You are here

آموخته‌ام که قناعت کنم!

زمان تقریبی مطالعه:

۵ دقیقه

 

پولس رسول در انتهای رساله‌اش به فیلیپیان‌، می‌کوشد از مسیحیان فیلیپی برای کمک مالی که برایش فرستاده بودند، عمیقاً تشکر کند. در واقع‌، این یکی از علل نوشته شدن رساله است (آیات ۱۰ الی ۲۰). اگر خوب دقت کنیم‌، می‌بینیم که در این تشکر، مشکلی برای پولس وجود دارد. او ده آیه را به این مشکل اختصاص می‌دهد. این مشکل چیست‌؟

مشکل او این است که می‌خواهد طوری به آنها تفهیم کند که آنقدرها هم منتظر این هدیه نبوده است‌؛ یا به عبارت دیگر وابستگی شدیدی نسبت به سخاوت ایشان نداشته است‌. او می‌خواهد به‌طور همزمان‌، دو نکته را مورد تأکید قرار دهد:‌ یکی ابراز قدردانی و تشکر است‌؛ دیگری تأکید بر "وابستگی او به خدا" است‌، چیزی که تجربه مسیحی او بوده است‌. گویا او نگران این است که مبادا تشکر زیاد از فیلیپیان به‌خاطر هدایه‌شان این سوءتفاهم را به‌وجود آورد که خداوند برای او کفایت نداشته است‌.

این رسول بزرگ این مشکل را در ۴:‏۱۱ و ۱۲ حل می‌کند:‌ «نه آنکه دربارۀ احتیاج سخن می‌گویم زیرا که آموخته‌ام که در هر حالتی که باشم قناعت کنم‌. و ذلت را می‌دانم و دولتمندی را هم می‌دانم‌. در هر صورت و در همه چیز سیری و گرسنگی و دولتمندی و افلاس را یاد گرفته‌ام‌.» اینجا دو نکته را می‌بینیم‌:‌ نخست‌، وضعیتی است که پولس به آن رسیده‌؛ دوم‌، راهی است که او را به این وضعیت رسانیده است‌.

وضعیتی که پولس به آن رسیده‌

وضعیت او در این کلمه توصیف شده‌:‌ قناعت (content) یا رضایت. معنی اصلی این کلمه در یونانی این است‌:‌ غیر وابسته‌بودن به شرایط اطراف‌.

رسول امتها به جایگاهی رسیده که می‌تواند صادقانه بگوید:‌ غیر وابسته‌ام به موقعیت و شرایط اطرافم و به هر چیزی که بر من واقع شود. این یک اعتراف توخالی نیست‌؛ او در زندگی و خدمت خویش این را به اثبات رساند. نمونه آن را در موقعیتی می‌بینیم که پولس به اتفاق سیلاس در همین شهر فیلیپی به زندان افتاده بود.

بعضی از مخالفین مسیحیت عقیده دارند که قناعتی که کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد این است که مرد و زن راضی و قانع باشند که در فقر و بدبختی خود بمانند و هیچ تلاشی برای بهبود وضع خود نکنند. ما این را کاملاً رد می‌کنیم‌. این تعلیم کتاب‌مقدس نیست‌. انسان باید با راههای خداپسندانه و قانونی‌، تمام تلاش خود را برای پیشرفت و تغییر وضعیت خود بکند. ولی اگر نتواند و مجبور است در آن شرایط سخت بماند، نباید اجازه دهد این موقعیت روحیه او را متزلزل کند و در نتیجه احساس بدبختی بکند همه باید به جایگاهی برسند که خود بر موقعیت حاکم شوند. این اعترافی است که پولس رسول در اینجا قصد بیان آن را دارد. در اینجاست که پولس نکته اصلی را ابراز می‌دارد:‌ «هر دو را می‌دانم ذلت را، دولتمندی را...»

در اینجا متضادها در کنار هم قرار گرفته‌اند. کدامیک از این دو مشکل‌تر است‌؟ اینکه انسان در دولتمندی فکری قانع و راضی داشته باشد، یا در ذلت‌؟ هر دو مشکل هستند. آیا می‌توان در ذلت و بدبختی بود بدون اینکه احساس کینه یا نفرت داشت‌؟ آیا ممکن است که نگرانی‌، فقر مالی یا مشکل کار، مسکن‌، گرسنگی و ... به من حمله کند و من باز همان روحیه قبل از حمله را داشته باشم‌؟ بله‌، ممکن است‌؛ رنج و سختی در هر شرایطی بدون اعتراض‌، شکایت و یا تلخی در روح‌. پولس اعتراف می‌کند که شرایط را آموخته و از هیچکدام تأثیر نپذیرفته است‌.

اما در ثروت و رفاه چه‌؟ برای یک شخص ثروتمند مشکل است که خود را وابسته به خدا ببیند. ثروتمند خود را مستقل و بی‌نیاز به دیگران می‌بیند. ثروت‌، مال و دولتمندی انسان را به فراموش کردنِ خدا ترغیب می‌کند. ما بیشتر مواقع خدا را زمانی به‌یاد می‌آوریم که در تنگی هستیم‌. اما وقتی که هر احتیاجی را بر طرف شده می‌بینیم‌، چقدر آسان است که خدا را فراموش کنیم‌. این بعهده شخص است که بگوید کدام مشکل‌تر است‌. برای پولس رسول فرق چندانی نمی‌کند که در دولتمندی باشد یا ذلت‌. سعادت او به این موقعیت‌ها وابسته نیست‌.

اما پولس از این هم فراتر می‌رود. او می‌فرماید:‌ «در هر صورت و در همه چیز...» بله‌، او در هر صورت و در هر چیز قانع است و احساس سعادت می‌کند. برای او حد و مرزی وجود ندارد. کاش که ما هم به این مرحله عالی برسیم‌. ما در روزهای متغیر و نامطمئنی زندگی می‌کنیم‌. شاید بزرگترین درس در حال حاضر این باشد که چطور زندگی کنیم که نگذاریم شرایط و نوسانات شادی و آرامش درونی ما را بر هم زنند. وضعیت روحانی و سعادت درون ما نباید وابسته به هیچ چیز باشد.

راهی که پولس را به این مرحله رساند

ولی بگذارید به قسمت دو بپردازیم و آن این است که رسول مسیح چگونه به این مرحله رسید. اینجا متوجه نکته جالبی می‌شویم و آن این است‌:‌ «آموخته‌ام‌.» خدا را شکر که پولس این را می‌گوید. او از قبل اینطور نبود؛ او این را از طریق وراثت دریافت نکرده بود. او این را آموخته بود. شخصیت خود پولس را نگاه کنید:‌ او شخصی است حساس‌، پرغیرت‌، و بسیار فعال و پرتحرک‌. برای او غیرقابل تحمل است که در گوشه زندان‌، از تحرک و فعالیت باز ایستد. او دارای تابعیت روم است‌، ولی حالا زندانی است‌. شاید او به خود می‌گفت‌:‌ «می‌دانم که شخصیتم طور دیگری است‌، اما در حال یادگیری هستم‌. آموخته‌ام‌...»

بعضی از ما ممکن است در یادگیری خیلی کند باشیم‌؛ ولی خدا از روی رحمت خود اجازه می‌دهد آزمایش یا تجربه‌ای بر ما واقع شود تا آن درس گرانبهای روحانی را یاد بگیریم و به قناعت بیشتر دست بیابیم‌. اما پولس به یک اصل بزرگی دیگر نیز اشاره می‌کند (آیه ۱۳). او یاد گرفته است که خشنودی و رضایتش را در "مسیح‌" ببیند. این جنبۀ مثبت قضیه است‌. او تلاش خود را برای قناعت می‌کند، اما می‌داند که در این تلاش تنها نیست‌. ما نیز باید بیاموزیم که به "مسیح" وابسته باشیم‌. منبع قدرت ما در درونمان نیست‌، بلکه در مسیح است که دائماً ما را تقویت می‌بخشد.

قناعت آسان به‌دست نمی‌آید. پولس این درس را یاد گرفته بود، امتحان داده بود، در امتحان قبول شده بود و مدرک را گرفته بود. او امروز با ما از جایگاه یک فارغ‌التحصیل سخن می‌گوید. لازم است که ما نیز در جایگاه یک شاگرد که مشتاق یادگیری است‌، پای صحبتش بنشینیم‌.