You are here

نغمه‌های دوستت دارم

Estimate time of reading:

۱ دقیقه

 

دوست داشتن سکوت نیست، ناله نیست، درد نیست و پنهان هم نیست؛

دوست داشتن فوارۀ ابدیت صلح است.

دوست داشتن آرزو نیست، خیال هم نیست،

چون تو خیال و وهم من نیستی، تو حتی در نیستی من هم هستی!

ذره ذرۀ وجود پر رمز و رازم، تمام آه‌ها و فغان‌هایم،

در دو دست سوراخت خلاصه شد که گفت:

«دوستت دارم.»

پس حال چگونه می‌توانم بگویم، «من هم دوستت دارم»؟

تمام وجودم هم اگر در این حرف خلاصه شود،

نقطۀ کوچکی از سوراخ عظیم پر محبت دستانت نمی‌شود!

ای شاهراه امید تو را دوست دارم!

دوستت دارم ای واقعیت خیال من!

قطرۀ کوچکی از خونت به هزار هزار اشک چشمانم می‌ارزد،

اشک‌هایی که هر دانۀ آن فریاد می‌زند:

«ای منجی بشر دوستت دارم.»

در وقت دولتمندی، زمان فقر،

زمان دلتنگی و زمان بیهودگی

وقتی که خفقان زندگی در دنیا نابودم کند،

باز هم می‌گویم، «مسیح عزیزم دوستت دارم.»

راشین سودمند

 
 
 

تو بودی و شب گذشت و صبح شد،

روز اول بود.

بل تو بودی و همه جا تاریکی،

و پدر گفت: «نور شو و روشنایی بر همۀ عالم»

و شدی.

و پدر گفت: «لطف شو، عطر شو، گل شو»

و شدی.

و محبت کردی همۀ ما را.

ای نازنین!

ای عطرگونه، ای گل، ای شبنم،

ای پاکی مطلق، ای نور.

ای عیسی، ای خداوند.

دوستت داریم، دوستت داریم.

شهریار شفیقی

 
 

بگفتا به پطرس مسیح این‌چنین «سراپای شو گوش و من را ببین.

مرا دوست داری؟ تو اظهار کن بدانم که شک محو کردی ز بُن.»

به او داد پاسخ: « خداوند من! فدا می‌کنم در رهت جسم و تن.»

چو دانست عیسی که در قلب او سراسر کند مهر او جستجو

سه بارش سؤالی چنین کرد او نشان سه بار است انکار او

سرانجام پطرس بگفت: «ای مسیح! جوابت دهم با کلام فصیح؛

تو را دوست دارم دانی تو آن دهم در رهت ای خداوند، جان!»

بگفتا: «شبانی کن این گله‌ها خوراکی ده از روح، این بره‌ها.»

شبانی پر از مهر باشیم ما محبت به هر جای پاشیم ما،

مسیح است سرمشق و الگوی ما نجویید جز فیض در کوی ما.

قسمتی از گفتگوی عیسی و پطرس

نوذر اشرفی

 

خدا می‌خواهد قبل از آنکه برای من کاری انجام دهد، در من کاری انجام دهد.

کشیش ادوارد هوسپیان‌مهر

 

خوبیِ مغلوب، بهتر است از بدیِ پیروز

ناشناس

 
 

کلامی که او دربارۀ فیض گفته است،

به سان همان کلام که آسمان را ساخت، پر قدرت است.

صدایی که ستارگان را می‌چرخاند

همان است که تمامی وعده‌ها را بیان نموده است.

آیزاک واتس

 

 

مسیحی بودن به معنای در پیش گرفتن یک نوع زندگی مذهبی خاص و یا تن دادن به نوعی ریاضت‌کشی نیست، بلکه به‌معنای انسان بودن است.

دیتریش بونهوفر

 

 

جان حیرت‌زده مرا از کجا می‌باید آغازیدن؟

چه سان می‌بایدم دمادم در اشتیاق آسمان جان سوختن؟

برده مرگ و گناه پست،

چوبی نیم‌سوخته ز آتش جاودان برست!

چه سان می‌بایدم به ظفر دست یافتن،

یا سرود حمد رهاننده بزرگم را گفتن؟

چگونه می‌بایدم آن احسانی را که، پدر به من کردی، باز گفتن؟

من، فرزند غصب و جهنم

اینک فرزند خداست نامم،

اینک می‌توانم بدانم،

می‌توانم حس نمایم،

بخشایش عصیانم

مبارک باد نام آن

به نیستی سپارنده گذشته‌ام،

منجی آسمانی‌ام.

دعای توبه چارز وسلی

 

 

از دست‌های مهربان خداوند

که بذر محبت را در کویر سینه‌ها می‌کارد،

جوانه‌هایی بارور

تبدیل به ریشه‌های تنومندی می‌شوند؛

نیازمند‌ترین و در عین حال بی‌نیاز‌ترین‌ها.

شهرزاد از سوئد

 
 

ما خدا را خدمت نمی‌کنیم تا رضایت او را جلب کنیم، بلکه چون مقبول خدا هستیم او را خدمت می‌کنیم.

او را پیروی نمی‌کنیم تا محبت او را به خود جلب نماییم، بلکه از آنجا که مورد محبتیم، او را پیروی می‌نماییم.

دکتر اندرسون

 

وقتی در مورد الوهیت تأمل و تعمق می‌کنیم فکر ما بسیار رشد می‌کند، شخصی که غالباً در مورد خدا می‌اندیشد فکر بازتری دارد تا کسی که پیوسته در اندیشۀ امور دنیوی است، تأمل دربارۀ خدا نه فقط افکاری فروتنانه به ما می‌بخشد و افق فکرمان را گسترده می‌سازد، بلکه بسیار تسلی‌بخش نیز می‌باشد.

اسپرجان

 

گر نتوانی در قلۀ تپه، سرو باشی،

در ته دره خار شو، ولی بهترین خار باش!

گر نتوانی درخت باشی، پرثمر‌ترین بوته شو!

گر نتوانی شاهراه باشی، زیباترین کوره راه شو!

گر نتوانی خورشید باشی، تابناک‌ترین ستاره شو!

پیروزی به بزرگی بستگی ندارد، هر چه که هستی بهترین نوع آن باش.

داگ لاس مالوک