You are here

تعالیم خدا در لابلای صفحات کتاب‌مقدس

زمان تقریبی مطالعه:

۴ دقیقه

 

كلام‌ خدا كلیتی‌ یكپارچه‌ است‌ كه‌ برای‌ درك‌ قسمتی‌ از آن‌ همواره‌ باید تمامیت‌ آن‌ را در نظر گرفت‌. این‌ كلام‌ حقایقی‌ ابدی‌ را خطاب‌ به‌ انسان‌ تاریخمند بیان‌ می‌كند و با انسان‌ در همه‌ ابعاد وجودی‌ وی‌ و در همه‌ ساحت‌های‌ هستی‌ او سخن‌ می‌گوید. هر گونه‌ برخورد ساده‌انگارانه‌ با كلیت‌ یكپارچه‌ كلام‌ خدا و فرو كاهش‌ آن‌ به‌ اصول‌ ساده‌ ممكن‌ است‌ تصویری‌ مسخ‌ شده‌ و ناقص‌ از كلام‌ جامع‌ و كامل‌ خدا بدست‌ دهد.

همچنین‌ تكیه‌ بیش‌ از حد بر روی‌ برخی‌ از حقایق‌ اساسی‌ كلام‌ خدا به‌ قیمت‌ نادیده‌ انگاشتن‌ یا كم‌ اهمیت‌ شمردن‌ دیگر بخشهای‌ آن‌ نیز می‌تواند منجر به‌ ترسیم‌ تصویری‌ نابسنده‌ و تحریف‌ شده‌ از كلام‌ خدا گردد.

در طول‌ تاریخ‌ كلیسا این‌ خطر بارها و بارها و به‌ اشكال‌ مختلف‌ در كلیسا دیده‌ شده‌ است‌. برای‌ مثال‌ در كلیسا دورانهایی‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در توجه‌ به‌ تعلیم‌ كلام‌ خدا در مورد انكار نفس‌ و مبارزه‌ با گناه‌، ریاضت‌طلبی‌ افراطی‌ در كلیسا رواج‌ یافته‌ است‌ و مكروه‌ و حقیر شمردن‌ نعمات‌ خدادادی‌ و دیگر لذت‌های‌ بدنی‌ به‌ نگرش‌ غالب‌ در كلیسا تبدیل‌ شده‌ است‌. در واقع‌ نداشتن‌ تعلیمی‌ متعادل‌ در مورد انكار نفس‌ و عدم‌ بررسی‌ همه‌ آیات‌ كلام‌ خدا در مورد این‌ موضوع‌، منجر به‌ پدیدآیی‌ اشكال‌ افراطی‌ و غیر كتاب‌مقدسی‌ ریاضت‌ و خویشتن‌خواری‌ شده‌ است‌ و در نهایت،‌ تصویری‌ مخدوش‌ از حقیقت‌ كلام‌ خدا در مورد انكار نفس‌ ارائه‌ گشته‌ است‌.

دورانهایی‌ نیز وجود داشته‌ است‌ كه‌ تساهل‌ و آسان‌گیری‌ در مورد گناه‌ و نفس‌ و نادیده‌ گرفتن‌ مفهوم‌ انكار نفس‌ و خویشتنداری‌ در اشكال‌ مختلف‌ آن‌، منجر به‌ نزول‌ سطح‌ ارزشهای‌ اخلاقی‌ و بی‌رنگ‌ شدن‌ معیارهای‌ والای‌ تقدس‌ و روحانیت‌ گشته‌ است‌. شاید دوران‌ معاصر را بتوان‌ از مصادیق‌ چنین‌ رویكردی‌ نسبت‌ به‌ گناه‌ و انكار نفس‌ دانست‌ كه‌ در بسیاری‌ از كلیساها، تقدس‌ و خویشتنداری‌ به‌ موضوعاتی‌ فراموش‌ شده‌ و ناآشنا تبدیل‌ شده‌اند و هیچ‌ جایگاهی‌ در زندگی‌ مسیحی‌ ندارند. در طول‌ برخی‌ از ادوار تاریخ‌ كلیسا می‌توان‌ این‌ افراط‌ و تفریط‌ها را در امر تعبیر و تفسیر كلام‌ خدا مشاهده‌ نمود.

بررسی‌ فرقه‌های‌ بدعت‌كار نیز نشان‌ می‌دهد كه‌ اساس‌ پدیدآیی‌ بسیاری‌ از این‌ فرقه‌ها برداشتهای‌ یكسونگرانه‌ نسبت‌ به‌ كلام‌ خدا و قائل‌ شدن‌ اهمیت‌ و جایگاهی‌ بس‌ مهم‌ برای‌ یك‌ آموزه‌ به‌ قیمت‌ نادیده‌ گرفتن‌ آموزه‌های‌ دیگر بوده‌ است‌ كه‌ این‌ امر منجر به‌ شكل‌گیری‌ نگرش‌ تعلیمی‌ و الهیاتی‌ اساساً بدعت‌كارانه‌ شده‌ است.

امروزه‌ نیز عدم‌ وجود نگرشی‌ جامع‌ و كل‌نگر نسبت‌ به‌ كلام‌ خدا در تمامیت‌ آن‌ می‌تواند نتایج‌ و پیامدهایی‌ مخرب‌ بر جای‌ بگذارد و تصویری‌ مسخ‌ شده‌ از مسیحیت‌ بدست‌ دهد. امروزه‌ در بسیاری‌ از كلیساها بر روی‌ "محبت‌ خدا" تأكید می‌شود اما از "عدالت‌ خدا" و غضب‌ او سخن‌ گفته‌ نمی‌شود. در بسیاری‌ از كلیساها در مورد صلیب‌ مسیح‌ و آنچه‌ كه‌ او برای‌ ما انجام‌ داد موعظه‌ می‌شود اما در مورد صلیب‌ ما و آنچه‌ كه‌ ما باید برای‌ مسیح‌ انجام‌ دهیم‌ كلامی‌ گفته‌ نمی‌شود. در بسیاری‌ از كلیساها در مورد آنچه‌ كه‌ نجات‌ عظیم‌ مسیح‌ به‌ ما می‌بخشد سخن‌ گفته‌ می‌شود، اما در مورد آنچه‌ كه‌ در نتیجه‌ این‌ نجات‌ عظیم‌ باید از دست‌ بدهیم‌ و از آن‌ چشم‌پوشی‌ كنیم‌ سخنی‌ گفته‌ نمی‌شود.

در بسیاری‌ از كلیساها در مورد بركات‌ مادی‌ای‌ كه‌ خدا به‌ ایمانداران‌ می‌بخشد (انجیل‌ تمول‌) تعلیم‌ داده‌ می‌شود اما در مورد قناعت‌ و ساده‌ زیستی‌ مسیحی‌ و این‌ كه‌ طمع‌ ریشه‌ همه‌ بدی‌هاست‌ تعلیمی‌ داده‌ نمی‌شود (اول‌ تیموتاؤس‌ ۶:‏۶-۱۰). ما اجازه‌ نداریم‌ بخشهایی‌ از كلام‌ خدا را كه‌ به‌ مذاق ما خوش‌ می‌آید بپذیریم‌ و بخشهایی‌ از آن‌ را كه‌ به‌ مذاق ما خوش‌ نمی‌آید فراموش‌ كنیم‌ و نادیده‌ بگیریم‌. بسیاری‌ از مسیحیان‌ همواره‌ در مورد قسمت‌های‌ خاصی‌ از انجیل‌ سخن‌ می‌گویند و زندگی‌ آنان‌ تنها بر اساس‌ این‌ قسمت‌ها شكل‌ گرفته‌ است‌، گویا آنان‌ را با قسمت‌هایی‌ دیگر كلام‌ كاری‌ نیست‌ و قسمت‌های‌ دیگر كتاب‌مقدس‌ كلام‌ خدایی‌ بجز خدای‌ آنان‌ است‌!

انجیل‌ آنان‌ گلچینی‌ از قسمت‌هایی‌ است‌ كه‌ با منش‌ و شخصیت‌ آنان‌ همخوانی‌ دارد و زندگی‌ را به‌ كامشان‌ لذت‌بخش‌ می‌سازد و اگر چه‌ این‌ جرأت‌ را به‌خود نمی‌دهند كه‌ قسمت‌های‌ دیگر كلام‌ خدا را رد كنند اما با كم‌ اهمیت‌ انگاشتن‌ دیگر حقایق‌ یا به‌ فراموشی‌ سپردن‌ آنها، خود را از متعهد ساختن‌ به‌ این‌ حقایق‌ آزاد می‌سازند.

ما در كجا ایستاده‌ایم‌؟ كلام‌ خدا را چگونه‌ می‌خوانیم‌؟ آیا اجازه‌ می‌دهیم‌ خدا در كلام‌ جامع‌ و كاملش‌ ما را مخاطب‌ قرار دهد یا همواره‌ با كنار هم‌ قرار دادن‌ قسمت‌های‌ مختلف‌ كلام‌ خدا خویشتن‌ را در چنان‌ مقامی‌ قرار می‌دهیم‌ كه‌ گویا این‌ ما هستیم‌ كه‌ باید او را مخاطب‌ قرار دهیم‌ و به‌ او بگوییم‌ كه‌ چه‌ باید بكند؟ آیا به‌ خدا این‌ اجازه‌ را می‌دهیم‌ كه‌ در تمامیت‌ كلام‌ خویش‌ اراده‌ خود را بر ما آشكار سازد یا با كنار هم‌ نهادن‌ آیات‌ مورد علاقه‌مان‌ همواره‌ در حال‌ مستور ساختن‌ اراده‌ حقیقی‌ او هستیم‌؟ به‌خود بیاییم‌ و دگرباره‌ تمامی‌ كلام‌ خدا را با جدیتی‌ نوین‌ مطالعه كنیم‌ و تمامی‌ سخنان‌ آن‌ مسیحی‌ را بپذیریم‌ كه‌ به‌ ما می‌گوید «نزد من‌ بیایید» (متی‌ ۱۱:‏۲۸) تا مبادا با نادیده‌ گرفتن‌ قسمتی‌ از كلام‌ او، روزی‌ به‌ ما بگوید «از من‌ دور شوید» (متی‌ ۲۵:‏۴۱).