You are here

آمده‌ام تا تمام کنم!/۲

Estimate time of reading:

۱۳ دقیقه

تأملی در زمینه موعظه بالای کوه‌

بخش هشتم‌: شریعت‌، مسیح و مسیحیان

(قسمت دوم‌: شریعت و شخص مسیحی‌)

در شماره گذشته‌، بررسی آیه‌های ۱۷ تا ۲۰ از باب پنجم انجیل متی را آغاز کردیم‌. در آیه‌های ۱۷ و ۱۸، رابطۀ مسیح را با شریعت مطالعه کردیم‌. مسیح آمده بود تا تورات و صُحُف انبیا را "تمام کند"، یعنی آمده بود تا اصول اعتقادات عهدعتیق را به کمال رساند، به پیشگویی‌های آن جامۀ عمل پوشاند، و نحوۀ اجرای اصیل احکام اخلاقی را نشان دهد. حال به بررسی آیه‌های ۱۹ و ۲۰ خواهیم پرداخت و خواهیم دید که شخص مسیحی چه وظیفه‌ای در مقابل شریعت دارد.

پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هر که به‌عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما می‌گویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.

شرط ورود به ملکوت خدا

در آیۀ ۱۹، عیسی با به‌کار بردنِ کلمۀ "پس‌"، در واقع از گفته‌های خود در آیه‌های ۱۷ و ۱۸ نتیجه‌گیری می‌کند؛ او فرموده بود که آمده تا شریعت را تحقق بخشد، چرا که شریعت از اعتباری دائمی برخوردار است‌؛ حال در آیه‌های ۱۹ و ۲۰، نتیجۀ عملی این نگرش را به شاگردان اعلام می‌دارد. نتیجۀ عملی این نگرش این است که معیار بزرگی در ملکوت خدا میزان انطباق شخص با این شریعت خواهد بود. در این مورد، حتی اطاعت انفرادی نیز کافی نیست‌؛ شاگردان مسیح باید ماهیت الزام‌آور و دائمی احکام شریعت را به دیگران نیز تعلیم دهند. درست است که طبق آیه ۱۹ ("یکی از این احکام کوچکترین‌...") پی می‌بریم که همۀ احکام از "وزنی‌" برابر برخوردار نیستند .

اما حتی "یکی از این احکام کوچکترین‌" نیز بسیار مهم است‌، درست به این علت که حکم فرمانروای حکومت و ملکوت‌، یعنی خدا، می‌باشد. بی‌اهمیت جلوه دادن آن‌، یا در واقع سبک انگاشتن حاکمیت آن بر وجدان و زندگی‌مان‌، اهانت به خدایی است که این حکم را داده است‌. بی‌توجهی به "کوچکترین‌"حکمِ شریعت (چه در اطاعت و چه در تعلیم‌)، به‌منزلۀ قرار گرفتن در ردیف پایین‌ترین شهروندان حکومت و ملکوت خدا می‌باشد؛ بزرگی در ملکوت از آن کسانی است که در انجام و تعلیم تمامی احکام اخلاقی شریعت مطیع باشند.

اما عیسی از این نیز فراتر می‌رود (آیۀ ۲۰). در ملکوت خدا، بزرگی نه فقط بر اساس عدالتی ارزیابی می‌شود که منطبق با شریعت باشد، بلکه ورود به ملکوت بدون انطباق با شریعت به‌گونه‌ای افزونتر از کاتبان و فریسیان ناممکن است (کلمه "افزون‌" در یونانی بسیار مؤکد است‌)، چرا که ملکوت خدا ملکوت عدالت است‌.

اما چرا؟

اما قطعاً بعضی ممکن است اعتراض کرده‌، بگویند که مگر کاتبان و فریسیان به‌خاطر عدالت و دینداری‌شان مشهور نبودند؟ مگر اطاعت از شریعت خدا التهاب اصلی زندگی‌شان نبود؟ مگر آنها حساب نکرده بودند که شریعت شامل ۲۴۸ امر و ۳۶۵ نهی است‌، و مگر آرزویشان این نبود که همۀ آنها را حفظ کنند؟ پس عدالت مسیحی چگونه می‌تواند از عدالت فریسی‌گونه "افزونتر" شود، و چگونه چنین عدالتِ برترِ مسیحی می‌تواند شرطی برای ورود به ملکوت خدا گردد؟ آیا چنین گفته‌ای به معنی این نیست که نجات از طریق اعمال نیک حاصل می‌شود؟ آیا این گفته با خوشابه‌حال اول متناقض نیست که ملکوت آسمان را متعلق به "مسکینان در روح‌" می‌داند، یعنی کسانی که هیچ ندارند، نه حتی عدالتی برای عرضه کردن‌.

عدالتی عمیق‌تر، عدالتی قلبی‌

گفتۀ خداوند ما قطعاً مخاطبین اولیه‌اش را حیرت‌زده کرد، همانگونه که امروز ما را حیرت‌زده می‌سازد. اما برای یافتنِ پاسخ به این سؤالات‌، لازم نیست چندان دور برویم‌. عدالت مسیحی بسیار فراتر از عدالت فریسی‌گونه می‌رود، اما نه در کمیت و میزان آن‌، بلکه در کیفیت و نوع آن‌. برای مثال‌، نمی‌توان گفت که مسیحیان می‌توانند حدود ۲۴۰ حکم را حفظ کنند، در حالیکه فریسیان توانسته‌اند حداکثر ۲۳۰ حکم را نگه دارند. نه‌! عدالت مسیحی از این لحاظ از عدالت فریسیان بزرگتر است که عمیق‌تر است‌، قلبی است‌. فریسیان پروای اطاعتی ظاهری و رسمی را داشتند، پروای اجرای تحت‌اللفظی شریعت را؛ اما عیسی تعلیم می‌دهد که اقتضاهای خدا بسی بنیادی‌تر از اینهاست‌. عدالتی که مطلوب عیسی است‌، عدالتی است درونی در فکر و انگیزه‌. زیرا که "خداوند به دل می‌نگرد» (اول سموئیل ۱۶:‏۷).

همین عدالت قلبی بود که انبیا به‌عنوان یکی از برکات دورۀ مسیحایی پیشگویی‌اش کردند. خدا به زبان ارمیای نبی وعده داد و فرمود: «شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و آن را بر دل ایشان خواهم نوشت‌» (ارمیا ۳۱:‏۳۳). اما این امر چگونه می‌بایست تحقق یابد؟ جواب این سؤال را حزقیال از جانب خدا بیان کرد: «روح خود را در اندرون شما خواهم نهاد و شما را به فرایض خود سالک خواهم گردانید» (حزقیال ۳۶:‏۲۷). بدینسان‌، دو وعدۀ خدا، یعنی گذاردنِ شریعتش در باطن ما و ساکن ساختنِ روحش در درون ما، همزمان تحقق می‌یابد. نباید مانند بعضی فکر کنیم که چون روح‌القدس را داریم‌، می‌توانیم از شریعت معاف باشیم‌؛ کاری که روح‌القدس در قلب ما انجام می‌دهد، دقیقاً همین است که شریعت خدا را بر آن بنویسد. بنابراین‌، می‌توان گفت که "روح‌القدس‌"، "شریعت‌"، "عدالت‌"، و "دل‌"، همه به هم وابسته‌اند. فریسیان تصور می‌کردند که انطباق بیرونی با شریعت به‌اندازه کافی عدالت محسوب می‌شود. اما عیسی طالب "اطاعتی عمیق و عمیق‌تر" بود.

همین اطاعت عمیق است که عدالت قلبی محسوب می‌شود؛ چنین اطاعتی فقط برای آنانی میسر است که روح‌القدس تجدید حیاتشان داده است و در ایشان ساکن است‌. به همین علت است که ورود به ملکوت خدا بدون عدالتی افزونتر (یعنی عمیق‌تر) از فریسیان ناممکن است‌؛ چرا که چنین عدالتی نشانی است از تولد تازه‌، که بدون آن هیچکس وارد ملکوت نخواهد شد.

شریعتی جدید ؟

بخش بعدی‌، یعنی دنبالۀ باب ۵ متی‌، حاوی نمونه‌های است از این عدالت افزونتر یا بهتر است بگوییم عمیق‌تر. این بخش از شش پاراگراف تشکیل شده و به تشریح اصلی می‌پردازد که عیسی در آیه‌های ۱۷ تا ۲۰ در مورد دائمی بودن احکام اخلاقی‌، آمدنش برای تمام کردن آنها، و اطاعت کامل‌ترِ شاگردانش از آنها به‌نسبت کاتبان و فریسیان مطرح کرد. هر پاراگراف شامل یک قیاس و تضاد یا "آنتی‌تز" است که با عبارتی کم‌وبیش مشابه آغاز می‌گردد: «شنیده‌اید که به اولین گفته شده است‌... لیکن من به شما می‌گویم‌...» (آیه‌های ۲۱ و ۲۲).

این آنتی‌تز چیست‌؟ عیسی که با چنین اقتداری می‌فرماید "من‌..."، خود را با چه کسی مقایسه می‌کند؟ پیش از آنکه در مباحث بعدی‌، به مطالعۀ تفصیلی این شش آنتی‌تز و پاراگراف بپردازیم‌، بسیار مهم است که در اینجا خلاصه‌وار آنها را بررسی کنیم‌. بسیاری از مفسرین اظهار داشته‌اند که در این پاراگرافها، عیسی خود را با موسی مقایسه و مقابله می‌کند؛ یعنی عیسی در اینجا عامداً اخلاقیات جدیدی را پی می‌نهد، و اخلاقیات قدیم را نقض و فسخ می‌کند؛ این دسته از مفسرین‌، عبارت آغازین او را نیز چنین معنی می‌کنند: "همانطور که می‌دانید، عهدعتیق تعلیم داده که‌... اما من چیزی کاملاً متفاوت را تعلیم می‌دهم‌." این تفسیر گرچه بسیار معروف است‌، اما من بدون هیچ تردیدی آن را اشتباه می‌دانم‌؛ نه فقط اشتباه‌، بلکه غیرقابل دفاع‌. آنچه که عیسی در اینجا نقض و فسخ می‌کند، خودِ شریعت نیست‌، بلکه تفسیرهای نادرستی است که کاتبان و فریسیان ابداع کرده بودند. عیسی نه تنها شریعت را نسخ و فسخ نمی‌کند، بلکه آن را تأئید کرده‌، بر اقتدار و مرجعیت آن تأکید می‌گذارد و تفسیر درستش را ارائه می‌دهد. برای اثبات این مدعا، ذکر چهار دلیل کافی می‌نماید.

تحریف کاتبان و فریسیان‌

نخستین دلیل‌، جوهر خودِ آنتی‌تزهاست‌. در نگاه اول‌، آنچه که عیسی در هر مورد نقل قول می‌کند، به‌ظاهر از شریعت موسی است‌. هر شش آنتی‌تز یا انعکاسی است از شریعت‌، یا مستقیماً نقل قولی است از آن‌؛ برای مثال‌، به این نقل قول‌ها توجه کنید: "قتل مکن‌" (آیه ۲۱)، "زنا مکن‌" (آیه ۲۷)، و «هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاقنامه‌ای بدو بدهد» (آیه ۳۱). فقط در ششمین و آخرین آنتی‌تز است که به‌روشنی متوجه مشکلی می‌شویم‌. می‌فرماید: «همسایه خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت کن‌» (آیه ۴۳). بخش اول این جمله به‌روشنی در شریعت آمده است (ر.ش‌. لاویان ۱۹:‏۱۸)، گرچه حتی این بخش نیز نقل قولی است ناقص از شریعت‌، چرا که حیاتی‌ترین کلمات آن جا افتاده‌، کلماتی که ضابطۀ محبت به همسایه را بیان می‌دارد، یعنی "مثل خویشتن‌." اما بخش دوم جمله‌، مطلقاً در شریعت نیامده است‌. این بخش نه در لاویان ۱۹:‏۱۸ آمده‌، نه در هیچ جای دیگر.

بنابراین‌، کاتبان آن را بعدها اضافه کرده بودند تا آیۀ مذکور در لاویان را تفسیر کنند؛ اما با چنین تفسیری‌، عملاً آن را تحریف کرده بودند. وقتی پنج آنتی‌تز اول را با دقت بیشتری مورد توجه قرار می‌دهیم (همان کاری که در بحث‌های بعدی انجام خواهیم داد)، مشخص می‌شود که چنین تحریفی در مورد آنها نیز به‌طور غیرمستقیم صورت گرفته است‌. آنچه که عیسی رد می‌کند، همین تفسیرهای نادرست از شریعت است‌، نه خودِ شریعت‌. نباید فراموش کرد که در دو آنتی‌تز نخست‌، عیسی نمی‌فرماید که «گفته شده است که قتل مکن و زنا مکن‌؛ اما من می‌گویم که می‌توانید این کارها را بکنید.» آنچه عیسی می‌فرماید، چنین چیزی است‌: «نه فقط نباید مرتکب قتل و زنا شوید، بلکه حتی افکار خشم‌آلود و شهوت‌آلود نیز نباید به‌خود راه دهید.»

تعالیم شفاهی کاتبان و فریسیان‌

دلیل دوم‌، عبارت آغازین هر آنتی‌تز است‌، که چنین شروع می‌شود: «شنیده‌اید که به اولین گفته شده است‌» (آیه‌های ۲۱ و ۳۳)، یا «شنیده‌اید که گفته شده است‌» (آیه‌های ۳۸ و ۴۳)، و نیز شکل کوتاهتر آن‌، «گفته شده است‌» (آیه ۳۱). کلمات مشترک در تمام اینها، «گفته شده است‌» می‌باشد. عیسی به‌هنگام نقل قول از عهدعتیق هیچگاه چنین کلماتی به‌کار نمی‌بُرد، بلکه معمولاً می‌فرمود: «مکتوب است‌» (مثلاً متی ۴:‏۴). به‌همین دلیل‌، آنچه که عیسی در این شش آنتی‌تز رد می‌کند، نه کتابمقدس‌، بلکه سنن انسانی است‌؛ نه کلام خدا که همه "خوانده‌" بودند (متی ۱۲:‏۳، ۵؛ ۱۹:‏۴؛ ۲۱:‏‏۱۶ و ۴۲؛ ۲۲:‏۳۱)، بلکه تفسیرهای شفاهی است که به "اولین‌" (یعنی قدما) گفته شده بود و هنوز هم گفته می‌شد (چونکه می‌فرماید: "شنیده‌اید")، چرا که کاتبان هنوز هم آنها را در کنیسه‌ها تکرار می‌کردند.

آیا گفته عیسی متناقض است؟

دلیل سوم‌، چارچوب بلافصل هر آنتی‌تز است‌. قبلاً گفتیم که در آیه‌هایی که پیش از این آنتی‌تزها می‌آید و مقدمه‌ای بر آنها به‌شمار می‌رود (یعنی آیه‌های ۱۷ تا ۲۰)، عیسی به‌روشنی بیان فرمود که برخورد خودش در مورد شریعت چیست‌، و برخورد شاگردانش چه باید باشد. برخورد خودش‌، "تمام کردنِ" آن بود، برخورد شاگردانش "اطاعت‌" از آن‌. هیچ همزه یا نقطه‌ای از آن زایل نخواهد شد، بلکه همه تحقق خواهد یافت‌؛ هیچیک از کوچکتری احکامِ آن نباید بی‌اهمیت انگاشته شود، بلکه همۀ آنها باید مورد اطاعت قرار گیرند. پس‌، اگر بگوییم که در این آنتی‌تزها، عیسی شریعت موسی را رد می‌کند، مثل این است که بگوییم عیسی گفتۀ قبلی خود را نقض و رد می‌کند، زیرا او قبلاً گفته که نیامده تا باطل کند بلکه تا تمام کند. اما بدیهی است که چنین نیست‌.

احترام عیسی به شریعت‌

دلیل چهارم‌، برخورد همیشگی مسیح با عهدعتیق است‌. متی در باب پیشین (یعنی باب ۴)، واقعۀ آزمایش شدن عیسی را در آن چهل روزِ طاقت‌فرسا شرح داده است‌. هر حملۀ موذیانۀ شیطان با نقل قولی به‌جا از عهدعتیق روبرو شد. عیسی نیازی نمی‌دید که با شیطان مباحثه کند یا دست به استدلال بزند. او هر آزمایش را از همان آغاز با اشاره به آنچه که "مکتوب است‌" پاسخ داد. این اطاعت آمیخته به احترام را همواره در عیسی‌، این "کلمه‌" جسم‌گرفته‌، مشاهده می‌کنیم‌، نه فقط در رفتار شخصی‌اش‌، بلکه در خدمتش نیز. او مصمم بود که هر آنچه را که در مورد او نوشته شده‌، تمام کند و تحقق بخشد و ذره‌ای از راهی که کلام خدا در برابرش نهاده‌، انحراف نورزد. بدینسان‌، فرمایش او در متی ۵:‏۱۷ مبنی بر اینکه آمده است نه تا تورات و صحف انبیا را باطل سازد، بلکه تا تمام کند، کاملاً با برخورد و نگرش او به عهدعتیق در بخشهای دیگر انجیل‌ها سازگار و همخوان است‌.

بر اساس این چهار عامل‌، روشن است که این آنتی‌تزها مسیح و موسی را، عهدجدید و عهدعتیق را، و انجیل و شریعت را در مقابل هم قرار نمی‌دهند، بلکه تفسیر درست مسیح از شریعت و تفسیر نادرست کاتبان‌، و در نتیجه‌، عدالت مسیحی و عدالت فریسی را رویاروی هم قرار می‌دهد.

رقیق کردن شریعت!

سؤالی که در اینجا پیش می‌آید، این است که کاتبان و فریسیان چه می‌کردند؟ به‌گفتۀ کالون‌، آنان چه "روشهای کج و معوج‌" به‌کار می‌بردند که از ارزش شریعت می‌کاست‌؟ به‌طور کلی‌، آنان می‌کوشیدند تا شریعت را ساده جلوه دهند و اقتضاها و استلزامات اخلاقی آن را قابل اجرا سازند. آنان می‌گفتند که تورات هم یوغ است و هم باری سنگین‌؛ به‌همین جهت‌، می‌کوشیدند یوغ را آسانتر سازند و بار را سبکتر.

روش آنان برای این کار بر حسب شکل هر حکم متفاوت بود، یعنی بر حسب اینکه حکم جزو واجبات بود (یا امر یا نهی‌) یا جزو اجازه‌ها. چهار مورد از این شش آنتی‌تز جزو واجبات است که سه موردش نهی است (نهی از قتل‌، زنا، و شهادت دروغ‌)، و دیگری امر است (محبت کردن همسایه‌). این چهار مورد جزو احکام واجب الهی است که انسان را به کارهایی امر یا از کارهایی نهی می‌کند. دو مورد باقی‌مانده (یعنی آنتی‌تزهای چهارم و پنجم‌)، جزو اجازه‌ها می‌باشند. این دو مورد جزو طبقه‌بندی آن چهار مورد دیگر که احکام واجب بودند، نمی‌شود.

برای این دو مورد، فعل در وجه امری به‌کار نرفته است‌. آنتی‌تز چهارم مربوط به قضیۀ طلاق می‌شود، که هیچگاه به‌صورت امر نیامده‌، بلکه در برخی شرایط و بعضی موارد مجاز داشته شده است‌. آنتی‌تز پنجم به قصاص مربوط می‌گردد (چشمی به چشمی‌...) که می‌بایست در محکمه‌های قضایی جاری شود؛ قُضات یهود می‌بایست قصاص را دقیقاً به میزان جرمِ واقع‌شده تعیین کنند. این هر دو اجازه‌ها محدود به شرایط مشخص و خاص می‌شد.

آنچه کاتبان و فریسیان برای سهولت در اطاعت از این احکام انجام می‌دادند، این بود که حوزۀ احکام واجب را محدود می‌کردند و حوزۀ اجازه‌ها را وسیع‌. از واجب بودن احکامِ واجب می‌کاستند و به شرایط و موارد اجازه‌ها می‌افزودند. آنچه عیسی انجام می‌داد، معکوس کردن هر دو این جریانات بود. او مصراً ایجاب می‌کرد که احکام واجب به‌طور کامل و بدون هیچ‌گونه محدودیت تصنعی اجرا شود، و محدوده و شرایط اجازه‌ها نیز آنگونه که خدا مقرر کرده پذیرفته شود و خودسرانه به آنها بسط داده نشود. مفید خواهد بود که به کاربرد این اصول در مورد این آنتی‌تزها نظری اجمالی بیفکنیم و در بحث‌های بعدی‌، آنها را به‌تفصیل بررسی نماییم‌.

کاتبان و فریسیان به‌وضوح مُنهیاتِ کتابمقدس (موارد نهی شده‌) در مورد قتل و زنا را صرفاً به خودِ عمل محدود می‌کردند؛ عیسی این دو حکم را به افکار خشم‌آلود و ناسزا و نگاههای شهوانی نیز بسط داد. آنان حکم مربوط به سوگند دروغ را فقط به چند مورد محدود می‌کردند (یعنی به سوگندهایی که به نام خدا یاد شده‌اند)، و حکم مربوط به محبت کردن به همسایه را نیز فقط به بعضی از انسانها (افراد همنژاد و همکیش‌)؛ عیسی فرمود که به همه سوگندها باید وفا کرد و به همه انسانها باید محبت نمود، بدون هیچگونه محدودیتی‌.

اما کاتبان و فریسیان فقط به این راضی نبودند که احکام واجب را به‌اقتضای مصالح خود محدود سازند؛ بلکه می‌کوشیدند تا منافع و مصالح خود را با بسط و گسترش دادن محدودۀ اجازه‌ها هرچه‌بیشتر تأمین کنند. بدینگونه‌، تنها شرط مجاز برای طلاق، یعنی «مشاهدۀ چیزی ناشایسته در زن‌» (تثنیه ۲۴:‏۱) را به هر نوع بهانۀ بوالهوسانۀ شوهر بسط داده بودند، و اجازه قصاص در محکمه‌های شرعی را به مواردی فراتر از آن گسترش داده بودند تا انتقام شخصی موجه شود. اما عیسی محدوده‌های اولیه را مورد تأئید و تأکید قرار داد. او طلاق به هر دلیل دیگر را "زنا" نامید، و چشم‌پوشی از انتقام را بر روابط شخصی حاکم ساخت‌.

این نگاه مقدماتی بر آنتی‌تزها نشان می‌دهند که عیسی قصد نقض شریعت موسی را نداشت‌؛ بلکه این فریسیان بودند که شریعت را نقض می‌کردند. آنچه عیسی انجام داد، تشریح معنی راستین احکام اخلاقی بود، علی‌رغم تمام دشواریهایی که در اجرایشان وجود دارد. او احکامی را که کاتبان و فریسیان سعی در محدود کردنشان داشتند، بسط داد، و اجازه‌هایی را که ایشان سعی در بسطشان داشتند، محدود کرد. برای عیسی احکام موسی احکام خدا بود، خدایی که اعتبارش را نهایتی نیست و اقتدارش را محدودیتی‌.

در این زمینه‌، ایماندار مسیحی باید از مسیح سرمشق بگیرد نه از فریسیان‌. ما هیچ اجازه نداریم که در معیارهای شریعت تخفیف قائل شویم و اطاعت از آن را ساده سازیم‌. این نظام استدلال فریسیان بود، نه مسیحیان‌. عدالت مسیحیان باید از عدالت فریسیان افزونتر شود. عیسی با نیرومندترین کلمات ممکن‌، اقتدار و مرجعیت شریعت را به‌عنوان کلام مکتوب خدا تأئید فرمود و شاگردان خود را فراخواند تا تفسیر درست و عمیقاً لازم‌الاجرای آن را بپذیرند.

                                                             ترجمۀ آرمان رشدی