You are here

آیا زنان می‌توانند در کلیسا موعظه کنند؟

زمان تقریبی مطالعه:

۲۳ دقیقه

 

در بین مسیحیان معتقد به کلام خدا در مورد نقش زن در کتاب‌مقدس بحث‌های داغی وجود دارد. در این مقاله مجال آن نیست که به همۀ جوانب این مبحث نظیر نقش و جایگاه زن در کتاب‌مقدس، مفهوم سر بودن مرد، مطیع بودن زن نسبت به شوهر و پوشش زن در جلسات عبادتی بپردازیم، بلکه صحبت خود را صرفاً محدود به این موضوع می‌کنیم که آیا مطابق کتاب‌مقدس زنان می‌توانند در جلسات عمومی کلیسا تعلیم دهند و موعظه کنند یا نه!

در طول تاریخ مسیحیت همواره زنانی بوده‌اند که کلام خدا را با اقتدار تعلیم داده و موعظه کرده‌اند و مسح خدا را به‌وضوح می‌توان در زندگی‌های‌شان دید: زنانی چون کاترین بوت واعظ برجسته انگلیسی که به‌اتفاق شوهرش سازمان معروف "ارتش نجات" (Salvation Army) را بنیان نهاد، آن گراهام لاتز دختر بیلی گراهام که در برابر هزاران نفر در استادیوم‌های بزرگ موعظه کرده است و به گفته بیلی گراهام "بهترین واعظ خانواده است"، و جویس مایر که بسیاری از مسیحیان ایرانی با خدمات تلویزیونی او آشنایی دارند. شهادت چنین افرادی و مسحی را که بر آنهاست نمی‌توان نادیده گرفت و ناچیز پنداشت.

در مقالۀ حاضر برای یافتن پاسخی روشن به این پرسش که "آیا زنان می‌توانند در کلیسا موعظه کنند؟" نخست به دیدگاه انقلابی عیسی در مورد زنان و نقش زنان در کلیسای اولیه نگاهی خواهیم انداخت، و سپس دو متن بحث‌انگیز در کتاب‌مقدس را که اغلب به هنگام منع کردن زنان از موعظه بدان‌ها استناد می‌شود مورد بررسی قرار خواهیم داد.

دیدگاه عیسی نسبت به زنان

معلمین کتاب‌مقدس عمدتاً در این مورد هم‌عقیده‌اند که رفتار عیسی با زنان در زمان خود بسیار انقلابی و رادیکال بود. یکی از این معلمین به اسم جرمایس (Joachim Jeremiahs) می‌نویسد: «عیسی با دعوت زنان به پیروی از خود، عمداً فرهنگ آن زمان را زیر پا گذاشت. وجود زنان در دایرۀ پیروان عیسی امری بی‌سابقه در فرهنگ و تاریخ آن زمان بود».

اهمیت شناخت فرهنگ آن زمان جهت درک رفتار انقلابی عیسی نسبت به زنان را نمی‌توان ناچیز شمرد. مذهب و در واقع خشکه‌مقدسی در زمان عیسی باعث شده بود که زنان دارای منزلتی پست و حقیر باشند به‌طوریکه حتی از شرکت در پرستش عمومی نیز محروم بودند و آشکارا گفته می‌شد که زنان قادر به آموختن امور روحانی نیستند و شایسته نیست به آنها تعلیم داده شود. این نوع نگرش معلمین مذهبی یهود به‌خوبی در گفتۀ العاذر بن ازریا نمایان است: «مردان به کنیسه می‌آیند تا یاد بگیرند، اما زنان تا گوش بگیرند»! زنان اجازه داشتند به تعالیم دینی و قرائت کلام خدا گوش کنند، ولی انتظار نمی‌رفت که آن را بفهمند و درک کنند، و تقریباً از هر گونه تحصیل مذهبی محروم بودند. بن ازریا می‌گوید: «اگر مردی به دختر خود شریعت را تعلیم دهد، انگار به او هرزگی یاد داده است».

مردسالاری در جامعۀ اسرائیل امری عادی و پذیرفته شده بود تا حدی که فریسیان خدا را شکر می‌کردند که «مشرک و بی‌سواد و زن» آفریده نشده‌اند! حال با توجه به این وضعیت، رفتاری که عیسی با زنان داشت به‌وضوح نشان می‌دهد که دیدگاه او نسبت به زنان کاملاً و تا حد زننده‌ای متفاوت از دیگر معلمین مذهبی بود. عیسی برای زنان ارزش قائل است. او زن را نه جنس مخالف و پست، بلکه انسانی می‌داند که به‌صورت خدا آفریده شده است. به‌همین خاطر است که آنها را شفا می‌دهد، تعلیم‌شان می‌دهد، و مهم‌تر از همه محبت و ذات خدا را بر آنها آشکار می‌سازد.

از آنجا که بحث ما در مورد تعلیم زنان در کلیساست، در اینجا فقط به ذکر چند نمونۀ کوتاه از دیدگاهی که عیسی در مورد وضعیت و جایگاه روحانی زنان داشت بسنده می‌کنیم:

در لوقا ۱۳:‏۱۶ عنوانی که عیسی به زن علیل می‌دهد نشان‌دهنده ارزش والایی است که برای زنان به‌عنوان کسانی که رسماً جزئی از قوم خدا هستند قائل است. عیسی زن علیل را "دختر ابراهیم" می‌خوانَد! عنوان پسر ابراهیم عنوانی متداول و معمولی بود که بر ارزش مرد به‌عنوان عضو رسمی قوم عهد تأکید داشت، اما عنوان دختر ابراهیم شناخته شده نبود زیرا زنان عضو رسمی قوم به‌شمار نمی‌آمدند بلکه صرفاً عضو رسمی یک خانواده محسوب می‌شدند! عیسی با به‌کار بردن عنوان "دختر ابراهیم" زنان را به‌طور کلی، و این زن علیل را به‌طور خاص، ارزش می‌نهد!

عیسی به هوش و قوۀ ادراک زنان از مطالب روحانی احترام می‌گذاشت. در یوحنا ۴:‏‏‏۷‏-‏‏‏‏۳۰ می‌بینیم که او به‌هنگام گفتگو با زن سامری تعصب‌های فرهنگی زمان خود را به‌دور می‌افکند و با آن زن در مورد مسائل روحانی صحبت کرده، ماشیح بودن خود را بر کسی که نه تنها یک زن، بلکه یک سامری بدنام بود، آشکار می‌سازد. این در شرایطی است که معلمان مذهبی آن زمان معتقد بودند: «هر بار که مردی با زنی (حتی زن خود) به گفتگویی طولانی می‌پردازد، شر و بدی را بر خود نازل می‌سازد و از کلمات تورات دور شده، در نهایت جهنم را میراث خود می‌سازد».

عیسی همچنین زنان را افرادی تعلیم‌پذیر و قابل‌آموزش می‌دانست. شاید بهترین نمونه در این مورد زمانی باشد که عیسی در منزل ایلعازر به تعلیم مشغول بود و مریم نزد پا‌های او نشسته، به تعالیم او گوش می‌سپرد (یوحنا ۱۰:‏۳۹). لفظ "نشستن در محضر یا نزد پاهای کسی" یک اصطلاح فنی بود و از روش‌های متداول تعلیم گرفتن از رابی‌ها به‌شمار می‌رفت. به‌عنوان مثال پولس این اصطلاح را در مورد تعلیم گرفتن خود از گامالائیل به‌کار می‌بَرَد. و در اینجا می‌بینیم که زنی بدین شیوه از عیسی، این استاد اعظم، تعلیم می‌گیرد! این درست برعکس نظر رابی ایلعازر است که معتقد بود: «بهتر است تورات سوخته شود تا اینکه حقایق آن را به یک زن یاد داد»! عیسی نه تنها مریم را به‌عنوان یک شاگرد می‌پذیرد، بلکه او را به این خاطر که کار‌های معمول خانه را کنار گذاشته و به سخنان او گوش می‌دهد تحسین می‌کند (آیه ۴۱).

یکی از عجیب‌ترین ابعاد خدمت عیسی و ارزشی که برای زن‌ها قائل بود این است که گروهی از زنان در سفر‌های او با شاگردانش وی را همراهی می‌کردند: (متی ۲۷:‏۵۵‏؛ مرقس ۱۵:‏۴۱). این زنان نه در حاشیه، بلکه در مرکز زندگی و تعلیمات عیسی قرار داشتند. آن‌ها نیز درست مانند دیگر شاگردان، تعالیم عیسی را می‌شنیدند (لوقا ۲۴:‏۸).

در یهودیت آن زمان شهادت یک زن به‌حساب نمی‌آمد. اما وقتی عیسی قیام می‌کند، نه تنها زنان را مأمور شهادت دادن به چنین واقعه‌ مهمی می‌سازد بلکه شاگردان را به‌خاطر باور نکردن شهادت زنان توبیخ می‌کند (مرقس ۱۶:‏۱۱)! بهانۀ شاگردان متأسفانه نمایانگر دیدگاه آن زمان و نیز نظر برخی از افراد امروزی در مورد احساسات زنان است: «فکر کردند آنها هذیان می‌گویند» (لوقا ۲۴:‏۱۱)، اما از نظر عیسی زن موجودی نبود که به‌خاطر احساساتش نتواند مسئولیت خود را به‌درستی انجام دهد. از نظر عیسی، آنچه تعیین می‌کرد که کسی می‌تواند شاهدی امین برای او باشد نه جنسیت شخص، بلکه وفاداری و در دسترس بودن وی برای کار خدمت بود.

بنابراین هر چند در اناجیل نمی‌بینیم که عیسی آداب و فرهنگ آن روزگار را به‌طور کامل محکوم کرده باشد، ولی می‌بینیم که اغلب اوقات این ساختار‌ها را به کنار می‌زند و دیدی تازه و انقلابی ارائه می‌دهد. پس می‌توانیم نتیجه بگیریم که کلیسا نباید کاملاً اسیر ساختار‌های فرهنگی زمان خود باشد، هر چند لازم است چنین ساختارهایی را در نظر بگیرد و آنها را به نفع خود به‌کار ببرد. نقش زن در کلیسا باید با معیار ارزشی که او در مسیح دارد سنجیده شود، نه بر اساس معیار‌های اجتماعی و تاریخی.

نقش زن در کلیسای اولیه

نقش زنان از ابتدای تولد کلیسا، نقشی فعال و آشکار بود. زنان در روز‌های مابین قیام و صعود همپای شاگردان در دعا و در جمع‌های ایمانداران حضور داشتند. در واقعۀ پنطیکاست نیز روح‌القدس مطابق پیشگویی یوئیل بر آنان هم قرار ‌گرفت. زنان نه تنها به‌صورت گسترده ایمان می‌آوردند بلکه نقش‌های مهم دیگری نیز داشتند که در اینجا تنها به برخی از آنها که مستقیماً به بحث ما مربوط می‌شود اشاره می‌کنیم:

مریم مادر مرقس احتمالاً رهبر یک کلیسای خانگی بود. در اعمال ۱۲:۱۲ می‌بینیم که پطرس به‌محض آزاد شدن از زندان به منزل او می‌رود و «بسیاری آنجا گرد آمده بودند و دعا می‌کردند». بعضی از معلمین کتاب‌مقدس معتقدند کسانی که در آن زمان جلسات خانگی در منازل‌شان برگزار می‌شد، تا حدی وظیفه رهبری این جلسات را نیز برعهده داشتند.

پریسکیلا در اعمال ۱۸:‏۲ و ۲۶. این زن به‌اتفاق شوهرش اکیلا نقش بسیار مهمی در تربیت و تعلیم فردی یهودی به اسم آپولس ایفا کرد که به یکی از معلمان برجستۀ کلیسای اولیه تبدیل شد.

پولس نیز خدمت زنان در جامعه و کلیسا را بسیار مهم می‌دانست و عناوینی که برای خدمت زنان برمی‌گزیند بسیار حساس و کلیدی است. در فیلیپیان ۴:‏۲‏-‏‏‏‏‏۳ از دو زن نام برده شده‌ است به‌نام‌های افودیه و سینتیخی که «دوشادوش پولس برای کار انجیل مجاهده می‌کنند». این زنان خادم و همکار پولس بودند!

همچنین در نوشته‌های پولس به زنانی برمی‌خوریم که عهده‌دار سِمت شمّاسی بودند و در کلیسا خدمت می‌کردند. یکی از آنها فیبی است که پولس در اولین آیات رومیان ۱۶ از او نام می‌برد: «خواهرمان فیبی را به شما معرفی می‌کنم. او از خادمان کلیسای شهر کِنخْریه است. او را در خداوند، آنگونه که شایستۀ مقدّسان است، بپذیرید و از هیچ کمکی که از شما بخواهد دریغ مورزید، زیرا او به بسیاری، از جمله خود من، کمک فراوان کرده است» (آیات ۱ تا ۳).

در همان فصل ۱۶رومیان، پولس به چند زن دیگر نیز اشاره می‌کند و به آنها سلام می‌فرستد و می‌گوید در حیات و رشد کلیسای اولیه سهم به‌سزایی داشته‌اند. به‌عنوان مثال بار دیگر از پریسکیلا نام می‌برَد: «به پْریسکیلا و آکیلا، همکاران من در مسیحْ عیسی، سلام برسانید. آنان جان خود را به‌خاطر من به خطر انداختند، و نه‌تنها من، بلکه همۀ کلیساهای غیریهودیان از آنان سپاسگزارند» (آیه ۳). به‌عبارت دیگر، پولس پریسکیلا را «همکار خود که در کلیساها خدمت می‌کند» می‌خواند، یعنی درست همان واژه‌ای که در مورد تیموتاووس یا تیطس به‌کار می‌بَرد! جالب است که در اکثر مواقع هم لوقا و هم پولس، اسم پریسکیلا را قبل از اسم شوهرش به‌کار می‌برند -‏‏‏ شاید به این خاطر که او در خدمات بشارتی فعال‌تر از شوهرش بود.

در آیۀ ۶ از مریم نامی اسم برده شده که برای رومیان زحمت بسیار کشیده است؛ در آیۀ ۱۲ به تریفینا و اریفوسا، "بانوانی که سختکوشانه در خداوند کار می‌کنند" اشاره شده است، و نیز به زنی به‌نام پرسیس که به‌معنی زن پارسی یا ایرانی است و پولس او را "دوست عزیزم" و "بانوی دیگری که در خداوند بسیار تلاش می‌کند" توصیف می‌کند! زحمتی که پولس در اینجا از آن صحبت می‌کند، زحمت انجیل است -‏‏‏ درست همان لفظی که در اول قرنتیان ۱۵ به‌کار رفته و در فیلیپیان ۲:‏۱۶ و اول تیموتاووس ۴:‏۱۰ نیز آن را در مورد خودش به‌کار ‌برده است.

پولس در آیه ‏۷ از دو رسول نام می‌بَرد: یکی آندرونیکوس که مرد است، و دیگری زنی به‌نام «یونیاس». یونیاس بر اساس تحقیقات تاریخ‌شناسان از اسامی متداول زن در زبان لاتین بوده است. او احتمالاً همسر آندرونیکوس است زیرا می‌بینیم که با او مسافرت می‌کند. پولس درباره این دو می‌گوید: «آنها در میان رسولان از چهره‌های برجسته‌اند». بعضی معتقدند این قسمت را باید اینطور خواند: «این دو نفر از چشم رسولان چهره‌های برجسته‌اند»، اما همانطور که در ترجمۀ فارسی هزارۀ نو آمده است، مفسرین معتقدند طبیعی‌ترین نوع خواندن این متن این است که این دو خود رسول بوده‌اند و در میان رسولان هم از چهره‌های برجسته محسوب می‌شده‌اند.

با توجه به این زمینه، حال بیایید به بررسی دو متن مهم در این رابطه بپردازیم که ظاهراً در نگاه اول دقیقاً متضاد آن چیزی است که تاکنون در عهدجدید مشاهده کرده‌ایم. کوشش ما در این بحث بر این است که زمینۀ تاریخی این متون دشوار به‌دقت بررسی شود تا ببینیم آیا می‌توان به نتیجه‌ای رسید که با نگرش انقلابی عیسی در مورد زنان و اصول دیگر عهدجدید همخوانی داشته باشد، یا اینکه این متون به تنهایی حصار خدمت زنان در کلیسا را مشخص می‌کنند.

متن اول: اول قرنتیان ۱۴:‏۳۴ و ۳۵ می‌گوید: زنان باید در کلیسا خاموش بمانند. آنها مجاز به سخن گفتن نیستند، بلکه باید چنانکه شریعت می‌گوید مطیع باشند. اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند از شوهر خود در خانه بپرسند زیرا برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید.

در بررسی این متن باید به دو نکتۀ مهم توجه داشت: اول اینکه قرنتس از لحاظ روحانی و اخلاقی شهری بود فاسد و سرسخت. بی‌نظمی و تفرقه و فساد اخلاقی حتی در کلیسا نیز رخنه کرده بود. بیشتر اهالی قرنتس را کارکنان بنادر و کارگران حمل و نقل و فلزکاران تشکیل می‌دادند. ساکنان این شهر از نژادهای مختلف بودند و به زبان‌های مختلف صحبت می‌کردند، اما زبان مشترک‌شان یونانی بود. مردانی که در بیرون از خانه کار می‌کردند بهتر به زبان یونانی آشنا بودند و همچنین مردان به‌طور کلی از دانش الهیاتی بیشتری برخوردار بودند.

حال کلیسای قرنتس را مجسم کنید: همانطور که دیدیم زنان اغلب هیچ‌گونه معلومات دینی نداشتند و بنابراین در محافل کلیسایی یا مرتب از شوهران خود سؤال می‌کردند و یا از آنجا که از مطالب سر در نمی‌آوردند مشغول صحبت با یکدیگر می‌شدند و جلسه را مختل می‌کردند. در چنین وضعیتی پولس به زنان قرنتس می‌گوید که ساکت شوند و جلسات عبادتی را با صحبت کردن مختل نکنند. به احتمال زیاد منظور پولس این نیست که زنان به‌کلّی در کلیسا خاموش باشند، چرا که خود او کمی پیشتر در فصل ۱۱ آیه ‏۵ در مورد دعا و نبوت زنان در کلیسا صحبت ‌کرده بود. بنابراین نگرانی اصلی پولس در مورد کلیسای قرنتس، بی‌نظمی در کلیسا بود.

پرفسور کینر (Keener) استاد عهدجدید و از نویسندگان معاصر مسیحی در این باره می‌گوید: «در محیطی که زنان در نوعی جهل و بی‌سوادی روحانی بسر می‌بردند، پولس در حقیقت راه حلی برای مشکل پیدا می‌کند و می‌گوید شوهران‌شان باید به آنها آموزش دهند. این امر نه تنها زنان را محدود نمی‌کند، بلکه به افزایش آگاهی آنها می‌انجامد. در این متن هیچ چیزی نیست که نشان دهد زنان نباید کتاب‌مقدس را تعلیم دهند.»

یکی دیگر از اساتید عهدجدید به‌نام پرفسور کنت بیلی (Kenneth Baily) فصل‌های ۱۱ تا ۱۴ اول قرنتیان را قسمتی واحد در این رساله می‌داند و می‌گوید که پولس در این چهار فصل از روش ساختار نوشتاری ترادف یا "تقارن معکوس" (Inverted Parallelism) که در نوشته‌های یونانی و عبری متداول و معمول بوده است، استفاده می‌‌کند. به این صورت که موضوع از یک نقطه شروع می‌شود و پله پله به نقطۀ اوج می‌رسد و سپس پله‌ها به‌طور معکوس تکرار می‌شوند تا مجدداً به نقطۀ شروع برسند:

۱) بی‌نظمی در عبادت

-‏‏‏ پوشش زنان و مردان در هنگام نبوت ۱۱:‏۲-‏‏‏‏۱۶

-‏‏‏ بی‌نظمی به‌هنگام شرکت در شام خداوند ۱۱:‏‏۱۷-‏‏‏‏۳۴

۲) عطایای روحانی ۱۲

۳) محبت ۱۳

۴) عطایای روحانی ۱۴:‏۱-‏‏‏‏۲۵

۵) بی‌نظمی در عبادت

-‏‏‏ به نوبت حرف نزدن نبی‌ها ۱۴:‏۲۶-‏‏‏‏۳۳

-‏‏‏ با هم حرف زدن زنان در کلیسا ۱۴:‏۳۳-‏‏‏‏۳۶

بدین ترتیب بی‌نظمی در عبادت، در ابتدا و انتهای این ترادف قرار می‌گیرد، عطایای روحانی مجموعۀ دوم این تقارن هستند و اوج یا نکتۀ اصلی و مرکزی متن نیز که همانا محبت است در میان نوشتار می‌آید.

بنابراین پولس در اینجا تعلیمی کلی راجع به خدمت زنان ارائه نمی‌دهد، بلکه تنها به گوشزد ‌کردن مواردی می‌پردازد که در کلیسای قرنتس باعث بی‌نظمی شده بود -‏‏‏ مواردی نظیر صحبت کردن زنان در کلیسا، شرکت نادرست در شام خداوند و بی‌نظمی در به‌کار بردن عطایای روحانی. به‌علاوه اگر متوجه ساختار نوشتاری این واحد نباشیم ممکن است به اشتباه آیات ۳۶‏‏ تا‏۴۰ را به آیات ۳۴ و ۳۵ در مورد خاموش بودن زنان ربط بدهیم و ارتباط آن با نقطۀ اوج متن را فراموش کنیم.

حال می‌رسیم به متن دوم که به‌مراتب مشکل‌تر است. اول تیموتاووس ۲:‏۱۱‏-‏‏‏‏۱۵ می‌گوید: زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گیرد.

روی سخن پولس در رسالۀ اول تیموتاووس، کلیسایی در افسس است. در زمان نوشتن این رساله، معبد آرتیمیس هنوز ویران نشده بود و الهۀ آرتیمیس یا "دیانا" هنوز در آن پرستش می‌شد. معبد آرتیمیس که در هفت طبقۀ عظیم ساخته شده بود، یکی از عجایب هفتگانه بود. در این معبد سازمان‌دهی منظمی برقرار بود و زنان در دو سطح اِعمال قدرت می‌کردند. در سطح اول زنان باکره و مردان خواجه‌ای بودند که فعالیت‌های مهم معبد را برعهده داشتند. زنانی که در این سطح قرار داشتند بسیار مقتدر بودند و در حقیقت کاهنان اعظم معبد به‌شمار می‌رفتند. مردان هیچ دخالتی در امور اداری و پرستشی معبد نداشتند و تنها در صورتی می‌توانستند در این معبد وظیفه‌ای بر عهده داشته باشند که مقطوع‌النسل شوند! در سطح دوم زنانی بودند که کاهن یا کنیز الهۀ آرتیمس محسوب می‌شدند. این زنان تمام کارهای معبد از مسئولیت‌های اداری گرفته تا امور مالی و نیایشی را انجام می‌دادند و حتی نظافتچیِ معبد هم بودند. همانطور که از حکایت دیمیتریوس نقره‌ساز در اعمال ۱۹ پیداست، معبد آرتیمیس نه تنها از لحاظ مذهبی بلکه از نظر تجاری نیز فوق‌العاده حائزاهمیت بود و موجب شکوفایی اقتصاد شهر افسس شده بود.

از طرف دیگر آنطور که از خود رساله مشخص است تعالیم نادرست ناستیکی در کلیسای افسس رخنه کرده‌ بود و بنابراین پولس برای اصلاح این تعالیم به تیموتاووس جوان رهنمودهایی می‌دهد. در فصل ۴:‏‏‏۱‏-‏‏‏‏۳ به برخی از این تعالیم غلط ناستیکی برمی‌خوریم. حال این سؤال پیش می‌آید که چه کسانی چنین تعالیمی می‌دادند و این تعالیم چگونه در کلیسا رخنه کرد؟

تاریخ به ما می‌گوید که در تشکیلات ابتدایی ناستیک‌ها، معلمین زن نقش بسیار برجسته‌ای داشتند. حال با توجه به این موضوع، چنین فضایی در افسس چه تأثیری بر کلیسا داشت؟ رفتارهای بارز زنان در شهر افسس به احتمال زیاد چگونه بود؟ آیا این احتمال وجود داشت که عقاید رایج و نادرست موجود در اجتماع، به کلیسا هم رسوخ کند؟ مطمئناً مقام و اقتدار زنان در معبد آرتیمیس می‌توانست تأثیری منفی و غیرمسیحایی بر کلیسای افسس داشته باشد. پولس در دوم تیموتاووس فصل ۳ مردان و زنانی را که به‌دنبال این‌گونه تعالیم پوچ می‌روند به‌شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد و در اول تیموتاووس ۵:‏۱۵ به‌طور خاص به زنانی اشاره می‌کند که در پی شیطان منحرف شده‌اند. واقعیت این است که زنان بیشتر از مردان در معرض این تعالیم غلط بودند چون تحصیلات‌شان از همۀ قشرهای اجتماع کمتر بود.

پولس در این قسمت در حقیقت می‌خواهد هم هشدار ‌بدهد و هم تشویق ‌کند که زنان باید مانند مریم در فصل دهم انجیل لوقا این امکان را داشته باشند که با آسودگی و فراغت‌خاطر تعلیم بگیرند تا عطایای روحانی خود را به‌طرز درست به‌کار ببرند، نه اینکه بر مردان حکمرانی کنند چنانکه در معبد آرتیمیس معمول بود. پولس نمی‌خواست مسیحیت تبدیل به فرقه‌ای چون فرقۀ آرتیمیس شود که در آن زنان آنقدر قدرت پیدا ‌کرده بودند که مردان را به کناری زده، بر آنها سروری می‌کردند. این روش خلقت تازه‌ای نبود که عیسی با خون خود آن را به ارمغان آورده بود. سروری و قلدری نه برای زنان مسیحی شایسته است و نه برای مردان!

حال بیایید به خود متن نگاه عمیق‌تری بیاندازیم:

زن باید در آرامی و تسلیم کامل تعلیم گیرد. زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلط شود بلکه باید آرام باشد.

زن باید در آرامی و تسلیم کامل تعلیم گیرد. اولین دستور پولس این است که زن باید تعلیم بگیرد. این درست برعکس نظر رابی ایلعازر در تلمود است که معتقد بود: «بهتر است تورات سوخته شود تا اینکه حقایق آن را به یک زن یاد داد». یهودیان آن زمان، وظیفۀ زن را نگهداری از خانه و رسیدگی به شوهر و فرزندان می‌دانستند، و معتقد بودند که فراگیری امور دینی مخصوص مردان است. بنابراین پولس در اینجا با مردود شمردن باورهای سنتی یهودیان، آشکارا می‌گوید که زنان مسیحی باید راجع به ایمان خود تعلیم بگیرند.

اما بپردازیم به قسمتِ تعلیم گرفتن زن "در آرامی و تسلیم کامل": واژۀ "آرامی" که در ترجمه هزاره نو انتخاب شده است، در مقایسه با "خاموشی" در ترجمه قدیمی معادل بسیار مناسب‌تری برای واژۀ اصلی یونانی است و بیشتر با وضعیت حاکم بر کلیسای افسس مطابقت دارد. همین لغت "آرام" در آیۀ ۲ این فصل در مورد زندگی ایده‌آلی که پولس می‌خواهد همۀ ایمانداران مطابق آن زیست کنند، به‌کار رفته است. اصولاً روش آموزش این است که شاگرد در آرامی و بدون پرخاشجویی و تهاجم تعلیم بگیرد، یعنی درست برعکس رفتاری که برخی از زنان کلیسای افسس داشتند. به گفته کینر، پولس به این دلیل به زنان هشدار می‌دهد ساکت و آرام باشند که آنها در کلیسا نقش دانش‌آموز مبتدی را داشتند. پولس به آنان حکم می‌کند که با آرامش و به‌دور از روحیۀ سلطه‌جویانه‌ای که در افسسِ آن روزگار معمولِ زنان بود، تعلیم بگیرند. از این متن به هیچ وجه نمی‌توان نتیجه گرفت که منظور پولس این است که زنان در کلیسا ساکت باشند و تعلیم ندهند، زیرا در این صورت چرا او پریسکیلا را که به اپولس تعلیم می‌داد و نیز سایر زنان خادم را تشویق می‌کند؟ پولس در اول قرنتیان فصل یازده به زنانی که در کلیسا دعا و نبوت می‌کردند تعلیم می‌دهد که بعضی نکات را رعایت کنند. پس چگونه می‌توان هم در کلیسا خاموش بود و هم صحبت کرد؟

در ادامه می‌خوانیم که زنان باید "در تسلیم کامل" باشند؟ اما باید تسلیم چه چیزی باشند؟ پاسخ آشکارا داده نشده، اما با توجه به پیام کلِ رساله طبیعی‌ترین پاسخ این است که آنان باید تسلیم تعالیم منطبق بر انجیل باشند (اول تیموتاووس ۱:‏۱۱). در واقع نه فقط زنان، بلکه همۀ افراد خودسر در کلیسا باید تسلیم این تعالیم باشند تا به دام تعالیم نادرست ناستیکی که در کلیسا رخنه کرده بود نیفتند.

کنت بیلی آیه ۱۲ را به‌طور تفسیری اینطور بازنویسی می‌کند: «به هیچ کدام از این زنان افسسی که از لحاظ الهیاتی نادان هستند اجازه نمی‌دهم تعلیم دهند، چرا که تعلیمات نادرست‌‌شان را همراه خود به کلیسا آورده‌اند».

آیا تمام زنان افسس بدعت‌گزار بودند؟ مسلماً خیر! اما پولس از تیموتاووس جوان انتظار ندارد که در اوج این بحران کلیسایی، از تک تک زنان کلیسا امتحان الهیات بگیرد! هر چه زودتر باید جلوی این تعالیم نادرست گرفته می‌شد تا کلیسای نوپای افسس صدمه نبیند. بدین ترتیب پولس این بدعت را در نطفه خفه می‌کند و به هیچ کدام از زنان اجازۀ تعلیم دادن نمی‌دهد، زیرا همگی باید در وهلۀ نخست در ایمان‌شان تعلیم بگیرند! با در نظر گرفتن موقعیت حساس و بحران‌زدۀ کلیسای افسس فرمان پولس بسیار بجاست.

«زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلط شود»: عبارت مسلط شدن (Authenteo) یا مستبدانه حکمرانی کردن در عهدجدید تنها در اینجا به‌کار رفته است. این لغت بار معنی بسیار قوی و منفی‌ای دارد و بیانگر اِعمال سلطۀ کامل یا حکمرانی کردن به‌زور و به‌طرزی مستبدانه است -‏‏‏ روشی که مناسب هیچ رهبری نیست، چه زن و چه مرد!

چنانکه دیدیم، در افسس زنانی بودند که مطابق آنچه در معبد آرتیمیس معمول بود، بر مردان تسلط کامل داشتند و حتی در کلیسا با قلدری و پرخاشگری با تعالیم مذهبی که مردان می‌دادند مخالفت می‌کردند. پولس می‌خواهد چنین رفتارهای ناشایستی را از ریشه برکَنَد زیرا نه تنها برای مردان، بلکه در وضعیت حساس افسس مخصوصاً برای زنان رفتاری ناسالم و غیرمسیحی بود. پرفسور کنت بیلی این قسمت را نیز به این صورت بازنویسی می‌کند: «به این زنان نادان اجازه نمی‌دهم بر مردان مسلط شوند. آنها باید پرخاشگری را کنار بگذارند و آرام شوند».

پر واضح است که زنان در همۀ کلیساهای عهدجدید چنین رفتاری نداشتند. در نتیجه نمی‌توان بر اساس آنچه پولس در مورد مشکلی خاص در کلیسای افسس می‌گوید، قانونی کلی برای همه زنان مسیحی در تمام اعصار وضع کرد! فیبی به‌عنوان خادم کلیسای کنخریه به احتمال زیاد در کلیسا دارای قدرت و اختیاراتی بود. زنانی که نبوت می‌کردند نیز مسلماً از اقتدار روحانی که خدا جهت منفعت کلیسا به آنها داده بود استفاده می‌کردند. همچنین بدون شک لیدیه بنیان‌گذار کلیسای خانگی در فیلیپی یا حتی مریم مادر عیسی در کلیسای اولیه، افراد بدون اقتداری نبودند. در اعمال ۱۰:‏۴۰-‏‏‏۴۲ پطرس به‌صراحت می‌گوید: «به کسانی که شاهد او پس از رستاخیز او از مردگان بودند (که زنان هم جزوشان بودند) فرمان داده تا این حقیقت را به قوم اعلام کنند...» پس به‌طور حتم این زنانِ وفادار، با استناد به این فرمان و با استفاده از اقتدار الهی، حقیقت رستاخیز را قاطعانه و با اقتدار اعلام می‌کردند. بنابراین پولس یا پطرس هیچ کدام مخالف اقتدار تمام زنان مسیحی دوران عهدجدید نبودند.

حال این سؤال پیش می‌آید که چرا پولس در ادامه آیات ۱۱ و ۱۲، به فریب خوردن حوا اشاره می‌کند؟ آیا این خود ثابت نمی‌کند که زنان در مقایسه با مردان بیشتر خطا می‌کنند؟ آیا این مطلب نشان‌دهندۀ ناتوانی ذاتی ‏زنان در تشخیص صحیح از ناصحیح نیست؟

در نگاه اول به‌نظر می‌رسد که این آیه نه تنها با غلاطیان ۳:‏۲۸، بلکه با رومیان ۵ و اول قرنتیان ۱۵:‏۲۱ و ۲۲ هم تناقض دارد که ورود گناه به این جهان را به آدم یا در کل به انسان نسبت می‌دهد، و نه تنها به حوا:

گناه به‌واسطۀ یک انسان وارد جهان شد (اشاره به آدم).....بدین‌سان مرگ دامنگیر همۀ آدمیان گردید.. یک نافرمانی به محکومیت همۀ انسان‌ها انجامید... (رومیان ۵:‏۱۲)

مرگ توسط یک انسان آمد... ‌در آدم همه می‌میرند... (اول قرنتیان ۱۵:‏۲۱ و ۲۲).

تام رایت با طرح این سؤال که چرا پولس موضوع آدم و حوا را به میان می‌کشد، چنین پاسخ می‌دهد: تأکید پولس در اینجا این است که زنان در مورد مسائل ایمانی تعلیم بگیرند و در جهل و ناآگاهی باقی نمانند. او با توجه به بحران خاصی که کلیسای افسس در مورد زنان با آن مواجه بود، بر فریب خوردن و نااطاعتی حوا انگشت می‌‌نهد و در واقع می‌گوید: به حوا نگاه کنید که وقتی فریب خورد چه شد! وگرنه پولس به‌خوبی می‌داند که آدم هم به اندازۀ حوا گناهکار بود و گناه توسط هر دوی‌شان وارد جهان شد. او در دوم قرنتیان ۱۱:‏۳ بار دیگر به حوا اشاره می‌کند و او را نمونه فریب‌خوردگیِ همگان می‌داند، چه مرد و چه زن: «بیم دارم که همانگونه که حوا فریب حیلۀ مار را خورد فکر شما نیز از سرسپردگی صادقانه و خالصی که به مسیح دارید منحرف شود...»

پس نمی‌توان نتیجه گرفت که منظور پولس در اینجا این است که همۀ زنان، همیشه و در تمامی اعصار، از همۀ مردان آسان‌تر فریب می‌خورند. پولس در مورد یک موقعیت خاص در افسس قرن اول صحبت می‌کند و زمینۀ تاریخی-‏‏‏اجتماعی رسالات اول و دوم تیموتاووس به‌وضوح نمایانگر این واقعیت است.

نتیجه‌گیری:

با موشکافی تاریخیِ زمینۀ این دو متن دشوار، درمی‌یابیم که زنان در قرنتس و افسس با صحبت کردن به‌هنگام جلسات یا آوردن تعالیم غلط،

کلیسا را به‌مخاطره افکنده بودند و بنابراین پولس به آنها هشدار می‌دهد که آرام باشند و صحبت نکنند. سرچشمۀ این مشکلات زنان بودند و پولس برای تقویت این کلیساها در بحرانی که با آن روبرو بودند اینگونه با مشکل برخورد می‌کند. او از این زنان می‌خواهد که بجای اشاعۀ تعالیم نادرست، در ایمان مسیحی تعلیم بگیرند. این تذکرات پولس را باید در پرتو غلاطیان ۳:‏۲۸ و در سایۀ تعالیم و نگرش عیسی در مورد زنان و فعالیت شاگردان، خادمان، معلمان، نبی‌ها و رسولان زن در سراسر عهدجدید بررسی کرد. پولس در غلاطیان ۳:‏۲۸ این نگرش جدید را به‌وضوح بیان می‌دارد: «دیگر نه یهودی معنی دارد و نه یونانی، نه غلام و نه آزاد، نه مرد و نه زن زیرا همگی شما در مسیح عیسی یکی هستید». نقش زن در کلیسای اولیه را همواره باید بر اساس این اصل مهم بررسی کنیم.

گوردون فی می‌گوید: «بزرگترین خطای مسیحیان در رابطه با موضوع جنسیت این است که آن را از تصویر بزرگتر الهیات کتاب‌مقدس مجزا کرده‌اند.» ما نباید یک قسمت مجزا که محدود به یک موقعیت خاص است را محور اصلی مباحثات بگردانیم بلکه باید الهیات "خلقت تازۀ" پولس را که در همۀ رسالات او مشهود است مرکز و محور اصول ایمانی و کلیسایی خود قرار دهیم. همۀ دسته‌بندی‌های مذهبی، اجتماعی و جنسیتی در این خلقت تازه رنگ می‌بازند و برچیده می‌شوند. در چارچوب این خلقت تازه، به‌قول پطرس در اعمال ۱۰:‏۳۴ و پولس در رومیان ۲:‏۱۱، «خدا تبعیض قائل نمی‌شود».

اسقف تام رایت محقق برجستۀ کتاب‌مقدس در این باره می‌گوید: «ما در مورد اینگونه متون کتاب‌مقدس برداشت کاملاً اشتباهی داشته‌ایم چون کوشیده‌ایم از دریچۀ رسوم و پیش‌فرض‌های اشتباه جامعه به کتاب‌مقدس نگاه کنیم.»

بنابراین بیایید این‌گونه متون را به‌راستی همانطور که مورد نظر نویسنده بوده است بخوانیم تا باعث بنای کلیسا شود، و به‌علاوه کسانی نیز که همیشه با کتاب‌مقدس سرِ مخالفت دارند نتوانند با انگشت نهادن بر اینگونه باورهای غلط در مورد زنان، به سرکوبی کلام خدا و پیام کلی آن بپردازند.

منابع:

 Women in the church Stanley J. Grenz & Denise Muir Kjesbo

 Listening to the Spirit in the Text Gordon D. Fee

‏‏ Why not women? Loren Cunningham & David Joel Hamilton

Paul, Women Wives Craig S. Keener

I suffer not a Woman Richard & Catherine Clark Kroeger