You are here

بخشیدن‌

زمان تقریبی مطالعه:

۵ دقیقه

روزی‌ پطرس‌ سؤال‌ عجیبی‌ از خداوند ما کرد:‌ «آنگاه‌ پطرس‌ نزد او آمده‌، گفت‌:‌ خداوندا، چند مرتبه‌ برادرم‌ به‌ من‌ خطا ورزد، می‌باید او را آمرزید؟ آیا تا هفت‌ مرتبه‌؟ عیسی‌ بدو گفت‌:‌ تو را نمی‌گویم‌ تا هفت‌ مرتبه‌، بلکه‌ تا هفتاد هفت مرتبه‌!»

سؤال‌ پطرس‌ بسیار قابل‌ توجه‌ است‌. نمی‌توان‌ به‌راحتی‌ از آن‌ گذشت‌، خصوصاً در دنیای‌ ما که‌ بخشیدن‌ چیزی‌ نیست‌ که‌ هر روزه‌ اتفاق بیفتد. دنیای‌ ما اصلاً عادت‌ به‌ بخشیدن‌ ندارد. اگر کسی‌ به‌ ما بدی‌ کند، اولین‌ و غالب‌ترین‌ میلی‌ که‌ در ما ایجاد می‌شود، میل‌ به‌ انتقام‌ گرفتن‌ است‌. اگر ما را بزنند، می‌زنیم‌؛ اگر به‌ ما دشنام‌ دهند، دشنام‌ می‌دهیم‌؛ اگر از ما نفرت‌ کنند، ما هم‌ نفرت‌ می‌کنیم‌. و متأسفانه‌ امر به‌ همین‌ جا ختم‌ نمی‌شود؛ ما سعی‌ می‌کنیم‌ کمی‌ هم‌ بیشتر از آنچه‌ به‌ ما کرده‌اند، تلافی‌ کنیم‌. اگر کسی‌ به‌ ما بدی‌ کرده‌، سعی‌ می‌کنیم‌ او را "بسوزانیم‌"؛ سعی‌ می‌کنیم‌ "نشان‌ بدهیم‌ با کی‌ طرف‌ است‌".

در شریعت‌ موسی‌ آمده‌ که‌ "چشمی‌ به‌ چشمی‌؛ دندانی‌ به‌ دندانی‌!" این‌ قانون‌ در زمان‌ خود بسیار انقلابی‌ بود، زیرا می‌کوشید مجازات‌ را با جرم‌ همسان‌ و سازگار سازد. به‌عبارت‌ دیگر، هدف‌ این‌ حکم‌ این‌ بود که‌ آتش‌ انتقام‌ را در بشر تحت‌ کنترل‌ درآورد و اجازه‌ ندهد بجای‌ یک‌ دندان‌، تمامی‌ دندان‌های‌ طرف‌ مقابل‌ خُرد شود و یا در عوض‌ یک‌ چشم‌، دو چشم‌ از کاسه‌ درآید. ما در دنیا، شاهد این‌ گونه‌ انتقام‌گیری‌ کور هستیم‌. این‌ جریانی‌ است‌ که‌ در دنیای‌ ما دائم‌ در حال‌ تکرار است‌.

به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ سؤال‌ پطرس‌ اینقدر مهم‌ می‌گردد، زیرا روند و روال‌ حاکم‌ بر زندگی‌ بشر را ناگهان‌ قطع‌ می‌کند و امکانِ بخشیدنِ مقصر را مطرح‌ می‌سازد. اما چرا پطرس‌ چنین‌ سؤالی‌ را مطرح‌ می‌کند؟ قطعاً به‌خاطر این‌ بوده‌ که‌ مسیح‌ به‌ شاگردان‌ خود تعلیم‌ داده‌ بود و گفته‌ بود:‌ «اگر برادرت‌ به‌ تو خطا ورزد، او را تنبیه‌ کن‌ و اگر توبه‌ کند، او را ببخش‌. و هر گاه‌ در روزی‌، هفت‌ کرَّت‌ به‌ تو گناه‌ کند و در روزی‌ هفت‌ مرتبه‌ برگشته‌، به‌ تو گوید توبه‌ می‌کنم‌، او را ببخش‌» (لوقا ۱۷:‏۳ و ۴). پطرس‌ مسأله‌ بخشیدن‌ را قبول‌ کرده‌ بود؛ مشکل‌ او در تعداد دفعات‌ بخشیدن‌ بود. شاید با خود استدلال‌ می‌کرد که‌ عیسی‌ هفت‌ بار بخشیدن‌ را مجاز دانسته‌ و همینقدر کافی‌ است‌.

ما مؤمنین‌ ممکن‌ است‌ در دلمان‌ به‌ پطرس‌ به‌خاطر این‌ سؤال‌ خرده‌ بگیریم‌. ولی‌ قبل‌ از این‌ کار، بگذارید از خودمان‌ این‌ سؤال‌ را بکنیم‌:‌ "آخرین‌ باری‌ که‌ برادر یا خواهرم‌ را بخشیدم‌، کی‌ بود؟" حالا یک‌ سؤال‌ مشکل‌تر:‌ "آخرین‌ باری‌ که‌ فردی‌ را به‌خاطر گناهی‌ که‌ هفت‌ مرتبه‌ در روز آن‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مرتکب‌ شد و عذر خواست‌ و من‌ هم‌ بخشیدم‌، کی‌ بود؟"

اگر در روز یک‌ بار گناه‌ کسی‌ را ببخشیم‌، خیلی‌ به‌ خود می‌بالیم‌. اما اگر همان‌ شخص‌، همان‌ روز همان‌ اشتباه‌ را برای‌ بار دوم‌ تکرار کند و از ما عذر بخواهد، آیا در دلمان‌ فکر نخواهیم‌ کرد که‌ آن‌ شخص‌ ما را دست‌ انداخته‌ است‌؟

●پطرس‌ از "انجام‌ دادن‌" حرف‌ می‌زد، عیسی‌ از "بودن‌" یا "شدن‌"

●از نظر مسیح‌ بین‌ "بخشیدن‌" و "بخشنده‌ بودن‌" فرق زیادی‌ هست‌

●باید پیش‌ از اینکه‌ کاری‌ "انجام‌" دهیم‌، در دست‌های‌ کوزه‌گر "تبدیل‌" به‌ آن‌ چیزی‌ شویم‌ که‌ او در نظر دارد

سؤال‌ پطرس‌ جالب‌ بود، اما جواب‌ عیسی‌ مبهوت‌کننده‌ است‌. عیسی‌ به‌ پطرس‌ فرمود:‌ «تو را نمی‌گویم‌ تا هفت‌ مرتبه‌، بلکه‌ تا هفتاد هفت‌ مرتبه‌!» پطرس‌ حتماً در موقعیت‌ ناراحت‌کننده‌ای‌ قرار گرفته‌ بود؛ او تا آن‌ لحظه‌ به‌ "هفت‌ بار" بخشیدن‌ فکر می‌کرد، حالا با رقم‌ "۴۹۰" مواجه‌ شده‌ بود. اما آیا منظور عیسی‌ واقعاً این‌ بود که‌ ما باید ۴۹۰ بار ببخشیم‌؟ مطلب‌ همین جاست‌! پطرس‌ از "انجام‌ دادن‌" حرف‌ می‌زد، عیسی‌ از "بودن‌" یا "شدن‌". در جوابی‌ که‌ عیسی‌ می‌دهد، به‌طور مشهود می‌بینیم‌ که‌ از نظر او بین‌ "بخشیدن‌" و "بخشنده‌ بودن‌" فرق زیادی‌ هست‌.

برای‌ اینکه‌ انسان‌ بتواند تبدیل‌ به‌ فردی‌ "بخشنده‌" شود، لازم‌ است‌ که‌ در جریانی‌ تبدیل‌کننده‌ قرار گیرد؛ لازم‌ است‌ که‌ در زندگی‌ او کاری‌ صورت‌ گیرد. انسان‌ ممکن‌ است‌ در اثر تحصیل‌ و استعدادهای‌ خودش‌، تبدیل‌ به‌ واعظی‌ زبردست‌ شود، ممکن‌ است‌ در نظر دیگران‌ مسیحی‌ خوبی‌ جلوه‌ کند، اما نمی‌تواند بدون‌ عبور از مسیر تبدیل‌ و تحول‌ روحانی‌، تبدیل‌ به‌ کسی‌ شود که‌ صفت‌ "بخشندگی‌" و سایر صفات‌ روحانی‌ را داشته‌ باشد. یک‌ مسیحی‌ پیش‌ از اینکه‌ کاری‌ را انجام‌ دهد، باید اول‌ بگذارد که‌ خدا در او کاری‌ انجام‌ دهد. یکی‌ از تفاوت‌های‌ مهم‌ مسیحیت‌ با سایر مکاتب‌ در همین‌ است‌:‌ مکاتب‌ و ادیان‌ با "انجامِ" کار سروکار دارند، مسیحیت‌ با "بودن‌" و "تبدیل‌ شدن‌". انسان‌ نمی‌تواند مسیحی‌ باشد مگر اینکه‌ خدا کاری‌ در وجود او انجام‌ دهد. ما باید همچون‌ گِل‌ در دست‌های‌ کوزه‌گر باشیم‌؛ باید پیش‌ از اینکه‌ کاری‌ "انجام‌" دهیم‌، در دست‌های‌ این‌ کوزه‌گر "تبدیل‌" به‌ آن‌ چیزی‌ شویم‌ که‌ او در نظر دارد.

مسیح‌ برای‌ آنکه‌ پطرس‌ به‌ عمق‌ مطلب‌ پی‌ ببرد، داستانی‌ تعریف‌ کرد. مردی‌ بود که‌ به‌ پادشاه‌ مبلغ‌ هنگفتی‌ بدهکار بود. از آنجا که‌ پولی‌ نداشت‌ تا بدهی‌ خود را بپردازد، می‌بایست‌ طبق‌ رسم‌ زمانه‌، خودش‌ و خانواده‌اش‌ به‌عنوان‌ برده‌ فروخته‌ می‌شدند تا مبلغ‌ بدهی‌اش‌ تأمین‌ شود. پادشاه‌ او را به‌خاطر خواهشش‌ بخشید. وقتی‌ از محضر پادشاه‌ خارج‌ شد، یکی‌ از دوستانش‌ به‌ او برخورد که‌ مبلغ‌ کوچکی‌ به‌ او بدهکار بود. فوراً یقۀ‌ او را گرفت‌ و گفت‌ که‌ اگر بلافاصله‌ بدهی‌اش‌ را ندهد، او را به‌ زندان‌ می‌اندازد. همین‌ کار را هم‌ کرد. پادشاه‌ وقتی‌ از ماجرا خبردار شد، آن‌ شخص‌ را احضار کرد و گفت‌:‌

"ای‌ غلام‌ شریر، آیا تمام‌ آن‌ قرض‌ را محض‌ خواهش‌ تو به‌ تو نبخشیدم‌؟ پس‌ آیا تو را نیز لازم‌ نبود که‌ بر همقطار خود رحم‌ کنی‌ چنانکه‌ من‌ بر تو رحم‌ کردم‌؟"

با نقل‌ این‌ داستان‌، عیسی‌ نکتۀ‌ مهمی‌ را به‌ پطرس‌ گوشزد می‌کند و آن‌ اینکه‌ خدا با تعداد دفعات‌ کار ندارد؛ خدا با این‌ کار دارد که‌ ما در مقابل‌ کاری‌ که‌ او برای‌ ما انجام‌ داده‌، چه‌ واکنشی‌ از خود نشان‌ می‌دهیم‌. این‌ تعلیم‌ مسیح‌، با "انجام‌ دادن‌" کاری‌ ندارد، بلکه‌ با "بودنِ" ما کار دارد، یعنی‌ اینکه‌ آیا ما بخشنده‌ "هستیم‌" یا نه‌.

نتیجۀ‌ داستان‌ در آیه‌ ۳۵ منعکس‌ است‌:‌ «به‌ همین‌ طور پدر آسمانی‌ من‌ نیز با شما عمل‌ خواهد نمود اگر هر یکی‌ از شما برادر خود را از دل‌ نبخشد!» در این‌ آیه‌ به‌ کلمۀ‌ "دل‌" توجه‌ کنید. محال‌ است‌ بتوانید کسی‌ را از "دل‌" ببخشید مگر آنکه‌ خدا شما را تبدیل‌ به‌ شخصی‌ "بخشنده‌" کرده‌ باشد. باید اول‌ "بخشنده‌" بشوید تا بتوانید آنگونه‌ ببخشید که‌ مسیح‌ می‌خواهد. باید به‌ حضور مسیح‌ برویم‌ تا او ما را تغییر دهد. این‌ تنها راه‌ برای‌ بخشیدن‌ است‌.

«متحمل‌ یکدیگر شده‌، همدیگر را عفو کنید هر گاه‌ بر دیگری‌ ادعایی‌ داشته‌ باشید. چنانکه‌ مسیح‌ شما را آمرزید، شما نیز چنین‌ کنید» (کولسیان‌ ۳:‏۱۳).