خلاصهای از شهادت خواهر گرامی آناهید خدابخشیان
۶ دقیقه
مادر روحانی کلیساهای جماعت ربانی ایران، خواهر عزیز و وقف شده ما آناهید در تاریخ اول جولای ۱۹۵۳ در تهران در یک خانواده ارمنی مسیحی چشم به جهان گشود. پدر زحمتکش ایشان ماناواز خدابخشیان و مادر ایشان خانم مایرنی میباشند که آناهید سومین فرزند این خانواده بود و برادر و خواهر بزرگتر او به ترتیب به نامهای آرداواز و زنیک و دو برادر کوچکتر او به نامهای رازمیک و رافیک خدابخشیان میباشند.
از همان دوران کودکی برکت و مسح خاص الهی در زندگی خواهر آناهید وجود داشت و به شهادت والدین و اعضای خانواده، او یک هدیه و نعمت استثنایی و منحصر به فرد الهی برای این خانواده به حساب میآمد. او با اعمال و روحیه شیرین و مثبت در خدمات مسیحی نسبت به اعضای خانواده بسیار درخشان عمل کرد. احترام و اطاعت از والدین و بزرگترها جزو تفکر ثابت او بود و او هیچوقت باعث دلشکستگی و غم آنها نگردید.
کوچکترین فرد این خانواده رافیک که ۸ سال از آناهید جوانتر میباشد معلول به دنیا آمد و آناهید تا سن ۲۱ سالگی که تحت خانواده پدری خود زندگی میکرد، مسئولیت خدمت و توجه و رسیدگی به این برادر معلول را به عهده گرفت و با شادی و افتخار و بدون ناله و شکایت این خدمت سخت را با روحیه مسیحی و فداکارانه به انجام رساند و حتی پس از ازدواج و تا قبل از بیماری نیز بارها از محبت و توجه و پرستاری این برادر معلول دریغ ننمود.
وی از سن ۸ سالگی به کانون شادی کلیسا میرفت و جزو بهترین شاگردان آنجا بود و در سن ۱۰ سالگی نزد شهید گرانقدر کلیسا اسقف هایک هوسپیان که آناهید را خیلی دوست داشت قلب خود را به مسیح سپرد. آناهید از همان سن اشتیاق عمیقی نسبت به خدا داشت و با وجود مشکلاتی که در سر راه وی قرار داشت نه تنها به طور مرتب در جلسات کلیسایی شرکت میکرد، بلکه در انجام خدمات مختلف نظیر کمک در نظافت کلیسا، بشارت و صید جانها و خدمت به افراد محتاج بسیار فعال بود.
در کنار مسئولیتهایی که این خواهر در کلیسا و خانه داشت، دانشآموز موفقی نیز بود و دوران تحصیلی خود را با موفقیت به پایان رسانید و در سال ۱۳۵۰ موفق به اخذ دیپلم متوسطه شد. در عین حال در یادگیری دورههای دروس کتابمقدس در سطح آموزشگاه کتابمقدس نیز شخصی فوقالعاده مساعد و تعلیمپذیر بود.
خواهر آناهید در هفدهم تیرماه سال ۱۳۵۳ با هدایت بسیار روشن الهی و نیزبا تأیید خادمین کلیسا در سن ۲۱ سالگی با برادر ادوارد هوسپیان خادم جوان که در آن هنگام ۲۴ ساله و شبان کلیسای اصفهان بود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۴ فرزند به نامهای رزیتا ۲۶ ساله، آنیتا ۲۳ ساله، تالیتا ۱۷ ساله و هوان ۱۳ ساله میباشد.
این زن مقدس و وقفشده به مدت ۲۸ سال همراه همسرش ادوارد در شهرهای مختلف نظیر اصفهان، ارومیه و تهران در سمتهای مختلف خدمت نمودند و دوش به دوش به شهرها و کشورهای مختلف رفتند تا از طریق بشارت، تعلیم و خدمت در کنفرانسها و اردوهای کلیسایی باعث بنا و تقویت مؤمنین و کلیساها شوند. حضور ایشان سبب تشویق، دلگرمی و برکت برای همه مخصوصا خواهران کلیسا بود. وی دید وسیع بشارتی داشت و در قسمت اعلام و ارائه پیغام انجیل به همه مردم بسیــار قوی و فعال بـود. ایشان از هر فرصتی برای دادن بشارت استفاده میکرد.
در خیابانها، تاکسیها و اتوبوسها برای مردم شفاعت میکرد و به هزاران مرد، زن، کوچک و بزرگ بشارت داده، انجیل و فیلم زندگی عیسی را به آنها میداد و در این رابطه تجربیات و داستانهای خوب و بناکنندهای را کسب کرده بود که به دیگران انتقال داده باعث بنای آنها میشد. در حقیقت باید گفت که آناهید مبشر بسیار غیوری برای خداوند بود و با آن روحیه شیرین و جذابیت روحانی که داشت، وقتی پیغام انجیل را به مردم میرساند، بر قلبهای بسیاری تأثیر عمیقی از خود بر جای میگذاشت.
حقیقتا او یک مسیحی اهل عمل بود و از جهت ثمره روح نظیر محبت، مهربانی، شیرینی، فروتنی، صبر، مثبتاندیشی و روح تشویق نمونه والایی بود و شهادتهای خوبی از خود به جای گذاشته است و در این رابطه تعالیم مفید، موثر و دلنشینی را به دیگران آموخت.
یکی از نکات جالب در زندگی او این است که هیچکس در مورد وی شهادت منفی نداده است. برای نمونه او توانست با محبت عمیق خود پدرشوهر پیر و بیایمان خود را به مدت ۱۳ سال خدمت کند تا اینکه بالاخره در سن ۸۵سالگی سبب نجات و تسلیم او به خدا شد. در نتیجه این پیرمرد در باره او شهادت داد که: "من به خدای آناهید ایمان آوردم و او با محبت خود قلب سنگی مرا نرم کرد".
بی تردید باید گفت که آناهید همسنگر بسیار مناسب و روحانی برای برادر ادوارد در تمام طول خدمتش بود. ایشان همچنین مادری فوقالعاده فداکار و زحمتکش برای فرزندانش و نیز خادمهای وقفشده و جدی در خدمات روحانی برای کلیسا بود. ایشان حتی در دوران بیماری خود که ۱۰ ماه به طول انجامید و این زمان دوران سخت آزمایش ایمان او و خانوادهاش بود، درخشش مسیحی خود را به خوبی حفظ کرد. هر چند بیماری بر جسم او غالب شد، نتوانست بر روحیه ایمان، اعترافات نیکو، استقامت و پیروزی او در مسیح خدشهای وارد سازد.
او هیچوقت در طول بیماری خود نپرسید: "خدایا چرا این مشکل برای من پیش آمد". او در طول بیماری، رابطه خود را با خدا، خودش و دیگران تلخ نساخت. بنابراین او از شفای درون و شفای روحی و روانی غنی برخوردار بود. بیماری نتوانست به روحیه و ایمان او صدمه وارد کند و او بر مقاصد منفی که بیماری داشت به خوبی غالب شد. شادی و آرامش و شکرگذاری او در ایام بیماری از علائم پیروزی او در این دوران بود. ضمناً همیشه در زمان سختی اعلام میکرد که خدا در برنامههای خود اشتباه نمیکند. هر چند او و ما و تمام کلیسا طالب شفای جسم او بودیم ولی یقینا خدا برای او نقشهای عالیتر از درک و خواستههای ما را داشت که ما خواهان درک حکمت و برنامههای خدا در این مورد هستیم تا بدینوسیله تسلی خاطر و آرامش لازم را بدست آوریم.
آناهید در آزمایش ایمان دوران آخر زندگیش میتوانست بگوید که:
«زیرا او طریقی را که میروم میداند و چون مرا میآزماید مثل طلا بیرون میآیم». ایوب ۱۰:۲۳
خواهر آناهید عزیز سه اعتراف معروف و مهم داشت که بارها در زمان سلامتی و نیز بیماری خود آنها را بر زبان آورد و برای بسیاری این کلمات آشنا میباشند. ایشان به همسرش وصیت کرده بود که این سه عبارت را بر روی سنگ مرمری سفید قبرش بنویسند تا هر کس این عبارات را میخواند به گفته ایشان بداند که چه زن خوشبختی در آنجا خفته است.
این سه جمله عبارتند از:
۱- خداوند با محبت عظیم خودش مرا شرمنده نموده است.
۲- خداوند فوق از تصور و تفکر من در زندگیم عمل نموده است.
۳- خداوند حقیقتا و به تمام معنا نیکوست.
مطمئنا چنین زنی با اینگونه تفکر بر تمام مشکلات زندگی روحاً غالب آمده بود و جایگاه او در حضور خدا بسیار باشکوه و پرجلال میباشد.
آناهید عزیز در شب چهارشنبه ۲۱ نوامبر سال ۲۰۰۱ با لبخند ملکوتی که چندین بار بر روی خانواده و بستگان نزدیک خود گشود، از این جهان به سوی خداوند رفت و با عکسالعمل مسیحیگونه خود در مقابل مرگ، نمونه خوبی از یک ایماندار بالغ از خود بر جای گذاشت. هر چند جدایی موقتی ایشان همه ما را غمگین کرده ولی زندگی پربار و مفید او سبب افتخار و سرافرازی و دلگرمی کلیسای خداوند چه در ایران و چه در خارج از کشور شده است.