راز داوینچی
اگرچه بازیگران فیلم "راز داوینچی" همگی زیبا، خوشاندام، و حرفهای هستند و داستان فیلم نیز بسیار سرگرمکننده و مهیّج است، اما مسیحیان باید این فیلم را تحریم کنند زیرا کاملاً ضد عیسای مسیح است و بتپرستی را تبلیغ میکند.
فیلم با کشف جسدِ ژاک سونیِر، سرایدار سالخوردۀ موزۀ لوورِ پاریس آغاز میشود. سرایدارِ مُشرف بهموت لحظاتی قبل از مرگ به هر زحمتی بود معمایی گیجکننده در مورد ماجرای قتل خود مینویسد به این امید که نوهاش سوفی نووو که متخصصی ماهر در زمینۀ زبانهای رمزی است، آن را ببیند و پرده از ماجرا بگشاید. همین طور هم میشود. پلیس سوفی را به صحنۀ قتل فرا میخواند، و در آنجاست که وی با فردی به اسم روبرت لانگدان آشنا میشود که تاریخدانِ هنر است و از آنجا که قرار بوده عصر روز قتل با سونیِر ملاقات کند، مظنون اصلی در تحقیقات پلیس است. اما لانگدان و نووو از چنگ پلیس میگریزند و مابقی فیلم ماجرای تعقیب شدنِ آنهاست - از همان نوع فیلمهای تعقیب و گریز رایج در سینما. اما در این ضمن، بهتدریج پرده از راز معمای سونیر میگشایند و نه تنها ثابت میکنند که سونیر را یکی از عاملینِ کلیسای کاتولیک بهقتل رسانده است، بلکه از کل تاریخ مسیحیت نیز تعریفی جدید ارائه میدهند.
در این فیلم، سونیِر بنا به دستور کلیسای کاتولیک بهقتل میرسد زیرا میداند که عیسی با مریم مجدلیه ازدواج کرده و از او فرزندی دارد. مریم مجدلیه در این فیلم نه تنها زنی پریشانحال نیست، بلکه در واقع زنی است اشرافزاده که خون پادشاهان اسرائیل در رگهای اوست. خواست عیسی این بود که مریم پس از او رهبر شود، اما مردانی که شاگرد عیسی بودند با او به مخالفت برخاستند و بنابراین مریم مجدلیه به فرانسه گریخت، و از آن پس اشیای متبرکۀ مربوط به او در دِیرِ سیون (Priory of Sion) نگهداری میشده است. اتهام وارده این است که عیسی از ایدۀ "مقدس بودن جنس زن" جانبداری میکرده است. بر اساس این ایده، جنس مؤنث دارای نوعی قداست است، و این قداست باید در آیینهای نیایشی و پرستشی منعکس گردد. این فیلم حتی مدعی است که در دوران صدر مسیحیت، مسیحیان الههای را میپرستیدند و آیینی به اسم "آیینِ مادرِ بزرگ" رواج داشت، اما مردانی که میخواستند کلیسایی مردسالانه تأسیس کنند چنین آیینی را بهسرعت سرکوب کردند.
بر طبق نظرات این فیلم، پیروزیِ مردسالاری در کلیسا هنگامی کامل شد که کنستانتین که میخواست با استفاده از مسیحیت به امپراتوریِ رو به زوال خود سر و سامانی بدهد، عیسی را از یک انسان عادی به موجودی الهی ترفیع مقام داد و به تبعِ آن، هر گونه اشارهای را نیز به ازدواج او با مریم بهشدت سرکوب نمود تا منزلتِ الهی عیسی خدشهدار نشود. فیلم ادعا میکند که تمام این وقایع در شورای نیقیه به سال ۳۲۵ میلاد اتفاق افتاد.
این مطالب فیلم در تضاد آشکار با مسیحیت قرار دارد، زیرا میکوشد اعتبار و درستیِ اناجیل را زیر سؤال ببرد. در یکی از قسمتهای فیلم، یکی از اساتید که به لانگدون و نووو ملحق شده است میگوید: «تقریباً هر چیزی که تابهحال راجع به مسیح شنیدهایم دروغ است». بهعبارت دیگر، تمام مطالب عهدجدید سراسر کذب محض است. فیلم از این حد نیز فراتر رفته، ادعا میکند که پیروان عیسی امروزه نیز همچنان آمادهاند برای محافظت از این دروغها مرتکب قتل شوند. خوشبختانه، بهراحتی میتوان ثابت کرد که نوشتههای عهدجدید حداقل به سه دلیل کاملاً درست و موثق است: نخست آنکه نویسندگان این اناجیل، مطالب خود را با استناد به گزارش شاهدینی عینی نوشتهاند. لوقا میگوید که شخصاً با شاهدین عینی سخن گفته است؛ انجیل یوحنا آشکارا بر اساس آنچه شاهدی عینی بهچشم خود دیده و به گوش خود شنیده نوشته شده است (یوحنا ۱۹:۲۵)، و پطرس نیز میگوید که او خودْ جلال و عظمتِ منجیاش را شاهد بوده است. یوحنا در همین رابطه میگوید: «ما آنچه را که دیده و شنیدهایم به شما میگوییم». اگر بگوییم اناجیل دروغاند، باید بپذیریم که پیروان مسیح عمداً دروغ گفتهاند و بهخاطر مشتی دروغ نیز جان دادهاند! گذشته از این، باید بپذیریم که نه تنها رسولان و حواریون مسیح بهخاطر مشتی دروغ جان دادند، بلکه پدران کلیسا در دوران صدر مسیحیت نیز همگی به همین خاطر از جان خود دست شستند. زیرا یوحنای رسول که شاهدی عینی بود، ایمان خود را به پلیکارپ منتقل کرد که در کهنسالی بهخاطر ایمانش در آتش سوزانده شد. پلیکارپ نیز ایمانِ خویش را به ژوستینِ شهید منتقل کرد، و او نیز پیش از آنکه به این خاطر کشته شود، آن را به ایرنیوس منتقل نمود که نوشتههایش شالودۀ مسیحیت راستین را پِی افکند. بنابراین آنچه با آن سر و کار داریم، سلسلهای زنجیرهوار از شاهدینی عینی است که همگی حاضرند بهخاطر شهادتِشان در مورد عیسی بمیرند.
دلیل دوم این است که باستانشناسی همواره بر صحت مطالب عهدجدید مهر تأیید زده است. فردی بهنام نلسن گلوک (Nelson Glueck) مدیر اسبق دانشکدۀ دینیِ یهودی در سینسِناتی واقع در آمریکا، که یکی از برجستهترین باستانشناسان دنیا و فردی یهودی است مینویسد: «بهقطعیت میتوان گفت که تابهحال هیچ اکتشاف باستانشناسی نبوده که چیزی از نوشتههای کتابمقدس را نقض کرده باشد». سوم اینکه در حال حاضر بیش از ۱۳ هزار نسخه از اسناد مربوط به عهدجدید وجود دارد که قدمت برخی از آنها به سال ۸۰ میلاد بازمیگردد. بنابراین احتمال اینکه ناگهان کسی تعلیم یا آموزهای جدید وارد مسیحیت کرده باشد کاملاً بعید است، و حال آنکه این فیلم مدعی است در سال ۳۲۵ میلاد چنین اتفاقی افتاد!
از آنجا که عهدجدید کاملاً موثق و قابل اعتماد است، این خودِ فیلم است که کذب و دروغ را اشاعه میدهد. پیروان عیسی هیچگاه او را یک فرد معمولی نمیدانستند، بلکه از همان روزهای نخست الوهیت او را قبول داشتند. اگرچه عیسی دوست زنان بود، هیچ مدرکی دال بر اینکه او از پرستش جنس مؤنث جانبداری کرده باشد موجود نیست. برعکس، او همیشه از پیروان خود میخواست که خدا را پدر خطاب کنند. در مورد ازدواج او با مریم مجدلیه نیز هیچ سند و مدرکی وجود ندارد، و در هیچیک از اناجیل نمیخوانیم که مریم از خانوادهای اشرافی بوده باشد.
اشاعۀ چنین دروغهایی در مورد عیسای مسیح از سوی نویسنده و فیلمسازان، و قاتل خواندنِ پیروانِ او، نشان میدهد که آنان کاملاً با مسیحیتِ مبتنی بر کتابمقدس سرِ ستیز دارند و به شواهد و قرائن تاریخی نیز بهکلی بیاعتنایند. این اولین دلیلی است که مسیحیان باید این فیلم را تحریم کنند.
اما فیلم تنها درست بودنِ عهدجدید را زیر سؤال نمیبرد، بلکه بهکرّات این ایده را عنوان میکند که مذهبِ حقیقیای که انسان را قادر میسازد با خدا ارتباط ایجاد کند، همانا آیینهای مربوط به روابط جنسی است. بر اساس این فیلم، دین و مذهب در دوران باستان حول محور "ازدواج مقدس" دور میزد و رکن اصلی آن، پرستش الهه یا خدایی مؤنث بود. حتی در کتابی که فیلم بر اساس آن ساخته شده است چنین ادعا شده که اسم خدا در عهدعتیق، یعنی یهوه، ترکیبی است از سمبولهای مردانگی و زنانگی. در خودِ فیلم نیز اشارات مکرری به ستارههای پنج رأس، گل سرخ، هِرَم، چاقو و جام وجود دارد که نشانههایی است از روابط جنسی و آیینهای ویژۀ پرستش الهه. تصاویری از ادبیات، هنر، و معماری نیز در این فیلم بهعنوان سمبولهایی از اتحاد جنسی معرفی میشود. در تمام طول فیلم پیوسته به صحنهای تکاندهنده اشاره میشود که سوفی نووو در خانۀ پدربزرگش دیده است. طبعاً کنجکاویم بدانیم این صحنه چیست، اما این موضوع تا انتهای فیلم فاش نمیشود. سرانجام متوجه میشویم که آنچه سوفی در منزل پدربزرگ دیده، صحنهای از آیینهای نیایشی مربوط به روابط جنسی است: مردانی با لباسهای سیاه و زنانی با جامههای سفید در حالی که همگی نقاب بر چهره دارند دایرهوار گرد هم حلقه زدهاند و در حالت خلسه، دستهای خود را بهطور متناوب بالا و پایین میبرند و آواز میخوانند. درست در مرکز این دایره، قربانگاهی وجود دارد که پدربزرگ سوفی لخت و عریان بر روی آن قرار دارد و زنی عریان پاهای خود را در دو طرف او نهاده، همگام با ضرباهنگ آواز میرقصد و بالا و پایین میرود. همانند توصیف سوفی از این صحنه، روبرت لانگدون نیز در کتابی که فیلم بر اساس آن تهیه شده است، این ایده را مطرح میکند که در واقع از طریق همین عمل جنسی است که مردم میتوانند خدا را تجربه کنند: لانگدون مینویسد: «مرد از طریق ایجاد رابطه با زن به نقطۀ اوجی میرسد که در آن لحظه ذهنش کاملاً از خود بیخود میشود، و آن وقت است که میتواند خدا را ببیند».
عجیب نیست که کتاب و فیلم "راز داوینچی"، هم در غرب و هم در شرق تا بدین حد پرطرفدار بوده است. مردم غرب از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد شیفتۀ مسائل جنسی بودهاند، و این تعلیم کلیسا را که روابط جنسی باید در چارچوب ازدواج باشد مردود شمردهاند. بههمین جهت تعجبی ندارد که مشتاقند کتابی را بخوانند که به آنها میگوید تعالیم کلیسا یکسره دروغ است و در واقع شیوۀ درست ارتباط با خدا، داشتن روابط جنسی است، حتی در ملاء عام! و باز جای تعجب نیست که انتشار چنین کتابی که اقتدار کتابمقدس را زیر سؤال میبرد، در سراسر دنیا با استقبال کسانی روبرو شده که به خدا ایمان ندارند و حتی منکر وجود او هستند، و با ابراز خرسندی برخی از پیروان سایر ادیان نیز مواجه شده است. خلاصه آنکه دشمنان کلیسا خواهند کوشید از طریق این فیلم، ایمان مسیحی را مورد حمله قرار دهند.
مسیحیان نباید از فیلمهایی که ایمان آنها را مورد حمله قرار میدهند، یا فیلمهایی که ابتذال و بیبند و باری جنسی را بهعنوان مذهب حقیقی معرفی میکنند، حمایت کنند. بههمین جهت باید فیلم "راز داوینچی" را تحریم کنند. پول مسیحیان میتواند بهمصرف چیزهای بسیار بهتری برسد، و وقتشان نیز میتواند صرف هدایت کسانی شود که به تماشای چنین فیلمی میروند. زیرا آنچه تماشاگر در این فیلم میبیند صرفاً صحنههایی مبتذل از روابط نامشروع جنسی است که هیچ معنای ماندگاری ندارد، و حال آنکه آنچه در کتابمقدس میبینیم، خدایی است که مرد و زن را دوست دارد، خواهانِ ارتباطی جاودان با آنها است، ولو آنکه بهخاطر آن از همه چیز خود بگذرد.