان‌تان هرقدر هم که زشت و هولناک باشد، خون مسیح قادر است آن‌ها را بزداید و به‌کلی پاک سازد و او قادر است شما را از هر نوع قدرت شیطانی آزاد کند.

تفاوت بین معجزات خدا و سِحر و جادو

فردی مسیحی مریض می‌شود، به اسم عیسی مسیح برایش دعا می‌کنند، و شفا می‌یابد. فردی غیرمسیحی نیز مریض می‌شود، نزد "پیر" یا "مرشدی" می‌رود و شفا می‌یابد. فردی مسیحی می‌خواهد از آینده اطلاع یابد، به کلیسا می‌رود، و برایش نبوت می‌شود. فردی غیرمسیحی نیز می‌خواهد آیندۀ خود را بداند، نزد یک نفر غیب‌گو یا فال‌گیر می‌رود و دربارۀ آینده جوابی می‌گیرد. فردی مسیحی به "مشارکت مقدسین" (یعنی ارتباط با ارواحِ ایماندارانی که درگذشته‌اند) معتقد است، و از این طریق تسلی پیدا می‌کند. فردی غیرمسیحی نیز از طریق احضار ارواح با رفتگان خود ارتباط ایجاد می‌کند و تسلی می‌یابد.

از نظر بسیاری که تنها به نتیجۀ کار می‌اندیشند، هم فرد مسیحی و هم فرد غیرمسیحی از طریق استفاده از آنچه نزد مسیحیان به معجزه معروف است و نزد غیرمسیحیان به جادو و جنبل، به نتیجۀ مطلوب رسیده‌اند. بنابراین این سؤال پیش می‌آید که آیا بین این دو تفاوتی هست، و آیا اصلاً این موضوع اهمیتی دارد؟

برای فرد مسیحی، تفاوت از زمین تا آسمان است! فرد مسیحی می‌خواهد با اجازۀ خدا، قدرت الهی او را تجربه کند. و حال آنکه فرد غیرمسیحی -ولو ندانسته- می‌خواهد خارج از اراده و اجازۀ خدا، قدرت شیطان را تجربه کند. کتاب‌مقدس به‌وضوح تعلیم می‌دهد که قدرت‌های شیطانی براستی در این جهان فعالیت دارند و قادرند دست به اعمال فوق‌طبیعی بزنند (به‌عنوان مثال می‌توان به رقابت بین موسی و جادوگرانِ مصری در خروج ۷، یا موارد متعدد رویاروییِ عیسی با ارواح‌ شریر اشاره کرد). کتاب‌مقدس ما را از شرکت در چنین اَعمالی باز می‌دارد، زیرا دیوها و شیاطین با خدا در ستیزند.

و این موضوع بی‌نهایت اهمیت دارد، چون اگر کسی واقعاً قدرت شیطان را تجربه می‌کند، این امر بسیار خطرناک است زیرا هدف نهاییِ شیطان همیشه این است که «بدزدد، بکشد و نابود سازد» (یوحنا ۱۰:۱۰). شیطان آماده‌ است برای آنکه روح کسی را تا به ابد تصاحب کند، شفای کوچکی در بدنش ایجاد کند یا در مورد آینده اندک اطلاعاتی به او بدهد.

بین معجزات خدا و جادو و جنبل تفاوت‌های دیگری نیز وجود دارد:

در مورد معجزات خدا، هیچگاه جلال به انسان نمی‌رسد، و همگان در نهایت نتیجه را به‌عنوان آنچه جواب خدا است می‌پذیرند - خواه مطابق میل آنها باشد، خواه نباشد. اما در مورد جادو و جنبل، جلال (و نیز قدرت) به انسان می‌رسد، و همیشه این انتظار وجود دارد که اگر نتیجه آن چیزی نبود که می‌خواستیم، می‌توان در آن دخل و تصرف کرد و نتیجه را به‌نفع خود تغییر داد.

ممکن است برخی بپرسند: پس تکلیفِ غیرمسیحیانی که در چارچوب مذاهب خود تجربیاتی فوق‌طبیعی دارند چیست؟ آیا نمی‌توان گفت که اینگونه افراد نیز قدرت خدا را تجربه می‌کنند؟ به‌عنوان مثال، مجوسیان توسط ستاره‌ای هدایت شدند که معلوم شد از طرف خدا بوده است، اما تا آنجا که ما می‌دانیم، آنها صرفاً طالع‌بینانی از مشرق‌زمین بودند. بنابراین اگر حق‌جویانی که خدا را با خلوص‌نیت در چارچوب سنن مذهبی خودشان می‌جستند در این زمینه موفق شدند، چرا امروز چنین نباشد؟ بسیاری از مسیحیان در پاسخ خواهند گفت که وقتی کسی در چارچوب مذهبِ خود که آشکارا با راه عیسی مسیح متفاوت است تجربه‌ای فوق‌طبیعی دارد، این موضوع که منشاء آن قدرت چه بوده است تا حد زیادی به نگرشِ خود دریافت‌کنندۀ آن تجربه بستگی دارد. اگر قلب چنین افرادی براستی و با خلوص‌نیّت در جستجوی خدا باشد، به احتمال زیاد تجربه‌ای که داشته‌اند به‌واسطۀ فیض خدا بوده است. اما اگر چنین قدرتی را نه از سرِ خداجویی، بلکه صرفاً به‌خاطر قدرت‌طلبی خواسته باشند، در آن صورت به احتمال زیاد از طرف خدا نیست.

بنابراین کسانی که به خداوندی عیسی اقرار دارند و باز به سراغ جادو و جنبل می‌روند، دیگر هیچ عذر و بهانه‌ای ندارند.