You are here

مزمور نوزدهم

زمان تقریبی مطالعه:

۱ دقیقه

جلال خدا را سما گفتگو کند این فلک شرح اعمال او

سخن‌روز راند ز شکر و ثنا سرودی ز شب بهر عرفان او

کلام و سخن گشت هر دو فنا هم آوازها بهر افعال او

برون رفت قانونِ هر روز و شب به دنیای او و به اقصای او

چو آید برون شادی‌اش از زبان به امثال کردند داماد و یا پهلوان‌

نیاید ز گرمای او کس برون مدارش بود از کران تا کران‌

بود شرع او کامل و بی‌نظیر بگرداند آن روحم و جسم و جان‌

شهادات او چون بسازد حکیم شود جاهل از حکم او شادمان‌

چو پاک است امر دلش‌، پر صفا شود چشم روشن ز حکم خدا

بود حکم او جمله عدل و ز حق بود قیمتی تر ز زرّ و طلا

کلام تو شیرین بود چون عسل تَنَبُه شود بنده‌ات از خطا

که داند چه کردست پاک و خطا ز مخفی گناهان‌، تو پاکم نما

نگاهم بدار از همه کبر من غرورم نگردد مسلط به من‌

شود آنچه گویم به منظور تو چه حرف و سخن یا که افکار من‌

مبرا شوم از گناه و ز عیب چو شویی به کل‌، زشتْ اعمال من‌

چو صخره پناهم بده ای خدا نجاتم تو هستی‌، تو همراه من‌