You are here

دیدگاه مسیحیت در مورد همجنس‌گرایی

زمان تقریبی مطالعه:

۱۰ دقیقه

دیدگاه مسیحیت در مورد همجنس‌گرایی را می‌توان در این سه لغت خلاصه کرد: عملی است گناه‌آلود! تمام فرقه‌های اصلی مسیحیت چنین موضعی دارند. در اعتقادنامه کلیسای کاتولیک رم آمده است: «اعمال همجنس‌گرایانه خلافِ قانون طبیعت است و به هیچ وجه نمی‌توان چنین اعمالی را پذیرفت.» دیدگاه کلیسای ارتدوکس نیز به همین اندازه صریح است: «کلیسای ارتدوکس قویاً از موضع آن گروه از مسیحیانی که همجنس‌گرایی را عملی مخرب و گناه‌آلود می‌دانند حمایت می‌کند.» موضع کلیساهای پروتستان نظیر انجیلی‌ و باپتیست (یا کلیسای تعمیدی) نیز کاملاً روشن است. به‌عنوان مثال اعتقادنامه کلیسای انجیلی چنین می‌گوید: «همجنس‌گرایی با اراده خدا برای بشر منافات دارد... اعمال همجنس‌گرایانه گناه است.» کلیساهای جماعت ربانی نیز که بزرگترین فرقه پنطیکاستی و چهارمین فرقه بزرگ مسیحی در جهان هستند معتقدند که: «همجنس‌‌بازی گناه نسبت به خدا و نسبت به نوع بشر است.» اگرچه کلیسای انگلیکن در غرب تا اندازه‌ای نسبت به این موضوع سازش کرده است، اما دیدگاه کلی کلیسای انگلیکن کماکان این است که: «این کلیسا همجنس‌بازی را به‌عنوان آنچه با کتاب‌مقدس مغایرت دارد رد می‌کند.»

چنین موضعی نه تنها در حال حاضر دیدگاه رسمی تمامی فرقه‌های اصلی مسیحیت است، بلکه موضع کلیسا در تمام طول تاریخ نیز بوده است. پدران کلیسا همگی همجنس‌گرایی را محکوم کرده‌اند، و ترتولیان در این باره گفته است: «همجنس‌بازی بیش از هر گناه جنسی دیگری قانون طبیعت را نقض می‌کند.» پدران کلیسا به‌ویژه بر ضد سوءاستفاده جنسی مردان از پسربچه‌ها سخن می‌گفتند. توماس آکویناس که او را برجسته‌ترین استاد قرون وسطی می‌دانند چنین عملی را «شرارتی نفسانی، حیوانی و وحشیانه» خوانده است. لواط یا رابطه جنسی مرد با مرد نیز به همین شدت تقبیح شده است. اصلاح‌گرایان برجسته نهضت پروتستان نظیر لوتر، کالوین و زوینگلی همگی در محکومیتِ همجنس‌بازی سخن گفته‌اند، و مبشرین معروفی چون جان وسلی، جورج ویت‌فیلد، مودی و بیلی‌گراهام نیز همین موضع را اتخاذ کرده‌اند.

کلیسا به‌طور مستمر به‌مدت ۲۰۰۰ سال چنین دیدگاهی داشته است، به سه دلیل: چنین عملی خلاف کتاب‌مقدس، خلاف قانون طبیعت و خلافِ نظام خانواده است.

کتاب‌مقدس: همجنس‌‌گرایی هم در عهدجدید و هم در عهدعتیق محکوم شده است. فصلِ نوزده کتاب پیدایش داستان شهوترانیِ اهالی سدوم را بیان می‌کند که خانه لوط را محاصره کردند تا به مردانی که میهمان او بودند تجاوز کنند. آنان به لوط گفتند: «آن دو مرد که امشب به نزد تو درآمدند کجا هستند؟ آنها را نزد ما بیرون آور تا ایشان را بشناسیم» (پیدایش ۱۹‏:‏۵). با توجه به اینکه خدا بر اهالی این شهر آتش و گوگرد فرستاد، اکثر خوانندگان چنین نتیجه می‌گیرند که امیال همجنس‌گرایانه مردم این شهر بود که باعث شد کاسه غضب خدا سرانجام لبریز شود و آنان را اینگونه مجازات کند. در کتاب لاویان باب‌های ۱۸ و ۲۰ می‌خوانیم: «با ذکور مثل زن جماع مکن، زیرا که این فجور است» (لاویان ۱۸:‏۲۲). همجنس‌گرایی در عهدجدید نیز صریحاً نکوهش شده است (اول تیموتائوس ۱:‏۱۰‏؛ اول قرنتیان ۶:‏۹‏-‏‏‏۱۰‏؛ یهودا ۱:‏۷). این عمل در رومیان باب ۱ نشانه‌ای است از اینکه چطور خدا گنهکاران را در شهوات‌شان به حال خود واگذارده است: «پس خدا نیز ایشان را در شهواتی شرم‌آور به حال خود واگذاشت. حتی زنان‌شان روابط غیرطبیعی را جایگزین روابط طبیعی کردند. به همین سان مردان نیز از روابط طبیعی با زنان دست کشیده، در آتش شهوت نسبت به یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال شرم‌آور شده، مکافات در خور انحراف‌شان را در خود یافتند» (رومیان ۱‏:‏۲۶‏‏-‏‏‏۲۷).

قانون طبیعت: و اما عمدتاً الهی‌دانان کلیسای کاتولیک رم در رد همجنس‌گرایی علاوه بر استناد به قانون کتاب‌مقدس، به قانون طبیعت نیز استناد ‌کرده‌اند. همجنس‌گرایی به دو دلیل خلاف قانون طبیعت است: نخست آنکه اکثر مردم به‌طور غریزی رابطه با جنس موافق را نامعمول و مشمئزکننده می‌دانند -‏‏ درست همانطور که ارتباط جنسی انسان با حیوان عملی نامعمول و مشمئزکننده محسوب می‌شود. به همین خاطر است که آکویناس همجنس‌گرایی را عملی حیوانی توصیف می‌‌کند. دلیل دوم این است که بدن انسان به‌طور طبیعی برای رابطه جنسی با جنس مخالف آفریده شده است -‏‏ رابطه‌ای که به تولید حیات می‌انجامد. به همین جهت کلیسا از دیرباز همجنس‌گرایی را نه تنها خلاف کتاب‌مقدس، بلکه عملی خلاف قانون طبیعت نیز دانسته است.

نظام خانواده: و سرانجام باید به ترتیب و مشیّت الهی برای نظام خانواده اشاره کرد که بر آنچه در فصل دوم کتاب پیدایش آمده است مبتنی است: خدا در اولین نهاد خانواده یک زن (و نه یک مرد) را به‌عنوان مونسی برای آدم می‌آفریند، و به مرد دستور می‌دهد که والدین خود را ترک کرده، به همسرش بپیوندد و با او یک تن گردد، و سرِ خانواده‌ای جدید باشد. همین دستور در فصل نوزده متی توسط عیسی مسیح نیز تکرار ‌شده است. به همین جهت کلیسا همواره بر این موضوع تأکید داشته که خانواده عبارت است از مرد و زنی که با هم ازدواج می‌کنند، و نیز فرزندان آنها. به همین خاطر است که کلیسای کاتولیک رم ازدواج را یکی از هفت راز مقدس کلیسایی (Sacrament) می‌داند و برای آن ارزشی فوق‌طبیعی قائل است، زیرا از طریق نهاد خانواده است که فرزندان به‌طور طبیعی به دنیا می‌آیند و با ایمان آوردن به مسیح جزو خانواده خدا می‌گردند. همجنس‌گرایی بنا به ماهیتِ خود لزوماً خارج از این ترتیب الهی برای نظام خانواده قرار می‌گیرد، و به‌عنوان شقّ متضادی قد علم می‌کند که از دید کلیسا لاجرم به سلامت جامعه صدمه می‌زند.

تا آغاز انقلاب جنسی در دهه ۱۹۶۰، تمام فرقه‌های مهم مسیحیت همین دیدگاه واحد را در مورد مسئلۀ همجنس‌گرایی داشتند. به‌علاوه، کشورهای مسیحی نیز در خصوص همجنس‌گرایی چنین موضع واحدی در پیش گرفته بودند. به‌عنوان مثال همجنس‌گرایی تا سال ۱۹۶۷ در انگلیس غیرقانونی بود. این کار در کشورهای اروپایی نظیر آلمان تا دهه ۱۹۷۰ غیرقانونی بود، و تا همین اواخر در اکثر کشورهای کاتولیکیِ آمریکای لاتین نیز پیگرد قانونی داشت. اما در پیِ رد ارزش‌های مسیحی در غرب در دوران پس از جنگ جهانی دوم، و به‌ویژه ردِ این موضع مسیحیت که روابط جنسی تنها در چارچوب ازدواج مجاز است، همجنس‌گرایان تلاش گسترده‌ای را برای برخوردار شدن از حقوق مساوی با افراد غیر همجنس‌گرا آغاز نموده‌اند که با موفقیت نیز روبرو شده است، تا بدانجا که در حال حاضر در انگلستان اگر هتل‌داری حاضر نباشد به یک زوج همجنس‌گرا اتاقی کرایه دهد مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت. زوج همجنس‌گرایی نیز که بخواهند کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرند همانقدر واجد شرایط محسوب می‌شوند که زوجی غیر همجنس‌گرا.

همانطور که اشاره شد، اکثر فرقه‌های مسیحی در خصوص مسئله همجنس‌گرایی به تعلیم کتاب‌مقدس و کلیسا وفادار مانده‌اند. با این حال برخی از رهبران مسیحی به‌ویژه در کلیسای انگلیکن در غرب، و نیز برخی از مسیحیان متدیستِ لیبرال که کتاب‌مقدس را الهامی از جانب روح‌القدس نمی‌دانند، کوشیده‌اند با مخدوش کردن دیدگاه سنتیِ کتاب‌مقدس و کلیسا در مورد همجنس‌گرایی، نشان دهند که کتاب‌مقدس با این موضوع مخالف نیست. به‌عنوان مثال، اینگونه افراد در خصوص واقعه شهر سدوم می‌گویند که خشم خدا نه به‌خاطر همجنس‌گرایی اهالی شهر، بلکه به این خاطر بود که آنان حرمت میهمانان را نگاه نداشتند. یا در مورد دستورات ذکر شده در کتاب لاویان می‌گویند که اگر بنا باشد فرد مسیحی این احکام را بپذیرد، باید تمام دیگر احکام و قوانین شریعت یهود را نیز بپذیرد. در خصوص فصل اول رومیان نیز می‌گویند که این فصل راجع به پرستش بت‌ها صحبت می‌کند، نه محکومیتِ همجنس‌گرایی. پاسخ دادن به تک تک این ایرادات از حوصله مقاله حاضر خارج است، اما در این مورد باید به دو نکته مهم توجه داشت: نخست آنکه این توجیهات برای اکثر مسیحیان جهان متقاعدکننده نبوده است، و آن دسته از فرقه‌های مسیحی‌ که رهبران‌شان کوشیده‌اند همجنس‌گرایی را توجیه کنند به‌شدت دچار شکاف و چنددستگی شده‌اند. دلیل دوم، شهادتِ رشد کلیساست. تمام کلیساهایی که رشد کرده‌‌اند و شاهد بیداری و پویایی عظیمی بوده‌اند، همجنس‌گرایی را خلاف کتاب‌مقدس دانسته‌اند. برعکس، کلیساهای لیبرالی که در دفاع از همجنس‌گرایی سخن گفته‌اند، چندان رشدی نداشته‌اند و تعداد اعضای آنها رو به تنزّل بوده است. بنابراین اگرچه بخش کوچکی از کلیسا دیدگاه سنتی مسیحیت در مورد همجنس‌گرایی را زیر سؤال برده است، مسیحیان جهان در مجموع چنین عملی را گناه می‌دانند.

با این حال کتاب‌مقدس گرچه به‌صراحت در محکومیتِ همجنس‌گرایی سخن می‌گوید، عیسی مسیح خودِ همجنس‌گرایان را دوست دارد و آنان را با آغوش باز می‌پذیرد. دیدگاه مسیحیت همواره محکوم کردن گناهِ همجنس‌بازی، اما پذیرش فرد همجنس‌گرا بوده است. همجنس‌گرایی گرچه گناه بزرگی است، اما خارج از حیطۀ قدرت خون عیسی مسیح نیست. اگر فرد همجنس‌گرا نه فقط از این گناه بخصوص، بلکه از تمام دیگر گناهان خود توبه کند و عیسی مسیح را به‌عنوان خداوند زندگی خود بپذیرد، طبیعی است که تمام گناهانش آمرزیده خواهد شد. پاک شدن از تمامی گناهان البته امکان‌پذیر است، اما خون مسیح نمی‌تواند گناهی را که اعتراف نشده است پاک کند. اشتباه کسانی نیز که وانمود می‌کنند طرفدار حقوق همجنس‌گرایان هستند و گناه‌شان را قابل ‌قبول جلوه می‌دهند دقیقاً همین است: اینگونه افراد باعث می‌شوند همجنس‌گرایان نیازی به آمدن نزد مسیح احساس نکنند و از تجربه پاک شدن از گناه محروم بمانند.

طبعاً فرد همجنس‌گرا پس از ایمان آوردن به مسیح نیز ممکن است هر از گاه وسوسه شود که از امیال طبیعت گناه‌آلود خود پیروی کند، اما خیلی زود متوجه خواهد شد که روح‌القدس قادر است هر روزه او را یاری دهد تا "اعمال جسم را بکشد". پیکار و جدالی که فرد همجنس‌گرایی که به مسیح ایمان می‌آورد با آن روبروست همانقدر بی‌امان و طاقت‌فرساست که پیکار مسیحیانی که با سایر عادات گناه‌آلود دست و پنجه نرم می‌کنند. اما همانطور که تعداد بیشماری از افراد معتاد، الکلی، قمارباز، زناکار و همجنس‌‌باز شهادت می‌دهند، روح‌القدس به‌مراتب قوی‌تر است. بی‌گمان شب‌هایی خواهد بود که فرد همجنس‌گرا در تنهاییِ خود وسوسه‌ها را غیر قابل تحمل خواهد یافت، اما به فیض خدا عاقبت صبح فرا خواهد رسید و آنان خود را پاکدامن نگاه داشته‌اند.

البته این بدان معنا نیست که هر فرد همجنس‌گرایی با ایمان آوردن به مسیح به جنس مخالف علاقه‌مند خواهد شد و ازدواج خواهد کرد. ما در دنیایی سقوط‌کرده زندگی می‌کنیم و برای بسیاری از انحرافات راه‌ علاج آسانی وجود ندارد. بنابراین ممکن است یک فرد همجنس‌گرا پس از ایمان آوردن به مسیح نیز کماکان گرایش‌های همجنس‌گرایانه داشته باشد. باید توجه داشت که این گرایش‌های همجنس‌گرایانه به خودی خود گناه نیست. وسوسه جزئی از زندگی در دنیای سقوط‌کرده است. مهم این است که تسلیم وسوسه نشویم. بنابراین کسانی که با چنین وسوسه‌هایی روبرو هستند باید اجازه دهند روح‌القدس زندگی و امیال آنها را به‌طور کامل تحت کنترل خود بگیرد. اینگونه افراد باید بپذیرند که مسیحیان خوانده شده‌اند تا عفت و پاکدامنی را رعایت کنند. البته این موضوع در مورد اقلیت کوچکی که تمایلات همجنس‌گرایانه در آنها براستی مادرزادی است صادق است. اما اکثر کسانی که فکر می‌کنند از بدو تولد همجنس‌گرا زاده شده‌اند، در واقع به دلایل مختلفی به همجنس‌گرایی روی آورده‌اند. برخی از آنان رابطه‌ای گسسته با پدر یا مادر خود داشته‌اند و در جوانی خواسته‌اند با ایجاد ارتباطی صمیمی با فردی از جنس خود، این کمبود دوران کودکی را جبران کنند. برخی دیگر در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و از جنس مخالف زده شده‌اند. در برخی از کشورها نیز که امکان ایجاد ارتباط با جنس مخالف بسیار محدود است، رابطه با جنس موافق‌ ابتدا در دوران نوجوانی به‌صورت پدیده‌ای‌ هیجان‌انگیز بروز می‌کند و بعدها ممکن است به عادت همجنس‌گرایی تبدیل شود. و البته کسانی نیز هستند که از هرزگی و بی‌بند و باری با جنس مخالف خسته می‌شوند و در جستجوی دست یافتن به تجربیاتی تازه و لذاتی غیرمعمول، با جنس موافق رابطه برقرار می‌کنند. چنین کسانی پس از توبه کاملاً قادرند که بار دیگر به جنس مخالف گرایش پیدا کنند و رابطه‌ای طبیعی داشته باشند.

بنابراین دیدگاه مسیحیت در مورد مسئله همجنس‌گرایی کاملاً روشن است: این کار عملی است گناه‌آلود. اما عیسی مسیح قادر است این گناه را به‌طور کامل با خون خود بشوید و بزداید، و شخص را بسوی زندگی‌ای پاک تحت هدایت روح‌القدس رهنمون شود. وظیفه مسیحیان این است که محبت مسیح را با افراد همجنس‌گرا در میان بگذارند و آنان را به توبه تشویق کنند. زیرا مگر نه اینکه افراد بیمارند که به طبیب اعظم نیاز دارند؟ آری، عیسی مسیح به‌خاطر همجنس‌گرایان نیز بر روی صلیب رفت.