You are here

شاهدان امین

زمان تقریبی مطالعه:

۴ دقیقه

 

«پس در روز اول هفته، هنگام سپیدۀ صبح، حنوطی را که درست کرده بودند با خود برداشته و بر سر قبر آمدند و بعضی دیگران همراه ایشان و سنگ را از سر قبر غلطانیده دیدند. چون داخل شدند جسد خداوند عیسی را نیافتند.

و واقع شد هنگامی که ایشان از این امر متحیر بودند که ناگاه دو مرد در لباس درخشنده نزد ایشان بایستادند. و چون ترسان شده سرهای خود را بسوی زمین افکنده بودند به ایشان گفتند‌: چرا زنده را از میان مردگان می‌طلبید؟ در اینجا نیست بلکه برخاسته است» (لوقا ۲۴:‏۱-۶).

چرا زنده را از میان مردگان می‌طلبید؟ در روایت لوقا از صبح روز قیام‌، این سؤال طنین با معنایی در کل متن روایت رستاخیز دارد. زنان سوگوار برای یافتن عیسی به میان مردگان رفته بودند و اندوهگین و ناامید او را در میان مردگان می‌جستند. اما تلاش آنان عبث بود و عیسی در میان مردگان نبود. این سؤال امروز نیز می‌تواند طنین با معنایی برای ما داشته باشد. کلیسای مسیح بر بنیان مرگ کفاره‌ای او و قیام پیروزمندش از میان مردگان بنا شده است‌. مسیح زنده امروزه نیز انسان‌ها را ملاقات می‌کند، زندگی آنان را دگرگون می‌سازد و حیات نوینی به آنان عطا می‌نماید. کلیسای او شامل همۀ کسانی است که به واقعیت تاریخی مرگ و رستاخیز مسیح ایمان داشته و زندگی با مسیح زنده را تجربه کرده‌اند.

رویارویی زنان سوگوار و سپس شاگردان با مسیحِ قیام کرده باعث دگرگونی و تغییر عمیق آنان گشت و آنان را به شاهدان قیام پیروزمند مسیح مبدل ساخت و بدینسان کلیسای اولیه به جامعه‌ای از انسان‌ها تبدیل شد که در قوت قیامت مسیح حیات تازه‌ای یافته بودند و حیات تازه‌شان گواهی بر حضور مسیح زنده در میانشان بود. پولس رسول در اولین رسالۀ خود به قرنتیان‌، برخاستن مسیح از مردگان و ظاهر شدن او به کیفا و دیگر رسولان و بالاخره به خودش را جزئی بنیادین از انجیلی که به آنان بشارت داده است و ایشان باید به‌وسیلۀ آن نجات یابند، می‌داند (اول قرنتیان ۱۵:‏۱-۸). در طول تاریخ کلیسا نیز، کلیسای واقعی مسیح از شاهدانی تشکیل شده است که واقعیت رستاخیز مسیح را در زندگی خود عمیقاً تجربه کرده‌اند. بخشی از پیام انجیل برای آنان رویارویی با مسیح زنده و یافتن حیات جدید در قوت رستاخیز بوده است‌.

امروزه نیز جهان برای آشنایی با مسیح‌، به کلیسای او می‌نگرد که ادعا می‌کند مسیح بنیان و سر آن بوده و مسیحیان شاهدان قیام او می‌باشند. در بسیاری از موارد، هنگامی که انسان‌ها برای یافتن مسیح به برخی کلیساها مراجعه می‌کنند، در شرایطی مشابه با شرایط زنان سوگوار قرار می‌گیرند که زنده را از میان مردگان می‌طلبیدند. در بخشی از الهیات مدرن قرن بیستم با عیساهای مختلفی روبرو می‌شویم‌: عیسای تاریخی‌، عیسایی که فقط معلم اخلاق است‌، عیسایی که در زمینه و چارچوب مفاهیم اگزیستانسیالیستی تجربه می‌شود و عیساهای دیگری که هیچ شباهتی با عیسای قیام کرده اناجیل ندارند؛ با عیسایی که چون خود زنده نیست‌، قدرت حیات بخشیدن به کسانی را که به او ایمان می‌آورند، ندارد و عیسایی مرده در میان مردگان می‌باشد.

یا با کلیساهایی روبرو می‌شویم که چون با مسیح زنده ملاقات نکرده و قوت قیامت او را در زندگی‌شان تجربه نکرده‌اند، به جمعی از مردگان می‌مانند که هیچ اثری از مسیح و حیات ابدی او در میانشان نیست‌. چنین کلیساهایی هیچ پیامی برای جهانی که ناامیدانه در پی یافتن حقیقت و پیام رستگاری است‌، نمی‌توانند داشته باشند. به کسانی که با چنین کلیسایی روبرو می‌شوند، باید گفت‌: «چرا زنده را از میان مردگان می‌طلبید؟» در این کلیساها ایمانداران شاهدان و گواهان واقعیت حضور مسیحِ زنده در بین خودشان نیستند و زندگی‌، رفتار، نگرش‌ها و طرز تفکرشان به هیچوجه شبیه انسان‌هایی نیست که واقعیت رستاخیز مسیح و حضور زنده او را در کلیسا تجربه کرده باشند.

در جهان معاصر که ناامیدی‌، پوچی‌، خشونت‌، بی‌معنایی‌، ترس و تنهایی بر آن حاکم است و انسان برای یافتن معنایی در زندگی به هر دری می‌کوبد، تنها کلیسایی که در رویارویی با مسیح زنده و تجربه مستمر حضور او در روح‌القدس‌، حیاتی تازه یافته است‌، می‌تواند مسیح را بشناساند و پیام‌آور حیات جاودانی‌، امید و سلامتی برای جهان در حال اضمحلال و نابودی باشد. تنها چنین کلیسایی که خود عمیقاً در قوت قیامت منجی خود و حیات الهی‌اش سهیم باشد، می‌تواند مسیح را به جهانیان معرفی کند و شاهدی امین و وفادار برای او باشد. در غیر اینصورت به کسانی که برای یافتن مسیح به کلیسا روی می‌آورند، باید گفت‌: «چرا زنده را از میان مردگان می‌طلبید؟» خداوند عطا فرماید که شاهدان امین مسیح زنده برای جهانیان باشیم و کلیسایی باشیم که حیات تازه‌مان در قوت قیامت مسیح‌، گواهی بر حضور خداوند در میان‌مان باشد.