پای سخن دوست/۴۸
س: من از خیلیها شنیدهام که میگویند "از روحالقدس هدایت شدهام". چنین چیزی چطور در عمل امکانپذیر است. همچنین این سؤال برایم پیش آمده که چطور میتوانیم صدای خدا را بشنویم زیرا باز هم بارها از دوستانم شنیدهام که میگویند: "خدا به من اینطور گفت...".
ج: دوست عزیز،
هدایت در کتابمقدس و تفکر مسیحی به معنای راهنمایی دیکتهای نیست. اگر چه خداوند در شرایط خاص بنا به ارادۀ خود با برخی افراد صریحاً سخن میگوید (از طریق نبوت، شنیدن صدا، خواب و رویا) اما این روش را نمیتوان به تمامی شرایط تعمیم داد. خدا از هر آنچه به ما عطا کرده (فکر، احساس، اراده، اطلاعات موجود ... و هر آنچه در اختیار بشر است) برای هدایت کردنمان توسط روحالقدس استفاده میکند. یقین و مسلم این است که روح خدا ما را به راههای نیکو، پاک و خداپسندانه هدایت میکند. اما مکانیزم این هدایت مثل فرمول ریاضی نیست که بگوییم این عدد را ضربدر آن عدد کن و نتیجه چنین میشود. فرد مسیحی که از طبیعت الهی برخوردار شده در مشارکت و مصاحبت با خدا و مطالعۀ کلام او و تمامی منابع موجود، از روحالقدس فیض و حکمت مییابد و در اندیشه و تفکر خود شبیه مسیح میشود. خدا ما را مثل بچههایی آفریده که پس از زمین خوردنهای بسیار، روزی روی پای خود میایستند و راه میروند. ما مسیحیان نیز مثل سایر انسانها با سعی و خطا و آزمودن شیوههای مختلف و طبعاً با دعا و طلبیدن یاری و حکمت از خدا مسیر زندگیمان را مییابیم. ما نیز اغلب با شرایط غیرقابل پیشبینی روبهرو میشویم ... اما مهم این است که خدا در تمامی این شرایط همراه ما است و ما را با روح خود امداد میکند. پس فکر و اراده و احساس و تمامی آنچه خدا در اختیار ما قرار داده در جهت درک هدایت الهی حائز اهمیتاند و در این مسیر بهکار میآیند و مهمترین ابزار کلام خداست.
بعضاً برخی افراد ادعا میکنند از خدا چیزی شنیدهاند تا موضوع مورد نظر خود را ثابت و یا تأیید کنند و یا حتی تأیید دیگران را برای ادعای خود بهدست آورند، که البته روشی ناصحیح و غیراخلاقی و غیرروحانی است. اینکه فردی میگوید "خدا به من اینطور گفت ..." مسئلهای است فردی که شخص باید در گفتن آن جوانب احتیاط را رعایت کند. زیرا در صورت عدم درک صحیح مفهوم هدایت در کلام خدا و تفکر مسیحی، و نیز دخیل کردن درک و برداشت شخصی، میتواند باعث بروز مشکلات عدیدهای شود. و اگر در خصوص جمع باشد که باید با کلیسا و مشاورین در میان گذاشته شود تا صحت آن را با سنگ تجربه و ایمان و دعا و مطالعه محک بزنند و بیابند. امیدوارم که در دوستی و مصاحبت با خدا بیشتر رشد کنیم و بصیرتی که ثمرۀ این شناخت و همنشینی است بر درک و شناختمان از ارادۀ خدا پرتو بیافکند.
س: آیا اشتباه است که با والدینمان درگیر شویم و با آنها بحث کنیم در حالی که مطمئن هستیم حق به جانب ماست و آنها در اشتباه هستند. مگر کلام خدا در افسسیان ۶:۲ نمیگوید که از پدر و مادر خود اطاعت کنید و به آنها احترام بگذارید؟
ج: دوست گرامی،
البته که درگیر شدن با والدین اشتباه است. خدا ما را امر فرموده که والدین خود را اطاعت کنیم و محترم بداریم. البته اطاعت بهمعنای پیروی کورکورانه نیست. کلام خدا میفرماید که حقیقت را بگوییم اما با محبت. روش مسیحی نه روش خشونتآمیز بلکه صلحآمیز است و با محبت و ادب. گاهاً جوانان فکر میکنند نظرشان در موردی صحیح است و والدینشان در اشتباهند، و این را دلیل موجهی برای بحث و جدال با آنان میدانند. اما باید بدانیم که شاید آنچه را ما صحیح میپنداریم در واقع از نظر دیگران که از ما حکیمتر و بالغترند ناصحیح باشد و ناپسند. حتی اگر نظر ما راجع به موضوع مورد بحث نیز صحیح باشد باز باید بهخاطر احترام به والدین از آنان اطاعت کنیم (در صورتی که این موضوع مخالف با موازین صریح ایمان مسیحی نباشد) و با فروتنی و محبت به نظراتشان احترام بگذاریم و در واقع از خودگذشتگی کنیم. مثل خداوند عیسای مسیح که هرچند در تمامی موارد صحیح فکر و عمل میکرد اما چنانکه اشعیای نبی فرمود «مثل برهای که نزد پشمبُرندهاش میبرند لب از لب نگشود». مقام والدین طبق کلام خدا چنان شامخ و گرانبها است که ما فرزندان نمیتوانیم بهراحتی از آن چشم بپوشیم و با توسل به دلایل و نظرات خود با آنان مشاجره کنیم. ما باید تفکر و رفتار و نگرش مسیح را پیشه کنیم، و اگر والدین نسبت به ما مرتکب اشتباهی شده باشند این امکان هست که طی زمان، روح خداوند با استفاده از طرق مختلف آنان را ملزم کند تا به اشتباه خود پی ببرند. پس در یک جمله اگر اطاعت از والدین شما را به نااطاعتی از کلام خدا و عقل سلیم وانمیدارد باید از آنان اطاعت کنید و در صورتی که اطاعت از آنان شما را مقابل خدا و عقل سلیم قرار میدهد، این موضوع را با افراد حکیم و روحانی در میان بگذارید و باید با نهایت احترام و شایستگی نظر خود را به والدینتان بگویید و رفتار و نگرششان را بهحضور خدا ببرید و برایشان طلب بصیرت و فیض کنید.
س: چطور خدا مرا میبخشد در حالی که من هنوز نتوانستهام خودم را ببخشم؟
ج: دوست گرامی،
بخشش خدا منوط و مشروط به عملکرد و دلایل و حالات من و شما نیست بلکه حاصل فیض و رحمت او است که در صلیب بر ما مکشوف و افاضه شده است. نمیدانم بهعنوان یک مسیحی این سؤال را میکنید یا نه، ولی این را میدانم که خدا فیض میبخشد تا مسیحیان بتوانند خود و دیگران را ببخشند، بخششی که ثمرۀ عملکرد روح خدا در ما است؛ بازتاب فیض و رحمت خدا است؛ نتیجۀ شفایی است که در اثر بخشش الهی در ما بهظهور میرسد. پس اگر بخشش و رحمت خدا را تجربه کردهاید شفای الهی بهنحوی در شما آغاز شده است و همینکه بدین خودآگاهی رسیدهاید و از وجود چنین مشکلی آگاهید خود دلیل بر این مدعا است. نمیدانم ماهیت مشکلی که شما نمیتوانید ببخشید چیست ولی میدانم که مشورت با افراد روحانی و متخصص در امر مشاوره میتواند شما را یاری کند.
س: آیا میتوانید توضیح دهید که چرا در اول سموئیل ۱۶:۲۳ گفته شده است که "روح بد از جانب خدا بر شائول میآمد...". چطور ممکن است که خدای نیکو، روحی شریر بهسراغ کسی بفرستد؟
ج: دوست عزیز،
در خصوص پدیدآیی شّر و ریشههای آن گفتهها و دلایل و بحث و جدال بسیار است. ولی نکتهای که میتوان با مطالعۀ کلام خدا بهیقین بدان اشاره کرد این است که خدا منشأ پدیدآیی و آغاز هیچگونه شّر اخلاقی و بدی نیست. ذات و سرشت او نیکو، مقدس و پاک است و هیچ شّر و بدی در آن راه نمییابد. در واقع شّر و بدی در تضاد با ذات و شخصیت خدا است. همچنین از بررسی کلام خدا میفهمیم که شّر واقعیتی ازلی نیست که از زمان بیآغاز موجودیت داشته باشد بلکه در مقطعی از زمان و بهدلایلی که اهّم آن غرور و خودکامگی و نااطاعتی خوانده شده، در زندگی بشر ظهور کرده و آن را به خود آلوده است. همانطور که واقفید خدا، فرشتگان و ارواح تنها موجوداتِ جهان شناختهشدۀ ما نیستند بلکه شیطان و انسان نیز از جملۀ موجوداتند و هر دو (شیطان و انسان) در پیدایی شّر و شیوع آن نقش داشتهاند. شیطان با نااطاعتی از خدا شّر و پلیدی را آفرید و با فریفتن انسان او را در این آفرینش مذموم شریک و سهیم ساخت. پس در یک جمله خدای خالق شّرآفرین نیست بلکه موجوداتی که با ارادۀ آزاد، علیه او سر به عصیان بردند. اما اینکه خدا از چنین شرایطی برای تنبیه و یا مذمت شائول استفاده کرد بحثی است دیگر. در داستان مذکور میخوانیم که شائول بهدلیل نااطاعتی از خدا و بیاحترامی به مقام کهانت، توبیخ و مذمت میشود و خدا از طریق سموئیل به او میفرماید که سلطنت را نیز از او خواهد گرفت. شائول با بیاعتنایی به این پیام خدا بهسوی جادوگران بتپرست میرود و از آنان مشورت میخواهد؛ عملی که در حکم اهانت و پشت کردن به خدای اسرائیل بود. هر چند میتوانست با ندامت و توبه بهحضور خدا بازگردد و مغفرت بطلبد و خدای اسرائیل که خدای رحم و شفقت است او را میبخشید و عفو میکرد. شائول عجز و التماس کرد اما نه برای بخشوده و رستگار شدن بلکه برای ماندن بر تخت سلطنت. در واقع مسند قدرت برای شائول مهمتر از بخشوده شدن توسط خدا بود (موردی که ما مسیحیان نیز باید مراقب آن باشیم). حقیر فکر میکنم که شاید خدا که خالق و مسلط بر تمامی امور عالم است و هیچ چیز از حیطۀ سیطره و کنترل او خارج نیست (حتی شیطان و شّر) اجازه داد این روح بد دچار شائول شود تا توبیخ و تمشیت بیابد، بلکه بهخود بیایید و به آغوش خدا بازگردد اما متأسفانه چنین نمیشود. و میبینیم که چه سرنوشت شومی دچار وی میشود. در واقع میخوانیم که مسح (روح) خدا از شائول دور شد و تاریکی و پلیدی بر وی و سرنوشت او سایه افکند.
س: خیلی احساس ناامیدی میکنم وقتی افرادی که اطلاعات و سوادشان از من بیشتر است به اصرار میخواهند به من بقبولانند که کتابمقدس تناقض دارد. من چطور میتوانم به آنها جوابگو باشم؟
ج: دوست گرامی،
معقول این است که بهجای ناامیدی و نگرانی به مطالعۀ کلام خدا و منابع فراوان پیرامون آن بپردازید و دانش و درکتان را در خصوص کلام خدا بالا ببرید تا بتوانید جوابگوی چنین افرادی باشید. ذکر یک نکته نیز لازم است که ما نمیتوانیم بهزور مسائل روحانی و تاریخی را بهخورد مردم بدهیم یا وادارشان کنیم که حقیقت را بپذیرند ولی میتوانیم با آگاهی و درایت مسائل را برایشان تشریح کنیم و تصمیمگیری را بهعهدۀ خودشان بگذاریم. مسیح خداوند نیز مردم را بهزور پیرو خود نساخت بلکه به آنها فرصت داد تا در صورت تمایل به برخورداری از فیض و مکاشفۀ الهی به شناخت او نائل آیند و طریق او را در پیش گیرند. در شناخت خدا و مسائل روحانی عقل و روح با هم عمل میکنند و یکی بدون دیگری میلنگد و میلنگاند.